کابوس نیمه شب تابستان

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

الهام: احمدی نژاد با امام زمان دوباره رجعت خواهد کرد

نمایش در یک پرده، تراس خانه، نیمه شب تابستان

نقش آفرینان: فاطی، غلوم

 

فاطی: غولوم! دلم گرفته؟

غلوم: فدات شم، واسه چی؟

فاطی: محمود داره می ره؟

غلوم: تو رو خدا ناراحت نباش، می ره، زود زود زود برمی گرده.

فاطی: چن شب بخوابم برمی گرده؟

غلوم: الآن چارشنبه اس. دو روز دیگه داریم تا جمعه. نه ماه هم اون ور حساب کن. دقیقا سه هزار سال و نه ماه و دو روز دیگه با آقا امام زمان برمی گرده.

فاطی: جون فاطی! اینو بخاطر من می گی یا راستکی یه؟

غلوم: نه جون فاطی. یادته با هم دیدیمش؟ تو گفتی تو هاله نوره، یادته چقدر خوشگل بود؟

فاطی: آره! ولی مردم مسخره مون کردن، همه گفتن ما دیوونه ایم.

غلوم: ولی ما دیوونه نیستیم، ما همه چی بلدیم.

فاطی: غولوممم؟

غلوم: جان غلوم؟

فاطی: یادته وقتی من نوشته بودم معجزه هزاره سوم، شب خوندیش، بهم گفتی آفرین؟

غلوم: آره عزیز من! خوب یادمه. چه شب خوبی بود. خیلی قشنگ نوشته بودی.

فاطی: یادته چقدر کتاب کلفتی بود؟

غلوم: آره، همه شو خودت تنهایی نوشتی. باریکلا

فاطی: دیدی اولاش که من زنت شده بودم گفتم یه روزی یه کتاب خیلی کلفت می نویسم، تو گفتی انشالا. خودت هم باورت نمی شد.

غلوم: آره، باورم نمی شد ولی تو تونستی.

فاطی: یادته بیست سال قبل من هر هفته مقاله می نوشتم دیگه تو رو گاز نمی گرفتم؟

غلوم: آره عزیزم! ولی بیست سال قبل نبود، همین سه سال قبل بود، حالا هم اگه گازم بگیری من ناراحت نمی شم، اگه دوست داشتی باز هم گازم بگیر.

فاطی: فقط یه دونه ساعت روی دستت درست کنم؟

غلوم مچ دستش را جلو می آورد، فاطی مچش را گاز می گیرد. غلوم فریاد می زند: اوخ اوخ اوخ

فاطی: بمیرم برات، دردت اومد؟

غلوم: نه، تو هر چقدر موهامو بکشی و گازم بگیری ناراحت نمی شم.

فاطی: هیچ کس مثل تو منو دوست نداره. مگه نه؟

غلوم: درسته. من خیلی دوستت دارم، هفت تا دوستت دارم.

فاطی: منو بیشتر دوس داری یا محمود رو؟

غلوم ساکت می ماند. زیر لب: هر دو تا رو

فاطی: باشه، ولی من و تو محمود رو هم دوست داریم. مگه نه؟

غلوم: آره، خیلی زیاد.

فاطی: ولی اون داره می ره، دیگه کسی با ما بازی نمی کنه. دیگه کسی ما رو نمی بره مسافرت

غلوم: فاطی جونم! محمود می ره لای ابرا، چند سال دیگه با آقا برمی گرده، اون وقت همه اش دیگه ما رئیس می شیم، تو یه کتاب کلفت می نویسی اندازه دائره المعارف.

فاطی: از دائره المعارف بدم می آد، همه اش چیزهای بیخودی توش نوشته.

غلوم: منظورم کلفتی اش بود.

فاطی: دیگه نگو دائره المعارف.

غلوم: چشم. قربون فاطی خودم برم. دیگه نمی گم.

فاطی: غلومم؟

غلوم: جان غلوم؟

فاطی: من از فائزه بدم می آد، همه اش دوچرخه سوار می شه. حالا هم که باباش همه کاره شده.

غلوم: مگه نگفتم دیگه تلویزیون نگاه نکن. باز تو دست به این چیزها زدی. این دفعه در رو قفل می کنم که نتونی بری تو اتاق.

فاطی: ولی من از فائزه بدم می آد، می خوام گیساشو بکشم.

غلوم: اصلا بهش فکر نکن. به هیچ کس بیرون این خونه فکر نکن. ببین من چقدر دوستت دارم.

فاطی: من از این روحانی ام بدم می آد.

غلوم: ولش کن اونها رو، سه سال و یازده ماه و بیست روز که بخوابی و بلند شی اون هم رفته.

فاطی: یعنی اونها می رن توی همون اتاق محمود که من رفتم توش بهم جایزه داد؟

غلوم: نه، اون می ره توی خونه خودش. در اتاق محمود رو می بندن تا وقتی خودش با آقا بیاد. بعد من و تو می ریم همه جاشو تمیز می کنم تا اونها بیان.

فاطی( چشمهایش برق می زند): من همه پرده هاشو می شورم و هفت بار آب می کشم.

غلوم: باشه، منم سر پرده رو می گیرم می چلونیم آبش بیاد.

فاطی: باید پاچه پیژامه تو بالا بزنی که خیس نشه.

غلوم: چشم، هر چی تو بگی.

فاطی: همه میزها و مبل ها رو دستمال می کشم. برق می اندازم.

غلوم: منم شیشه ها و آینه ها رو دستمال می کشم.

فاطی: الآن بریم ریکا بخریم با وایتکس و پارچه.

غلوم: الآن که نه…

فاطی( لج می کند): همین الآن بریم بخریم، تو همیشه دیر می کنی.

غلوم: آخه هنوز خیلی مونده، ممکنه خراب بشه.

فاطی: گفتی محمود چن شب دیگه می آد؟

غلوم: دو شب و نه ماه و سه هزار سال دیگه.

فاطی: هم محمود می آد، هم هوگو چاوز می آد، بعد اون دو تا دالی موشه بازی می کنن. بعد من کتاب های کلفت می نویسم. بعد منو می فرستن مسافرت. بعد تو می آی استقبال من. بعد ما می شینیم عقب ماشین مثل حاج خانوما.

غلوم: آره عزیزم. حالا به ستاره های آسمون نگاه کن.

فاطی: نمی خوام. می خوام برم موهای فائزه رو بکشم.

غلوم: ولش کن، اونها آدم نیستن.

فاطی: پس چرا این دفعه آقا سعید رئیس جمهور نشد؟

غلوم: هفته قبل که بهت گفتم، آقا سعید شده رئیس جمهور.

فاطی: نخیرم، من خودم دیدم که روحانی شده.

غلوم: قبول نیست. تو تقلب کردی. قول داده بودی تلویزیون نگاه نکنی. فقط باید صدای آمریکا و بی بی سی و من و تو نگاه کنی. اونجا همه خبرها رو می گن. مگه همه شون نمی گن آقا پیروز شده؟

فاطی: من اونها رو دوس ندارم. همه شون بی حجاب اند.

غلوم: اشکال نداره، تو محرمی. برای تو اشکال نداره.

فاطی: پس آقا هنوز ما رو دوست داره؟

غلوم: آره فاطی جونم. آره عزیزم. آقا ما رو دوست داره. روحانی رئیس جمهور آقاست. بیا گوشه بالش رو بگیر بمالش و باهاش بازی کن تا خوابت ببره.

فاطی خمیازه می کشد…

غلوم: محمود می ره، ولی زود زود زود برمی گرده، دوباره تو مقاله می نویسی، دوباره آمریکا تهدید می کنه، دوباره محمود سخنرانی می کنه، دوباره قطعنامه های خوشگل خوشگل علیه ما صادر می کنن. دوباره تو می ری سفر مکه، دوباره من می رم نیویورک، دوباره اسرائیل رو محو می کنیم. آقا با محمود می آد، همه مون دوباره می ریم سر کار

فاطی خوابیده است. غلومی خمیازه می کشد، لحاف را به آرامی می اندازد روی فاطی و خودش پاورچین و یواشکی می رود توی اتاق و تلویزیون را روشن می کند و به خبرها نگاه می کند.