مهروموم شدن نمازخانه اهل سنت در تهران، اقدامی بس تامل برانگیز و اسف بار است و سیاست یک بام و دو هوای حکومت را نشان میدهد.
حکایت اهل سنت در میان مذهب و ادیان در ایران غریب و عجیب است. از یک طرف گفته می شود امت اسلامی و حکومت اسلامی ایران به ادیان دیگر روا داری دارد.این طرف ماجرا آن می شود که می گویند پس مسلمان ها در این حکومت آزاد هستند، اما در واقع چنین است ؟
اهل سنت در ایران ظلم مضاعف می کشند، فعالان آن مورد اذیت و آزار قرار می گیرند و رهبران آن در معرض انواع اتهامات و فشارها هستند.در عین حال معلوم نیست چرا بعد از هر هفته وحدت،بر اهل سنت ایران رخداد ناگوارتری آوار می شود.
این جماعت باید چه را باور کنند؟ حرف یا عمل حکومت را؟
کارهفته های وحدت آنسان در صحنه عمل به مضحکه کشیده شده که هاشمی هم می گوید هفته وحدت به خیری نیانجامیده است؛ نمونه آن اینکه در مراسم وحدت، شیعه و سنی در یک سالن جدا از هم نماز می خوانند.
در ظاهر قضیه، اسلام سلفی و شیعه تندرو کوبیده می شوند؛از طرف رهبر نظام و برخی از روحانیون طرف دار حکومت هم با این سخنان همراهی می شود. اما درعمل چه رخ می دهد؟
. به جای اینکه در قم مسجدی برای اهل سنت به پاو حضور علمای اهل سنت در این شهر نهادینه شود،و در هفته وحدت شهرداری تهران با کمک شهروندان احداث مسجدی برای اهل سنت در تهران را آغاز کند،به پاس داشت هفته وحدت، نماز خانه اهل سنت هم مهروموم می شود.
اما مشکل عمیق تر از آن است که دیده می شود.چرا که نگاه امنیتی به هر سوژه ای در حکومت ایران اصل اساسی هر موضع گیری شده است. مولوی عبدالحمید نباید مطرح شود، چون فردی مستقل است. کاک حسن امینی در کردستان نباید آزادی عمل داشته باشد چون با سیاست های حکومت همراه نیست.
به همین خاطر گاهی، اگر عملی نمایشی در هفته وحدت انجام می شود، باید با عمل دیگری خنثی شود.مولوی عبدالحمید به کنفرانس علیه تکفیری ها دعوت می شود،اما به این دلیل که با هاشمی دیدار می کند یا به خاطر این که لوح حقوق بشر کانون مدافعان را دریافت کرده، یا این که احمد منتظری به دلیل هفته وحدت و دریافت لوح حقوق بشر از مولوی ستایش کرده است، باید نمازخانه اهل سنت درتهران تعطیل شود.
به راستی با این اعمال چه کسی شعارهفته وحدت را باور می کند؟از نظر حکومت رهبران مذهبی و صنفی و مدنی باید دولتی باشند تا حمایت مشروط شوند. تازه در مورد رهبران مذهبی ادیان هم وضع فرق می کند. آنان نمی توانند نمی توانند به راحتی باورهای خود را طرح کنند حتی اگر مسلمان باشند.
این جا است که باید بسیاری از روحانیون شیعه به سوال مهم تری پاسخ دهند: وحدت به چه معنی است ؟آیا وحدت به این معنی است که همه مطابق نظرمذهب شیعه مسلمان شوند؟ آیا نباید روشن شود که جریان شیعه در نجف و قم می خواهند چه نسبتی با دنیای اسلام برقرار کنند؟
شیعه جریانی در اقلیت است در حالیکه اکثریت مسلمانان از اهل سنت اند. در اقلیت بودن مهم نیست، اما قبول این واقعیت مهم است. شعار وحدت مسلمین به چه معنا است یا هفته وحدت چگونه تفسیر می شود؟
بی گمان حکومت ایران جواب خود را در این مورد در عمل می دهد؛جوابی که مطلوب نیست ودر عمل وحدت شکن هم هست.
اما باید دید که روحانیون غیر حکومتی شیعه به این سوال چگونه پاسخ خواهندداد؟
راه آقای بروجردی در قم تجربه ای است که با شیخ شتلوت در مصردر پی گرفت.
اما باید توجه کرد که موقعیت امروز با زمان آن دو بزرگوار متفاوت است. امروز روحانیت ایران در موقعیت گذشته نیست و فقه شیعه قدرت زبان تعاملی کمتری داشته و مدرسه الازهر هم در موقعیت گذشته نیست.امروزدانشگاه مدینه در عربستان قدرت بیشتری از الازهر دارد.
گرایش اسلام سلفی تبلیغی حداکثر خواه است؛گرایشی که مانند حکومت ایران وحدت را با یکسان شدن برابر می داند.
این مسیر تفرقه که نگاه سلفی افراطی دنبال می کند و جریانی از شیعه هم آن را تشدید می کند نیاز به نقد و بررسی دارد. در این رابطه است که روحانیون مستقل و روشنفکران مسلمان شیعه باید به سوالی مهم پاسخ دهند:شیعه در دنیای اسلام چگونه خود را تعریف می کند؟ مذهبی از اسلام است یا تنها مذهب درست اسلام است؟
روحانیون مستقل شیعه باید توجه کنند که بستن نماز خانه اهل سنت در تهران ابعاد منطقه ای دارد؛ آن هم در زمانی که داعش می گوید شیعه منحرف است و باید یا بیعت کند یا کشته شود، اما اهل کتاب می توانند جزیه دهند. در این شرایط است که نیاز به همگرایی میان ادیان و مذاهب یک دین ضروری می شود.
با این حال مسیر همگرایی را نه حکومت، بلکه روحانیون مستقل شیعه باید هموار کنند. این مسیر با گفتگو بر اساس مدارا و تحمل آغاز می شود و بی گمان با پذیرش اینکه می توان به مسجد و محراب و عبادتگاه، که همه مردم حق داشته باشند در آن با خدا و یا معبود خود سخن بگویند، خلق خواهد شد.
در پایان مناسب است اشاره کنم که در شهر دانشگاهی لوان در بلژیک در میدان شهر موسسه ای بود که تمام ادیان و عقاید می توانستند در سالنی از آن با معبود خود سخن بگویند. در حالیکه با افسوس فراوان حکومتی که مدعی رابطه مردم با خدا است با بستن همه راه ها، یک مسیر را به همه توصیه می کند. در حالیکه اگر اجبار باشد راه جهنم با نیت راه بهشت هموار می شود چرا که ایمان امری انتخابی است نه اجباری.