امامی کاشانی، اطاعت و آرامش

محمد رهبر
محمد رهبر

شاید پیرمرد اصلا نخواهد در رسانه ها از او خبری شود. خطیب سالهای دور و دراز نماز جمعه تهران، سعی کرده تا همیشه حاشیه رود و البته در متن هم باشد. آیت الله امامی کاشانی دوستی دیرینه ای با هاشمی رفسنجانی دارد، آنقدر که پیام رسانِ رییس سابق خبرگان به درگاه آیت الله مهدوی کنی شد و اطمینان داد که اگر مهدوی بیاید، هاشمی بی رقابت کنار می رود. مهدوی کنی آمد و امامی کاشانی در نماز جمعه از رییس تازه و رفته تجلیل کرد و تهمت ها به هاشمی را بد اخلاقی خواند که باید متوقف شود.

 اگر پیرمرد رسم سیاستِ میخ ها و نعل ها را از هاشمی آموخته باشد، در هشتاد ساگی دانسته است که این رسم به کار این روزها نمی آید. هاشمی رفسنجانی حالا ازنماز جمعه مانده و ازخبرگان افتاده و تنها مجمع تشخیصی مانده است. اما برای پیرمرد همچنان همه چیز بر قرار است، امامی کاشانی می تواند آسوده در دفتر آراسته و قجری مدرسه سپهسالار بنشیند، جایی که از وقتی به نام “مدرسه عالی مطهری” درآمد یکسره بر کام امامی کاشانی بود، بنیانگذار، تولیت این مدرسه که “میرزا یحیی مشیر الدوله ” از عهد ناصری وقفش کرده بود، به نام ایشان زد و با تغییر رهبری هم کسی متعرض نشد.

پیرمرد از سابقه چیزی کم ندارد، هجده سال در شورای نگهبان بوده است و از این بابت  رکورد او را احمد جنتی شکسته که با تولیت مدرسه سپهسالار جبران شده است. زمانی هم بوده است که امامی کاشانی بر مسند قضا و دیوان عدالت اداری نشسته، از بابت تریبون هم جای نگرانی نیست که مدتهاست خطیب جمعه است و سه دوره نمایندگی در خبرگان رهبری همچنان ادامه دارد. با این حال کسی را از او انتظاری نیست. امامی کاشانی، آدینه های آرامی را ازسر گذرانده است، حتی اگر آن جمعه میان کورانِ حوادث کشور آمده و گذشته باشد، لحن این زاده کاشان و تربیت شده قم، عصر یک روز تعطیل را خواب آلود کرده است. کسی از او انتظارِ جنتی شدن و احمد خاتمی بودن ندارد. از پیرمرد عصر های جمعه،  انتظار عرفان مابی صدیقی، خطیب تازه وارد هم نمی رود. گذشته ها نیز از یاد رفته،  روزگاری که  امامی کاشانی از سخنرانانِ حسینیه ارشاد بوده و نامش کنارعلی شریعتی در برنامه های حسینیه می آمده است. گفته های آیت الله که  آن روزها از شاگردان علامه طباطبایی به حساب می آمد و از فضلایی که درس آیت الله بروجردی دیده بودند، برایش دردسر ساخت و سال 55 به گنبد کاووس تبعید شد، تا انقلاب راهی نبود و با آمدن آیت الله خمینی، امامی کاشانی نیز مانند دیگر شاگردان بنیانگذار، قدر دید و بر صدر نشست.

میراثِ مدرسه سپهسالار و شورای نگهبان و خبرگان از همان سالهاست، ولی راز ماندگاری شاید در همین باشد که در آخرین خطبه نماز جمعه تیر ماه، خوانده است.

امامی کاشانی بعد از انقلاب نه به تفسیر پرداخته و نه به فلسفه،  پژوهش در مهدویت عمده کارش بوده است و در این نمازجمعه که به رسم خطیبان توصیه ای به خود و دیگران بود از این احادیث دوران ظهور مایه گذاشت تا درباره زمان حال حرفی گفته باشد.

 گفت که در احادیث خوانده است وقتی امام عصر می آید و در نماز صبحی کنار کعبه و درست وقتی که آب وضو از چهره اش می چکد، عیسی از آسمان می آید و به نماز پشت سر امام زمان می ایستد، امام، عیسی را به پیشنمازی دعوت می کند و آن پیامبر می گوید که شما امیرید و من وزیر. امامی کاشانی از گفته های آینده مسیح نتیجه می گیرد که در جامعه اسلامی نیز وضع همان است و حرف، حرف یک نفر و آن هم ولی امر مسلمین آیت الله خامنه ای است.

 البته امامی کاشانی گفته بود که این طور هم نیست که کسی حق اظهار نظر ندارد، اما پیرمرد در نماز جمعه 21 اسفند 88 تکلیف این اظهار نظرها را هم روشن کرده بود و به مطبوعات انذار داد که عیب خودمان را نگوییم تا دشمن سوء استفاده نکند.

 دوسالی که گذشت بر امامی کاشانی سخت بود، گاهی حتی سخت تر از روزهایی که عباس پا لیزدار، عضو حقوقی کمیسیون تحقیق و تفحص مجلس، اتهاماتی سخت بر او زد.

پالیزدار در دانشگاه بوعلی از کسی گفته بود که چهار معدن سنگ بزرگ کشور را به تملک در آورده و از بیت المال می خورد و مردم هم پشت سرش نماز می خوانند. حضار که از این افشاگری سر ذوق آمده بودند، پالیزدار را تشویق کردند تا اسم این صاحب معدن را بگوید و پا لیزدار گفته بود اسوه اخلاق آیت الله امامی کاشانی. پیرمرد عصر جمعه 24 خرداد 87، تفنگ بر دست به منبر نماز جمعه رفت و به کنایه از خود دفاع کرد و گفت آنها که به نظام تهمت می زنند به مکر خدا گرفتار می شوند، پیش بینی اش درست بود و عباس پا لیزدار به ده سال زندان محکوم شد و تا وثیقه ششصد میلیونی نداد و اتهامی به بردن و بازندادن وام کلان بانک را به جان نخرید، آزاد نشد.

 اما این دوسال سخت تر بود، تبعیت از سیره عملی هاشمی، کار دست امامی کاشانی داد. در آشوب پس از انتخابات، پیرمرد سکوت کرد و این بی صدا بودن به درازا کشید. بدتر اینکه در مرداد سال 88 وقتی هنوز خیابانها پر از مردم بود در مسجد جمکران و قبل از دعای توسل گفت که نور ولایت فقیه سو سو می زند و از امام غایب به تضرع خواست تا ظهور کند و کشور و دنیا را از بلایا نجات دهد. مراسم از رادیو پخش می شد و این دعا به اعترافِ زمامداران بر شکست تلقی شد. سکوت ممتد شد تا روز عاشورای  سال 88 که دیگر مجال امتداد نبود، خبرگزاری ایرنا به امامی کاشانی زنگ زد و پیرمرد با بیان اینکه سران فتنه بازی استکبار را خورده اند و همان طور که رهبری فرموده راه تباهی می روند، امام جمعه ماند.

 از آن روز به بعد دیگر در هر نماز جمعه ای حدیث و خاطره ای برای تسلای رهبری و اطاعت از ولایت فقیه بود. در آدینه ششم اسفند، خاطره ای از بنیانگذار به یادش آمد و برای نمازگزاران گفت که وقتی جنگ شد، برای کسب حمایت دولت هند به سفر رفته بود و این وقتی بود که نخست وزیر رجایی و رییس جمهور بنی صدر بود، امامی کاشانی در آن سفر و در مواجهه با وزیر خارجه هند که از مواضع بنی صدر می گفته خجالت کشیده و حکایت این شرمندگی را برای آیت الله خمینی ابراز کرده و بنیانگذار می گوید  این انقلاب به راهش ادامه می دهد و هر کدام از ما جلوی آن بایستیم نابود می شویم. امامی کاشانی با اشاره به موسوی و کروبی می گوید که حالا دانسته است که معنای “هر کدام از ما” چه بوده است.

با همه این احوال، پیرمرد خطبه گوی عصرهای جمعه، حواسش به سیاست های نظام هست. از احمدی نژاد دل خوشی ندارد و آن وقت که دو هفته ای را در خانه ماند، زبان امامی کاشانی هم گشوده شد و از رمز ماندگاری در نظام و اطاعت گفت و باز هم خاطره ای به یادش آمد، از روزهایی که در شورای نگهبان بوده است و برخی دوستانش بر سر انتخابات تهران و تاییدش حرف و حدیث داشتند و یکباره رادیو اعلام می کند که امام انتخابات را تایید کرده و همگی اطاعت کرده اند. پیرمرد از همان فراز منبر جمعه  به روزهای بدون احمدی نژاد هم فکر می کند از همین است که در مراسم کلنگ زنی سرای قرآنِ تهران، به قالیباف شهردار تهران لقب خادم القرآن می دهد.     

 رمز ماندگاری در نظام، اطاعت است و آرامش هم در حاشیه ماندن و میخ  بر نعلی زدن، گاهی نگاهی به آینده هم بد نیست.