مانلی

نویسنده

نمونه ای کامل از قصه های ماجراجویانه

صفحه مانلی، طبق روال همیشگی هنر روز اختصاص دارد به مرور شعر معاصر فارسی در چهارگوشه ی ایران و دنیا… اما این هفته و به مناسبت شماره ی هزارمین روز، مانلی خرق عادت کرده و جای شعر، مختصر گفتاری از اسطوره شناس معاصر، جلال ستاری را در خود گنجانده. مطلبی باب داستان سندباد بحری که اگر چه  شعر نیست، اما رمزدار بسیاری از شعرای دنیاست چه این حکایت در همراهی تصور و حضور صور خیال چیزی کم از جادوی شعر ندارد…

تخیل یک دست

حکایات سندباد بحری، حکایاتی منسجم و یکدست از لحاظ تخیل و نمونه ای کامل از قصه های ماجراجویانه است که در آن، عنصر اعجاب آفرینی ( merveilleux ) نقشی اساسی دارد و شاید به ظاهر، حکایاتی تخیلی می نمایند، اما بر عکس، حاکی از حقایق روان شناختی و حتی بیش از آنکه می توان پنداشت، داستانی واقع گراست، چون در واقع حقیقتی انسانی را در کسوت خیال پردازی و داستان سرایی، بیان می کند، بسان حکایت زندگانی بسیاری از شخصیت های هزار و یک شب که صورت ظاهر وهم انگیزی دارد، ولی در اصل، حکایت واقعیتی عینی در پرده رمز و سر است و بنابراین می توان گفت که حکایتی زمان گذر است، و از این قبیل است داستان علاء الدین و چراغ جادو.

اما داستان سندباد، رمزی نیست. بلکه بیشتر حکایتی تمثیلی است، یعنی شرح و وصف واقعیت زندگانی پرتلاش سوداگری کوشا و ماجراجو و هوشمند در قالب اصولی چون گریز از یکنواختی ملال آور زندگانی هر روزینه و شوقِ دیدن جاهای ناشناخته و ذوق خطر کردن و لذت بردن از رویارویی با پیشامدهای نامنتظر است.

 

منتها در پس این پرده نازک خیال یا روایت نیمه واقعی و نیمه افسانه ای دریانوردی در اوقیانوس های هند و چین و سفر به جزایر دوردست ناشناس، سیمای بازرگانی تمام عیار پیداست که در موقع شناسی و مصلحت اندیشی و واقع بینی، نادره دوران یا نمونه کامل سوداگری کامکار است و به مثابه الگویی است که هم پیشه هایش باید از او سرمشق گیرند تا دنیا به کامشان بچرخد، یعنی از هر موقعیتی سود جویند و چون قضا سازگار آمد، شکر حق گویند و برای حفظ جان و مال خویش از دروغ گویی و ناجوانمردی، پروا نداشته باشند و درویش صاحبدل را بر خوان نعمت خود بنشانند و با شرح ماجراهای اعجاز آمیزی که بر ایشان رفته است، مستمع ساده دل را به شگفت آورند و نیز از گستاخی ها و ناشکری هایش شرمنده و شرمسار کنند و تا پایان عمر، برای آنکه گواه راستین و صادق وفور نعمتی باشد که گویا فقط بر اثر سعی و جد و جهد، به دست آورده اند، در کنار خود نگاه دارند.

برگرفته از کتاب “پژوهشی در حکایات سندباد بحری” نوشته جلال ستاری

 نشر مرکز  ۱۳۸۲.