با اندکی تامل در خواهیم یافت بزنگاه کنونی در سپهر سیاست ایران از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. اما دلیل این اهمیت در چیست و چگونه می توان از واقعه ای سیاسی همچون انتخابات با عنوان بزنگاه یاد کرد؟
اگر نگاهی به آرایش نیروهای سیاسی در ایران بیاندازیم و نسبت و چگونگی تقابل این گروه ها را در ارتباط با انتخابات پیش روی مورد ارزیابی قرار دهیم، خواهیم دید که برای اولین بار طی 33 سال گذشته، انتخابات در ایران به عرصه ی جدال قدرت میان بازیگران حلقه ی حاکمیت یا به اصطلاح “تماما خودی” بدل گشته است. در این میان طبیعتا برخی بر این گزاره ایراد خواهند آورد که “چرا تنها امروز؟ حال آنکه در طی ادوار حاکمیت جمهوری اسلامی همواره چنین بوده و منتخبین، فی الواقع منصوبین برادر بزرگ بوده اند و چه و چه” و بر این ایراد استدلال ها خواهند نمود. لیکن فارغ از ایراداتی این چنین، نکته ی حائز اهمیت در انتخابات پیش روی شکل گیری دوقطب بی نظیر در عرصه ی سیاسی ایران است: قطب شرکت کنندگان در انتخابات و قطب عدم شرکت یا تحریم کنندگان انتخابات. اما دلیل بی نظیر بودن دو قطبی کنونی چیست؟
طبیعتا طی ادوار گذشته همواره برخی گروه های سیاسی به موجب وقوف شرایط و عدم تحقق برخی الزامات دموکراتیک، در انتخابات موضع عدم مشارکت را اتخاذ می نمودند اما شرایط حاضر از آن جهت بی نظیر اطلاق می شود که فراوانی و نسبت گروه ها و نیروهای سیاسی تحریم کننده ی انتخابات در جمهوری اسلامی بی سابقه است. جدای از مخالفان رژیم مستقر، تقریبا تمامی گروه های اصلاح طلب، دگر اندیش و میانه رو نیز به صف تحریم کنندگان انتخابات پیوسته و ائتلاف نانوشته و گسترده ای را در مقابل انتخابات پیش روی شکل بخشیده اند. در این میان هرچند شکل عمل آرای حاضر در ائتلاف مذکور از موضع “سکوت”، “عدم مشارکت” تا “تحریم” انتخابات متفاوت است لیکن همگی بر یک نقطه ی مشخص اتفاق نظر دارند: بلا موضوع بودن انتخابات 12 اسفند
مخالفان یا به تعبیر صحیح تر، تحریم کنندگان انتخابات مشخصا، انتخابات پیش روی را امر سیاسی استحاله شده ای توصیف می کنند و آنچنان که در اظهارات و بیانیه های خویش آورده اند، مجلس کنونی و آینده را شعبه ای دیگر از بیت رهبری در جمهوری اسلامی تلقی می کنند. در واقع مادامی که انتخابات از فقدان دو عنصر ساختاری خود یعنی سلامت و آزادی و رقابت پذیری رنج می برد، نمی توان از انتخابات سخنی به میان آورد، نتیجه آنکه انتخابات پیش روی موضوعیت خودرا پیشاپیش در نزد تحریم کنندگان از دست داده و در ادامه هر یک مشی مشخصی را در برخورد با این وضعیت فراقانونی اتخاذ نموده اند. در این میان هر چند انتخابات 12 اسفند ماه جمهوری اسلامی حکم موجود مرده یا ناقص الخلقه ای را داشته که پیشاپیش از حوزه ی محتوایی خود استحاله شده و بعنوان امر انتخابات موضوعیت نداشته، اما از سوی دیگر نمی توان نسبت به انتخابات پیش روی به عنوان یک “امر سیاسی” مهم یا “فرصت سیاسی” گرانبها بی توجهی نمود. در حقیقت توانایی تشخیص و تباین میان این دو امر یعنی ظاهر انتخابات 12 اسفند و “فرصت سیاسی ناشی از آن” و بهره برداری از انتخابات، نه بعنوان ظاهر آن بلکه پرداختن به یک امر سیاسی مهم و فراگیر، نشان از هوشمندی و توانمندی نیروهای سیاسی خواهد بود؛ اما این توانمندی مادامی کامروا خواهد بود که تحریم کنندگان انتخابات فرض و بنیان برنامه های خود در تقابل با انتخابات را بر مبنای استفاده از یک فرصت سیاسی و امری سیاسی قرار دهند؛ فرصت سیاسی ای که از قضا تنها نام انتخابات را یدک می کشد اما در واقع به عنوان یک امر سیاسی کمیاب، می تواند محل تجلی کنش سیاسی و اجتماعی وسیعی قرار گیرد. از این نظر گاه می توان در مجال این فرصت سیاسی فراگیر ضمن از موضوعیت انداختن انتخابات، آن را به پتانسیلی برای پیش برد طرح ایجابی جنبش اعتراضی ایران بدل کرد، دیدگاهی که نقطه ی عزیمت آن به زعم نگارنده “ تحریم فعال” نام گرفته است.
طبیعتا کنش تحریم به صورت خاص در امر انتخابات خود به عنوان کنشی فعال تلقی می گردد، فعلی که در جوار اتخاذ موضع سکوت یا انفعال در انتخابات، فعالانه موضعی روشنگرانه در قبال مخالفت با انتخابات غیر آزاد و رقابتی پیش روی نهاده و از استحاله شدن انتخابات گفته و عموم را به عدم مشارکت در چنین فعل بلاموضوعی فرامی خواند، لذا به کارگیری صفت فعال در کنار تحریم که خود کنشی فعال محسوب می گردد بلامحل خواهد بود اما با نگاهی دقیق تر دلیل تاکید بر ترکیب “تحریم فعال” را درخواهیم یافت.
مبرهن است که تحریم به عنوان کنشی فعال در مخالفت با انتخابات غیر مشروع، خود ناظر بر امری سلبی است، سلب و مخالفت انتخابات غیر آزاد و تبلیغ برای عدم مشارکت عموم مردم در یک حرکت غیر مشروع و درست از ناحیه همین سلبیت و مخالفت، کنش تحریم کنندگان خود به شکلی عمل در زمین انتخابات خواهد بود، چه آنکه فعل تحریم تنها در تقابل با واقعه ی انتخابات معنی خواهد یافت و تحریم کنندگان علی رغم خواسته ی خود وابستگی بالایی با انتخابات خواهند داشت، در واقع ایشان گریزی از اتصال و انتصاب قید انتخابات در ادبیات، تبلیغ و تبیین خود نخواهند داشت؛ حتی در ادامه نیز مادامی که تحریم کنندگان در پروژه ی دوقطبی شکل گرفته، کامروا گردند ماحصل این موفقیت به زعم ایشان جز “ایجاد سکوتی مرگبار” در روز انتخابات نخواهد بود. اما چگونه می توان بر دست آورد ها افزود و یا اگر وابستگی تحریم کنندگان به انتخابات غیر مشروع را به عنوان آسیب در نظر آریم، از این آسیب کاست؟
به نظر می رسد آسیب را می توان در مبانی و فرض های اولیه ی تحریم کنندگان جستجو نمود، همچنان که در بخش پیشین نوشتار اشاره شد، انتخابات را از دو منظر می توان مورد توجه قرار داد: “ظاهر انتخابات” و “انتخابات به عنوان یک فرصت سیاسی” کمیاب، گرانبها و البته فراگیر، در همین راستا تحریم کنندگان انتخابات، غالبا فرض و مبنای طرح خود را بر ظاهر انتخابات، نقد سازوکار غیر مشروع آن در جمهوری اسلامی، خطای مجریان و امثالهم معطوف می دارند و در نهایت سلب و مخالفت با چنین انتخاباتی را تدبیر می کنند، حال انکه می توان با تغییر نظر گاه و مبنای تحریم از پرداختن به ظاهر انتخابات به “انتخابات به عنوان فرصت سیاسی” ضمن حفظ وضعیت اعتراضی و روشنگرانه در اردوگاه تحریم کنندگان به ایجاد طرح و ایجاب فرصت های متنوع در پروژه ی انتخابات پیش روی نظر داشت. در چنین رویکردی وضعیت تحریم کنندگان نه در ارتباط و وابستگی با ظاهر انتخابات که در چارچوب استفاده ی حداکثری از یک فرصت سیاسی معنی خواهد یافت، وضعیتی ایجابی که با تدوین و تبیین چشم اندازی مشخص و طرحی اجرایی زمین فراخ کنش را حسب استفاده از فرصت سیاسی پیش روی مهیا خواهد نمود لذا می توان از نظرگاه فرصت سیاسی به انتخابات، کنش تحریم را از فعل سلب و مخالفت با انتخابات غیر مشروع، فعال تر نموده و به رویکردی ایجابی پرداخت. چه آنکه در این نظرگاه، فرصت نسبتا فراخ انتخابات، مجال ایجاد کنش های اعتراضی و ایجاب برنامه یی خواهد بود که در شرایط عادی امکان پذیر نیست، امکان پذیر از این جهت که همچنان که حاکمیت سیاسی در تلاشی همه جانبه، تمامی امکانات و توان خود را معطوف به شکل دهی ظاهر چنین انتخاباتی قرار داده فرصت سیاسی گرانبهایی را نیز در سایه ی این امر ایجاد نموده که در صورت بهره گیری صحیح منتج به اتفاقات مبارکی خواهد شد.