راهپیمایی 22 بهمن ماه در هفته آینده در حالی برگزار خواهد شد که پیش بینی میشود این روز ابستن حوادث مهمی باشد.
طی روز هاو هفته های گذشته نیز گروههای حامی دولت، حاکمیت و مسئولان پلیس، دستگاههای نظامی، امنیتی و قضایی کشور نیز با انجام سخنرانی، مصاحبه و صدور بیانیه هاییبرای مردم معترض به سیاست های دولت که قرار است در این روز اعتراض های خود به حاکمیت را اعلام کنند، خط نشان هایی کشیده اند، تا به بدان جا که پیشاپیش حکم محارب و وابسته بودن آنها به بیگانگان را اثبات و صادر کرده اند.
از طرف دیگر، مردم معترض نیز به صورت خود جوش خود را برای حضور گسترده در راهپیمایی 22بهمن آماده میکنند تا به طور وسیع تر اعتراض های خودرا نسبت به عملکرد حاکمیت به منصه ظهور برسانند.
صف بندی حکومت در برابر مردم، و مردم معترض در برابر حکومت، به گونه ای شدت یافته که مقام رهبری، نمایندگان مجلس و دیگر صاحب منصبان قدرت به صورت علنی در تریبون های مختلف از خواص سیاسی، نخبگان صاحب نفوذ و افراد دارای وزن سیاسی خواسته اند، دست از سخنان دو پهلو بردارند و شفاف مواضع خود را اعلام کنند تا انها بتوانند وزن سیاسی و وضعیت جبهه و صف خود را در مقابل گروه مقابل که مردم هستند، ارزیابی کنند.
اما چه شده که حکومت بعد ازگذشت 31 سال ازپیروزی انقلاب، برای مقابله با مردم معترض، یار گیری میکند و موقعیت وقدرت خود را در برابر مردم بدون سلاح می سنجد و بدانگونه موقعیت خود را ارزیابی میکند که گویی قصد داردحریف خود را، که همان مردم هستند، در روز 22 بهمن چنان به زمین کوبد که دیگری نفسی از او بیرون نیاید.
چرا این 22 بهمن با 22 بهمن سال 1376بسیار متفاوت شده و آن مردمی که در آن روز برفی با آمدن خود در راهپیمایی حماسه افریدند، میخواهند در این 22 بهمن، با خشم خود حماسه دیگری را رقم بزنند؟
چه اتفاقی در 22 بهمن 76 رخ داد که مردم چتر به دست در زیر بارش برف، به دنبال محمد خاتمی به خیابانها آمدند و حمایت خود را از رژیم اعلام کردند؟
شاید پاسخ این سئوال، احترام نسبی رهبر و صاحبان قدرت به برخی از اصول دموکراسی، مانند خوانده شدن رای مردم، باز میگردد.
اگر نظری به مشارکت سیاسی مردم در حکومت ایران در سالهای قبل از 1376 و ریاست جمهوری بیاندازیم، مشاهده میشود که میزان مشارکت مردم در آن سالها در انتخابات و سایر مناسبت ها، بسیار اندک بود و مردم به بی تفاوتی سیاسی دچار بودند؛ این بی تفاوتی سیاسی را می توان ناشی از دو عامل مهم دانست:
اول، پایین بودن اعتماد مردم به خود که از سرکوب واختناق موجود در جامعه و دخالت حکومت در زندگی خصوصی مردم نشأت میگرفت.
ودوم، پایین بودن اعتماد مردم به انعطاف پذیری محیط که به علت حذف گروههای سیاسی مخالف در دوره های مختلف انقلاب رخ داده بود.
حاصل جمع این دو عامل، بی تفاوتی و افسردگی سیاسی را در مردم بوجود آورده بود.
اما در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی و آمدن فردی که موافق مشارکت گروههای مختلف فکری در کانون های قدرت بود، مردم جذب سیاست شدند و با رای دادن به او و پیروزی خاتمی علیرغم میل باطنی رهبر، اعتماد مردم به قابلیتهایشان و انعطاف پذیری محیط سیاسی افزایش یافت و مشارکت سیاسی مردم رقم خورد.
در نهایت، رشد این دو عامل مهم سیاسی و رعایت حداقل های دموکراسی بود که مشارکت و حمایت مردم از رژیم را فراهم آورد و سبب گردید مردم بعد از انتخابات با نشاطی که درانها ایجاد شده بود از مصداق رای خود که همان محمد خاتمی بود، پشتیبانی کنند و در راهپیمایی 22 بهمن در زیر بارش برف به دنبال او حرکت کنند.
اما امروز بعد از 12 سال از گذشت آن زمان، صاحبان قدرت با نخواندن رای مردم، شاید تنها پیوند کمرنگ رژیم با مردم را کاملا گسستند و رژیم را در مقابل مردم قرار دارند.