مربع دیوانه‌ها

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

در میان اصولگرایان حکومت ایران چهار گروه اصلی در بحث توافقنامه وجود دارند، گروه اول: عده ای هستند که نمی فهمند، مثلا آدمی مثل جوادی آملی نمی فهمد که در توافق وین چه اتفاقی افتاده، اگر یک عده تروتمیز بروند و با نشان دادن عکس و زدن مثال، بطوری که حاج آقا متوجه شود، برایش شرح بدهند، قبول می کند. باید این متن توافقنامه را مثل کتابهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بدهند کسانی مثل زرین کلک که بلد است برای افراد سطح ابتدایی تصویرسازی کند، آماده کنند، متوجه موضوع می شوند. افرادی مثل صدیقی امام جمعه تهران هم همینطور است. سالها مثل مادام هابیشام آرزوهای بزرگ توی خانه بوده و تارعنکبوت گرفته و توانایی های یادگیری اش کم شده ولی غرض و مرض ندارد.

گروه دوم افرادی هستند که شعور ندارند. افرادی که شعور ندارند، مثل محمودفرجامی که در کتاب بیشعوری اش این را نشان داده، الزاما آدمهای نادانی نیستند، یک بیشعور ممکن است که استاد دانشگاه یا وکیل خوب یا نویسنده خوبی هم باشد، ولی شعور نداشته باشد، اگر به کار فرجامی دقت کنید متوجه رفتار آدمهای بیشعور می شوید. آدمهای بیشعور چند چیز را درباره توافق وین نمی فهمند، اول این که نمی فهمند که توافق دو قدرت، تقسیم عادلانه ناکامی است. فکر می کنند وقتی ایران با پنج به اضافه یک توافق کرده، به این معنی است که همه کشورهای اروپایی و آمریکا یک کاره منتظر بودند که ایران برود و هرچه دلش می خواهد از آنان بگیرد و هر چه آنها می خواهند ندهد. این آدمهای بیشعور، که با اشاره به کار مهم فرجامی تاکید می کنم که بیشعورها الزاما نادان نیستند، شعور این را که عقب نشینی از شکست در جنگ بهتر است ندارند. نمونه افراد بیشعور بعضی فرماندهان سپاه هستند که آنها با توافقنامه مخالفند، با این که می دانند که اگر ایران توافق نمی کرد، صد برابر بیشتر ضرر می کرد. افرادی مثل نقدی، شریعتمداری و فیروزآبادی جزو این گروه بیشعورها هستند.

گروه سوم افرادی هستند که نمی فهمند که بیشعورند. این افراد دوبرابر مشکل دارند، آنها هم بیشعورند و هم نسبت به بیشعوری شان ناآگاهند. نمونه کامل آدمهایی که نسبت به بیشعوری شان ناآگاه هستند، حمید رسائی و مهدی کوچک زاده است. رسائی گفته که توافق باید لغو شود چون ترجمه متن آن معلوم نیست که چیست. و بعد اضافه کرده که چون “متن توافق شده هسته ای قابلیت بررسی در مجلس و شورای امنیت ملی را ندارد” این توافق باید لغو شود. مثل این می ماند که شما بگوئید چون من توانایی درک کتاب شیمی را ندارم، پس نظام آموزشی باید عوض شود. طرف انتظار دارد که توی توافقنامه نوشته باشد که ما تحریم های ایران را لغو نمی کنیم، هر روز هم برای بازرسی خانه فرماندهان ارتش ایران به تهران سفر می کنیم و ایران هم تا ابد حق غنی سازی ندارد. بعد که متن ترجمه شده را می خواند و اینها را نمی بیند، می گوید ترجمه غلط است. خوب! بروید به آقای کوچک زاده که سالها به انگلیسی درس خوانده بگوئید متن را به فارسی ترجمه کند. حمید رسایی در نامه اش از رئیس جمهور پرسیده: “آیا کشورهای دیگر هم از متن همین برداشت را دارند که ما داریم؟”

به نظر من حمید رسائی چند اشتباه بزرگ می کند: یک، او فکر می کند ترجمه خوب زمانی صورت می گیرد که چیزی که من فکر می کنم از متنی که نوشته شده ترجمه شده باشد. دو، او فکر می کند همه کشورهای جهان باید به فارسی حرف بزنند تا ایران با آنها توافق کند. سوم اینکه فکر نمی کند که این متن را می تواند بدهد به یک کسی که برایش ترجمه کند. خوب! مرد حساب! یک میلیون از آن پنج میلیاردی که بابت کمک مالی روزنامه ات گرفتی و الآن بخاطرش پرونده داری بده به یک مترجم تا متن را تمیز و حسابی ترجمه کند. آن از احمدی نژاد که وقتی مدودف از او پرسیده “حالت چطور است؟” جواب داده “یس” آن یکی هم از الهام که به فوتوشاپ می گفت “پی هوتوشاپ” آن هم از کریمی قدوسی که ان پی تی و ام پی تی را قاطی کرده بود و آن یکی هم از علی آبادی که وقتی علی آباد نزدیک محمود آباد بود، در یک سخنرانی ۳۰۰ کلمه ای هفتصد تا اشتباه داشت.

البته گروه چهارمی هم هستند که هم می فهمند هم شعور دارند، هم می فهمند شعور دارند، ولی اندازه زمینی که در ورامین گرفتند، از شعورشان بزرگتر است، مثل جواد لاریجانی که فعلا زیاد هم حرف نزده.

 

تحلیل استراتژیک برجام

این حسن عباسی مرا یاد آرنولد شوارتزنگر می اندازد، به نظرم خودش هم وقتی می خواهد خارجی ها را تصور کند، همه روسای جمهور جهان را شبیه فرماندهان جنگی می بیند. در همه حرفهایش یک مشت لغت های سخت قلنبه سلنبه استفاده می کند که اگر خدای ناکرده آدم معنی کلمات را متوجه نشود، فکر می کند با آدم باشعور طرف است. اخیرا ایشان اقدام به تبیین “برجام” و “قطعنامه‌ی ۲۲۳۱” از منظر حقوقی ـ سیاسی، از دیدگاه دیپلماتیک، استراتژیک و فنومنولوژی کلان نگر اوپیتیمایز سیتسماتیک پهناگرایی چند ضلعی هاشور کرده است که در آن داکترین ژوهانسبورگ اپیلودوسکی را با مدل های فکری هرمنوتیک امام علی و مالک اشتر مقایسه کرده.

به نظر من حسن عباسی کودکی خیلی سختی را گذرانده، فکر کنید سالها در انتظار حمله گودزیلا به شهر باشید و فکر کنید ایکاش من دو تا کاتیوشا داشتم تا عصاره استراتژیک جهان غرب را مچاله کنم. وقتی جلسات سخنرانی اش را می بینم، یاد توافق ناگفته دائی جان ناپلئون و مش قاسم می افتم، مش قاسم بدبخت سالها مقاومت می کرد و نمی پذیرفت که در جنگ کازرون بوده، بالاخره دید مقاومت فایده ندارد، کم کم خودش در خاطرات دائی جان ناپلئون چنان حضوری پیدا کرد که دائی جان هم خل شده بود. تعدادی دختر و پسر می روند پای درس استاد حسن عباسی کیسینجر علی آباد و فرض می کنند در کلاس های علوم سیاسی هاروارد نشستند و دارند مثل عقاب بالای استراتژی غرب پرواز می کنند. واقعا خل و چل بودن موهبتی است که خداوند به بعضی ها عرضه می کند که از خودشان ناامید نشوند.

 

واحد حزب الله مشت است

خیلی اوقات برای خطاب کردن عده ای واحد اندازه گیری ما مشت است، مثلا می گوئیم یک مشت آخوند، یا یک مشت بچه قرتی، یا یک مشت خواهران زینب، یا یک مشت دروداف، بعضی افراد فکر می کنند این نوع واحد اندازه گیری توهین آمیز است، البته بعید نمی دانم، شاید هم توهین آمیز باشد، ولی غیرواقعی نیست. منظورم این است که لوران فابیوس وزیر خارجه فرانسه به ایران سفر کرد و با مقامات ایران ملاقات و گفتگو کرد. در جریان این ملاقات یک مشت برادران حزب الله که جلوی فرودگاه جمع شده بودند تا به سفر فابیوس اعتراض کنند توسط نیروی انتظامی جمع آوری شدند. واحد مشت به این دلیل واحد خوبی است که اگر سیصد تا حزب اللهی را بگذاری کنار هم می بینی آن چیزی که توی مغزشان است (با فرض وجود چیزی در مغز ومغزی در جمجمه) با همدیگر فرقی ندارد. همه شان یک سئوال دارند و پاسخ همه شان به سئوالات یکی است. البته این فقط درباره حزب اللهی ها نیست، درباره همه موجودات ایدئولوژیک است، چه سلطنت طلب، چه کمونیست، چه فاشیست، چه اسلامگرا. طرف این همه زحمت کشیده یک ایدئولوژی انتخاب کرده که از شر فکر کردن راحت بشود.

البته فابیوس بعد از آمدن به ایران در یک گفتگو اظهار داشت: “امیدوارم مردم ایران علت سرسختی فرانسه را درک کرده باشند.” من خودم علت سرسختی فرانسه را خیلی خوب درک می کنم، این که آدم بخواهد این همه بدبختی تحمل کند، بازی کند، موضع عوض کند که دو تا خریدار برای تولیداتش پیدا کند، آن هم وسط رقبایی مثل انگلیس و آلمان و چین، کار سختی است. هر کسی دیگر هم جای فابیوس بود، بعد از اینهمه بندبازی تا حالا صد بار از آن بالا موقع توافق و حال دادن به سعودی و اسرائیل افتاده بود پائین. ولی به هر حال فرانسوی ها هم دیر آمدند ولی خوش آمدند.