خاورمیانه این روزها ظاهری به نسبت آرام دارد. احتمال آغاز مذاکرات ایران و آمریکا با به قدرت رسیدن حزب دمکرات در آمریکا، تعیین ضربالاجلی سه ساله برای خروج ارتش آمریکا از خاک عراق در پیمان امنیتی بین دو کشور، آشتی تدریجی سوریه با غرب و علاقه اسرائیل به ادامه مذاکرات غیر مستقیم با دولت بشار اسد، ادامه حیات دولت وحدت ملی در لبنان و از سرگیری قریبالوقوع گفتگوی ملی بین جناح های رقیب در این کشور، امکان مصالحه فتح و حماس با میانجیگری مصر از یک سو و پیشرفت جدی در مذاکرات بین اسرائیل و دولت خودگردان به رهبری محمود عباس از سوی دیگر، همه نشانههایی امید بخش از احتمال استقرار ثباتی به نسبت پایدار در خاورمیانه همیشه متلاطم محسوب میشود.
نشانههای فوق اما همگی قابل اتکاء نیستند و هر لحظه این احتمال وجود دارد که نخ آرامش ظاهری خاورمیانه از گوشهای پاره شود و آشوب بخشی از این منطقه را فراگیرد.
در واقع سال 2009 سال برگزاری چند انتخابات مهم در کشورهای خاورمیانه است.
دوره ریاست جمهوری محمود عباس در 9 ژانویه به پایان میرسد و روز بعد از آن، چندان روشن نیست.
آیا عباس بدون توجه به مخالفت حماس، بر اساس اصلاحیهای قانونی که از تصویب مجلس قانونگذاری فلسطین نگذشته، دوره ریاست جمهوری خود را برای یک سال تمدید خواهد کرد؟آیا با حماس برای تشکیل یک دولت تکنوکرات در سرزمینهای فلسطینی به توافق خواهد رسید و یا اینکه مجبور به برگزاری انتخابات زودهنگام در کرانه باختری خواهد شد؟
هر کدام از این سناریوها نزاع داخلی فلسطینی ها را به سمت و سوی خاص خود خواهد برد.
در فوریه، انتخابات پارلمانی اسرائیل برگزار میشود. آیا حزب لیکود و متحدان راستگرای آن اکثریت کرسیهای پارلمان را به دست خواهند آورد یا اینکه حزب کادیما و احزاب میانه و چپ به پیروزی خواهند رسید؟ اگر لیکود برنده انتخابات شود، تنش در روابط اسرائیل و دولت خودگردان و بلکه کل اعراب تشدید خواهد شد و اوضاع در سرزمین های فلسطینی به سود حماس رقم خواهد خورد اما اگر کادیما همچنان به کمک حزب کارگر قادر به تشکیل دولت باشد، احتمال سازشی تاریخی بین اسرائیل و اعراب فراهم خواهد آمد که کل خاورمیانه را دستخوش تغییری بنیادی خواهد کرد.
بهار سال آینده زمان برگزاری انتخابات پارلمانی لبنان است که نتیجه آن سمت و سوی این کشور کوچک را تعیین خواهد کرد. آیا انتخابات طبق برنامه برگزار خواهد شد یا به تعویق خواهد افتاد؟ اگر به تعویق افتد آیا دولت وحدت ملی کنونی از هم گسیخته خواهد شد؟ اگر برگزار شود، کدام جناح پیروز انتخابات خواهد شد؟ ائتلاف 14 مارس یا ائتلاف 8 مارس؟
اگر جناح 14 مارس اکثریت کرسیهای مجلس را به دست آورد، آیا برای خلع سلاح حزبالله مصمم خواهد شد؟ و اگر جناح 8 مارس به پیروزی برسد آیا باید منتظر جنگ تازهای بین لبنان و اسرائیل بود؟
خرداد ماه نیز موعد انتخابات ریاست جمهوری ایران است. آیا این انتخابات فرصتی برای خروج از وضعیت بغرنج کنونی فراهم خواهد کرد و راه را برای حل مشکلات ایران با جامعه جهانی خواهد گشود؟یا اینکه انتخابات به صحنهای برای رقابت دو کاندیدا از دو جناح مشهور تبدیل خواهد شد؟
آیا کاندیدای جناح اصلاح طلب برنده میدان خواهد شد و اگر شد امکانی برای تغییر فضای ایران خواهد داشت و یا اینکه فقط بار مشکلات را به دوش خواهد کشید بدون آنکه توان یا قدرت حل آنها را داشته باشد؟
آیا احمدی نژاد کاندیدای مشترک طیفهای محافظه کار خواهد بود یا بین محافظه کاران رقابت در خواهد گرفت؟ آیا کاندیدای دیگر محافظه کاران تفاوتی اصولی با احمدی نژاد خواهد داشت و یا صرفا ظاهری آراستهتر خواهد داشت؟
در واقع، تحقق هر یک از احتمالاتی که در بالا به آن اشاره شد، پیامدهای متفاوتی خواهد داشت و از این رو، خاورمیانه در کانون تغییر و تحولات جهانی خواهد بود.
با این همه، نباید بروز رویدادهای غافلگیر کننده در این مدت را نیز از نظر دور داشت، رویدادهایی که هر کدام ممکن است سرنوشت کشورهای خاورمیانه را به گونهای متفاوت رقم بزند!