سوریه بعد از سقوط اسد

نویسنده

» تحلیلی از نیویورک تایمز

ولی نصر

 

درگیری ها در سوریه به نقطه اوج خود رسیده است اما نه به جایی که پایان گرفتن فوری درگیری ها را تضمین کند. برای سوریه با اسد یا بدون اسد بعنوان رهبر همه چیز مهیا  آن است که به دامان جنگ شوم داخلی بیافتد: هر دو طرف دعوا حاضر به پذیرش آتش بس نیستند و دولت های خارجی درگیر مشکلات خودشان هستند و نمی توانند به یک نقطه مشترک برسند.

هیچ راهی برای برون رفت از این نبرد منجمد شده وجود ندارد و این ثبات خاورمیانه را تهدید می کند. پس آمریکا و متحدانش باید روسیه و بخصوص ایران را برای آرایش نیروها بعد از سقوط اسد وارد فهرست کنند تا همه طرفین از آن حمایت کنند، اگرچه دستیابی به این هدف بسیار دشوار است.

تا به امروز، آمریکا تحولات سوریه را یک شکست مفتضحانه استراتژیک برای ایران دیده است و تلاش می کند تا یک همکاری دیپلماتیک با روسیه ایجاد کند. دولت آمریکا و منتقدانش ممکن است فکر کنند که مشارکت ایران در هر طرحی در مورد سوریه راه نجاتی برای این کشور در مورد برنامه های هسته ای و عقب نشینی در برابر برنامه های اتمی این کشور خواهد بود. اما دست برداشتن از سوریه منجر به افزایش تهدید ها در خاورمیانه و فواید حضور آمریکا در منطقه می شود که بسیار مهم تر از برنامه های اتمی ایران است. ضمن اینکه ایران تاثیر بیشتری در حکومت اسد دارد تا روسیه.

اگر مناقشه سوریه به بیرون از این کشور بکشد، همه بازنده خواهند بود: این مناقشه به کشورهای همسایه از جمله لبنان، اردن، عراق و ترکیه کشیده خواهد شد. لبنان و عراق بطور خاص ضربه بیشتری خواهند خورد زیرا خود درگیر مناقشات اقلیت های مذهبی و درگیر جنگ قدرت با رقیب مشترکشان سنی های علوی هستند.

در هفته گذشته آقای اسد کنترل بخش های مهمی از کشور را از دست داد و نیروهای مخالف با همدردی و حمایت کشورهای خارجی مواجه شدند، بخصوص با توجه به اینکه بمباران دمشق منجر به کشته شدن تعدادی از مشاوران امنیتی اسد شد. در حال حاضر دولت اسد به اندازه کافی حامی و نیرو دارد که بتواند به این مبارزه ادامه بدهد و هیچ نشانه ای از شکست دیده نمی شود. اکثر علویان، مسیحیان و اقلیت کرد در کنار بخشی از عرب های سنی، همچنان اسد را ترجیح می دهند و این گروه ها نیمی از جمعیت سوریه را تشکیل می دهند و باقی مسلمانان سنی هستند.

با وجود اینکه مخالفان شهر ها را فتح می کنند اما بین ۱۰۰ گروه مختلف تقسیم شده‌اند و رهبری مشخصی ندارند. حتی اگر آقای اسد از قدرت کناره گیری کند، ارتش علویان وی و متحدانش در اقلیت‌های قومی و مذهبی به جنگ ادامه خواهند داد و بخش مهمی از کشور را در کنترل خود در می‌آورند.

سوریه نیز مانند لبنان در دهه هفتاد درگیر جنگ بین گروه‌های مختلف برای بدست آوردن قدرت می‌شود. برای سوریه مناقشات قومی، موج مهاجرت، فجایع انسانی و فرصت اجرای عملیات برای القاعده، درپیش خواهد بود.

در لبنان یک دهه و نیم قتل عام با همکاری سوریه و ارتش این کشور به عنوان حافظ صلح، پایان یافت. عراق بعد از حمله آمریکا هم دچار خشونت‌هایی از این دست شد. افزایش نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۰۷ کمک کرد که این مناقشات قومی تمام شود. در سوریه هیچ نیروی خارجی برای ایفای چنین نقشی وجود ندارد و به نظر نمی رسد که در آینده این چشم انداز بوجود بیاید.

اما فرصت کمی باقی است تا از بدترین اتفاق در سوریه جلوگیری شود. این کار نیاز به تصمیم گیری های دشوار و محاسبه امکانات دارد. حتی باوجود وتوی چین و روسیه که احساس می کنند در مورد لیبی پا را در سازمان ملل فراتر گذاشته بود، آمریکا و متحدانش همچنان بر روی فشار بین المللی و حمایت از مخالفان برای سرنگون کردن حکومت اسد، متمرکز شده اند. این یک هدف اشتباه است، زیرا به جنگ پایان نمی دهد.

برعکس، هدف دیپلماسی باید تدبیری باشد که در آرایش تقسیم قدرت بعد از اسد در سوریه، بتواند همه طرفین را جذب کند. این کار بجای فشار آوردن به دولت و جنجال بین قدرت های خارجی می تواند در نهایت باعث شود که سوری هایی که هنوز جانب اسد را گرفته اند متقاعد به ترک مخاصمه بشوند.

دلایلی وجود دارد که بتوان امیدوار بود که روسیه و ایران وارد این معامله بشوند. هر دو کشور آرزو دارند که چهره مخدوش خود را در دنیای عرب اصلاح کنند و ایران نگران سرنوشت بیش از یک میلیون شیعه در سوریه است. سقوط اسد بدون داشتن یک برنامه برای انتقال قدرت به مثابه آغاز یک خونریزی بزرگ تر است.

در نقشه انتقال قدرت باید ترکیه را هم لحاظ کرد زیرا با سوریه مرز مشترک طولانی و قدرت نظامی تاثیرگذار در مناقشات را دارد.

اما مهم ترین کشوری که باید از این طرح حضور داشته باشد، ایران است. ایران به تنهایی هم بر آقای اسد و هم بر بخش های مختلف دولت سوریه تاثیر دارد و می تواند آنها را متقاعد به انتقال دولت بکند. درحال حاضر ایران در یک بن بست قرار گرفته است: نه نمی تواند آقای اسد را ترک کند و نه می تواند نجات اش بدهد. اما در میان رهبران این کشور بحث و گفتگوی شدیدی وجود دارد و برخی از آنان بر پایان حمایت بی قید و شرط از آقای اسد اصرار می کنند.

به محض اینکه طرح انتقال قدرت آغاز شود، باید اهمیت این نکته را یادآور شد: هیچ طرحی بدون مشارکت ارتش کشورهای خارجی برای برقراری آتش بس و حمایت از اقلیت شکست خورده که از آقای اسد حمایت کرده اند، معتبر نیست.

نیویورک تایمز، 29 ژوئیه