رهبران آمریکا به درستی گفتهاند که برای شکست دولت اسلامی عراق و شام (داعش) و حل جنگ داخلی عراق، به یک تغییر سیاسی اضطراری نیاز است. اما کمکهای نظامی ایران و روسیه به گروههای شیعه در عراق این تغییر را به خطر میاندازد. حالا به نظر میرسد که اکثریت احزاب سیاسی عراق و مقامات مذهبی شیعه، تمایلات تمامیتخواهانه نخستوزیر نوری المالکی و در حاشیه نگه داشتن گروههای سنی را مقصر این بحران میدانند و جایگزینی او را اولین قدم برای حل مشکلات میدانند.
اما در کنار شکلگیری نیروهای سیاسی علیه مالکی، ایران و روسیه حمایت مادی و سیاسی را از او از افزایش دادهاند که این امر او را در مقابل فشار سیاسی داخلی ایمن میکند و حتی میتواند او را برای ماندن در قدرت تقویت کند.
حالا ایران در موقعیتی است که میتواند شبهنظامیان شیعه را هدایت و آنها را در عملیات امنیتی عراق وارد کند و عملیات نظامی و اطلاعاتی این کشور را از طریق مشاوران نیروی قدس ایران شکل دهد. در همین حال، تصمیم ولادیمیر پوتین برای ارسال هواپیماهای جنگی، آموزشدهندگان و مشاوران، موقعیت نخستوزیر را همچنان تقویت میکند.
اکنون مالکی میتواند بگوید از حمایت بینالمللی برخوردار است تا این تهدید تروریستی را به هر شکل ممکن رفع کند. در واقع المالکی هنوز از مشروعیت داخلی و بینالمللی بیشتری نسبت به بشار اسد، در زمانی که جنگ داخلی سوریه در سه سال پیش آغاز شد، برخوردار است. مالکی مسلما از ظاهر شدن رهبر داعش، ابوبکر البغدادی در مسجدی در موصل، استفاده خواهد کرد که بگوید “خلیفهگری اسلامی” یک خطر آشکار و حاضر است که بر نیاز به تشکیل یک دولت اتحاد ارجحیت دارد. احتمالا او استدلال خواهد کرد که فقط او میتواند به عنوان فرمانده کل قوا به این خلیفهگری حمله کند و این کار باید همین حالا انجام شود، نه پس از روند تشکیل دولت جدید. همینطور میتواند از ایران بخواهد تا مخالفان شیعه را ساکت کند تا او بتواند فرماندهی کل را به نحو موثر در دست گیرد.
متاسفانه در حال حاضر نخستوزیر، تقصیر خود در شکلگیری این بحران را کتمان میکند. مالکی پس از هشت سال حضور در قدرت، نشان نداده که میتواند بین تهدید واقعی و خیالی تمیز قائل شود.
ترس اغلب غیرمنطقی او از قدرتگیری دوباره حزب بعث منجر شد یک برنامه فرقهای را در پیش بگیرد و نخبگان سیاسی سنی تندرو اما مفید را به حاشیه براند و به این ترتیب جامعه سنی بیگانه و صحنه برای داعش مساعد شد.
مالکی در سالهای شورش ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ به دفعات از نیروی هوایی آمریکا خواست تا محلههای سنی را هدف قرار دهد و مرتب به استفاده از تسلیحات با دقت بالا در مناطق تحت کنترل شیعه اعتراض میکرد.
اگر مالکی بتواند تا چند هفته دیگر دوام بیاورد، احتمالا اقدامات سنگینی را علیه جامعه سنی عرب انجام خواهد داد، چراکه اعتقاد دارد این بار با محدودیتهای آمریکا در بار اول روبرو نیست. مالکی با توجه به گرایشات و ترسهایش، تمایل دارد بیشترِ مشکلات را به عنوان میخهایی ببیند که باید با چکش شیعه با آن برخورد کند. مالکی با حمایت ایران، سوریه و روسیه و نبود محدودیت های آمریکا، عربهای سنی را که در نظر او حامیان فعال داعش هستند شدیدا هدف قرار میدهد.
برداشتن مالکی از قدرت، نفوذ ایران و شبهنظامیان شیعه تهران را از بین نمیبرد. ایران بدون توجه به نخستوزیر، تعیینکننده کلیدی سیاست عراق و احزاب و شبهنظامیان شیعه این کشور خواهد بود. اگر ایران برای کنارهگیری از قدرت به مالکی فشار بیاورد، مسلما کسی جایگزین او خواهد شد که ایران بر او نفوذ داشته باشد.
در همین حال، نفوذ آمریکا و اهرم او بر مالکی و رهبری شیعه اگر کلا از بین نرفته باشد، در حال افول است. این افول از سال ۲۰۱۰ آغاز شد. زمانی که آمریکا اهرم را بخاطر “قدرت هوشمند” کنار گذاشت و اعتقاد داشت ذهنهای منطقی بر عراق چیره خواهند شد. آمریکا با عراق مثل یک دولت مستقل رفتار کرد و در تصمیمات مالکی برای استفاده از “قانون عدالت و پاسخگویی”برای به حاشیه راندن رقیبان سیاسی دخالت نکرد.
در حالیکه آمریکا تماشاگر بود، ایران به مالکی فشار آورد تا توافق ۲۰۱۱ “وضعیت نیروها” را امضاء نکند و از برنامه فرقهای او برای به حاشیه راندن و بازداشت رقیبان سیاسی حمایت کرد. اهداف استراتژیک ایران که توسط نیروی قدس سپاه به اجرا در می آید، این است که نخستوزیر عراق در جهت منافع تهران گام بردارد. حمایت همهجانبه ایران از اسد، به مالکی نشان میدهد که ایران به موکلانش تعهد دارد. واقعیت این است که تهران اجازه اقدامات لازم برای اصلاحات بنیادین قانون اساسی، تقسیم قدرت و نظارات بر کنترل نخستوزیر بر نیروهای امنیتی و اطلاعاتی را نخواهد داد. تهران چنین اصلاحاتی را مترادف محدود شدن نفوذ ایران میداند و این چیزی است که اجازه آن را نخواهد داد.
منبع: سیانان - 7 ژوئیه