مجازات با لباس زنانه

آزاده دواچی
آزاده دواچی

درحالی که هنوز اجرای قوانین تبعیض آمیز علیه زنان در جامعه ی کنونی ایران علی رغم مشارکت فعال زنان در حوزه های اجتماعی،فرهنگی و سیاسی به قوت خود باقی است، اخبار تازه ای مبنی بر تبعیض بیشتر و تحقیر سازماندهی شده توسط سازمانها و دستگاه های مختلف دولتی علیه زنان دریافت می شود؛ اخباری که اغلب با واکنش ها  و اعتراضات مدنی زنان و مردان برابری خواه مواجه می گردد. خبرهای نگران کننده ای  همچون افزایش آمار ازدواج دختران در سنین کودکی، تهدید و ارعاب برای پیگیری و بازداشت بازیگران زن در خارج از کشور به بهانه ی پوشش نامناسب، و همینطور بازگشت دوباره ی گشت ارشاد به خیابانها با شروع فصل گرما. اما خبر دیگری که واکنش های بسیاری را در فضای مجازی برانگیخته است و با موجی از مخالفت ها به خصوص از سوی فعالان مدنی کرد مواجه شده، خبر مجازات متهمان مرد  با لباس زنان و گرداندن آنها در سطح شهر مریوان بوده است که نتیجه ی این اعتراض ها، تشکیل کمپینی تحت عنوان “زن بودن ابزار تحقیر و توهین هیچ کس نیست” شده است.

آنچه که مسلم است این رفتار نیروی انتظامی به بهانه ی تنبیه متهمان، می تواند نشان دهنده ی صحه گذاشتن بر خشونت نهادینه ی دولت و جامعه ی مردسالاری علیه زنان و تقویت آن در تمامی سطوح اجتماعی باشد. در ریشه یابی و نقد این عمل می توان نوشته ها و پژوهش های بسیاری منتشر کرد چرا که در ساده ترین حالت، تحقیر لباسی است که پوشش بخشی از زنان یک جامعه را تشکیل می دهد، اما سوال اساسی که مطرح می شود این که  آیا تنبیه متهمان با لباس  زنانه به عنوان بخشی از قانون قضایی انجام گرفته است؟ در این صورت هدف تصویب کنندگان این قانون چه بوده است؟ آیا به عنوان یکی از دیگر از قوانین علیه زنان در جامعه و در دیگر بخش های حقوقی تسری خواهد یافت؟ 

در جامعه ای که مردسالاری پنهان و آشکار علیه زنان در لایه های مختلف اجتماع هر روز موجب خشونت های فراوان علیه زنان به خصوص در میان شهرهای کوچکتر با بافت سنتی تر می شود، این گونه رفتارها تا چه حد می تواند بر اعمال خشونت های بیشتر علیه زنان یاری رساند و کلیشه های جنسیتی علیه زنان را به خصوص در لایه های زیرین اجتماع و جامعه ی سنتی تقویت کند؟ دیدگاه هویتی  نسبت به زن را تنها در سایه ی مردانگی تعریف کند و هویت مشخص زن ایرانی را که از قضا در پوشش ظاهری و لباس نیز هویدا است به نوعی از زیر شاخه های مردسالاری تقلیل دهد.

وقتی این لباس نه به عنوان یک ارزش بلکه برای تحقیر و توهین زنان استفاده شود شکاف های جنسیتی میان مرد و زن را افزایش می دهد، مسلما افرادی که به این نوع مجازات متهم می شوند نیز هدفی جز ضد ارزش کردن حضور زنان در جامعه ندارند تا هرچه بیشتر قدرت نهادینه ی شده ی مردسالاری را به صورت یک باور تجسم یافته در سطح جامعه بپرورانند.

در چنین بافتی مجازات متهمان با لباس زنان به نوعی رفتار تعدیل شده تبدیل می شود، رفتاری که در سطح عمومی جامعه باقی نمی ماند بلکه قدرت این را دارد که به عمق قراردادهای جامعه نفوذ کند و در گذر زمان به یک سنت باورپذیر علیه زنان نیز تبدیل شود، و در این سنت جایگاه خود را مستحکم تر می کند تا هرچه بیشتر به تقویت ارزش های اقتدار مردسالاری یاری رساند.

جای نگرانی است اگر این شیوه مجازات متهمان از سوی مقامات قضایی کشورمان مجوز دایمی  بگیرد زیرا مجو ز دادن به چنین احکامی خود به نوعی مجوز دادن به اعمال خشونت و تحقیر سازمان یافته علیه زنان است. ابزاری که برای مجازات استفاده شده است لباسی زنانه است که این لباس که در این چنین بافتی تنها یک لباس عادی نیست سمبلی است از تنی که به شدت سرکوب شده و در بافت سنتی ارزش خود را از دست داده است.

از سوی دیگر می توان گفت که این حرکت نشأت گرفته از ذهنیتی است که تن زن را نه به عنوان یک حقیقت از جامعه ی برابر انسانی، بلکه به عنوان تنی فاقد ارزش مستقل، قلمداد می کند. طبعاَ در چنین بافتی هویت زنان ارزش خود را از دست می دهد و جای خود را به هویت مردانه می سپارد که مدام از سوی نهاد های مختلف مردسالاری قدر می بیند، ارزش گذاری می شود و در صدر می نشیند. 

زمانی که هدف متصدیان این امر این است که تن زن را به عنوان ابزار تحقیر تبلیغ کنند اما حرکت دیگری آغاز می شود تا بتواند معادلات مردسالاری را برهم زد، با این که تلاش افراد و  بانیان این امر به نوعی زدودن هویتی به نام هویت زن است اما زمانی که مردان در حمایت از  زنان و محکوم کردن آن، لباس زنان می پوشند طبعاَ فرم جدیدی از جنسیت  مردانه و تلاش برای برابری ارایه می شود که قادر است در برابر طرد و پس زدن هویت زنان، شجاعانه بایستد. پوشیدن لباس زنانه توسط مردان کرد به  نوعی نشانه رفتن موجودیت تعریف شده ی مردسالاری است تا در عین برداشتن تصور کلیشه ای از لباس زنان، به باور جدیدی از برابری برسند.

این حرکت حتا اگر ابتدا در میان یک قوم خاصی شروع شود و مثلا با لباس کردی باشد اما قابلیت و پتانسیل این را دارد که خیلی زود به  الگویی برای دیگر کنش های مدنی ارتقاء یابد و به لایه ها و سطوح مختلف جامعه برای اعتراض به نابرابری جنسیتی تسری پیدا کند تا تصور تازه ای از مشارکت مردان برای اعتراض به توهین و تحقیر زنان ارایه دهد، و به نوعی به الگوی قابل تبدیل برای سایر قومیت ها و تمامی افراد جامعه تبدیل شود.

اینگونه کمپین ها حتا اگر مجازی باشند به شرط آن که عمرشان کوتاه نباشد و بر کار خود مداومت ورزند، می توانند در آینده موجب حذف این چنین مجازاتهایی در دستگاه های دولتی باشند و یا حداقل آنها را به سنت و عرف مجازات مردان تبدیل نکنند. به خصوص که به مدد فضای مجازی و دنیای ارتباطات این کمپین ها قابلیت این را دارند که حمایت اکثریت زنان و مردان برابری خواه راجذب کنند. این چنین فعالیت هایی حتا در فضای مجازی از آن جهت که به شکسته شدن تابوهای جنسیتی علیه زنان کمک می کنند شایسته است که مورد حمایت فعالان زن هم قرارگیرد، هر چند که نقد هایی هم به آن وارد باشد. چرا که شکسته شدن تفکرات سنتی در نهایت به زدودن کلیشه های جنسیتی علیه زنان یاری می رسانند کلیشه هایی که تلاش دارند تا به کمک سنت های مردسالاری لباس زن را به عنوان نماد تحقیر استفاده کنند تا هرچه بیشتر هویت زنان را به حاشیه برانند و از اثر آن در جامعه بکاهند.

آنچه که مشخص است حمایت اکثریت مردان از این چنین کمپین هایی خود می تواند نوید شکسته شدن کلیشه های جنسیتی در میان نسل جوان تر مردان و همگام شدن آنها با زنان برای دست یافتن به برابری باشد. مردانی که پوشیدن لباس زنانه رانه تحقیر می دانند نه توهین بلکه آن را می پوشند تا نشان دهند که معادلات سنتی مردسالاری حتا نزد خود مردان قابل شکستن است.

منبع: مدرسه فمینیستی