یکی از مباحث فلسفی مهم تاریخی عصر سردارسالاری، این است که آیا سردار سالار است، یا سالار سردار است، ولی در هر حال این دو تا حد زیادی به هم ربط دارند. البته طبیعی است که سرداران سپاه به انجام وظایف ملی خود برای دفاع از میهن مشغولند، مثلا، سردار جعفری گفت: « دستگاههای نظارتی بانکها به بهانه حیثیت سازمانی جرائم مالی را افشا نمی کنند.» وزیر دفاع، سردار نجار نیز در مورد دفاع از مرزهای کشور اعلام کرد: « مخالفان کاهش سود بانکی مریض اند.» البته فکر نکنید که چون دوتا سردار در امور بانکی نظر دارند، بقیه هم همین طورند، مثلا سردار طلایی دو هفته قبل گفت: « شورای شهر تهران را روی انگشت می چرخانم.» در مقابل سردار ذوالقدر که مثل سایر نظامیان در سیاست و انتخابات دخالت نمی کند، و فقط مسوول برگزاری انتخابات است، گفت: « انتخابات را مکانیزه می کنیم.» خبرنگاران ما در جستجوی جایی که سرداران در آن نقش نداشته باشند، با سردار انصاری برخورد کردند. سردار انصاری گفت: « موتورسواری خانمها جرم نیست.» سردار نقدی نیز از ریاست ستاد مبارزه با قاچاق ارز و کالا استعفا داد و احتمالا به یک کار نظامی مانند نظارت بر ورزشهای زیرآبی و ریاست دانشکده فیزیک و فضا مشغول خواهد شد. سردار محصولی هم که قرار بود وزیر نفت شود و فعلا قرار است سردار نادران از مجلس به جای وزیر استعفاداده شده، وزیر خواهد شد، گفته بود: « من افتخار می کنم میلیاردر هستم.» در همین راستای پر از سردار، سردار فیروزآبادی، ضمن نشان دادن کل دندانهایش به مخالفان دولت سرداران، گفت: « دولت احمدی نژاد محبوب رهبر است.» آگاهان با صدای بلند فریاد زدند: بر منکرش لعنت! حداد عادل هم که تصادفا سردار نیست، ولی احتمالا توی خانه سردار صدایش می کنند، گفت: « سپاه فرزند برومند انقلاب است.» آگاهان توضیح دادند که البته از آن فرزندانی که توسط انقلاب خورده می شود، نیست، بلکه از آن فرزندانی است که توسط آنها انقلاب خورده می شود. با تمام این اوصاف، کارشناسان کف کردند که چرا آمریکا اعلام کرده است که می خواهد « سپاه را جزو گروههای تروریستی اعلام کند.» این بیچاره ها که یا دارند کار بانکی می کنند، یا ساختمان می سازند، یا موی پسرها را کوتاه و مانتوی دخترها را دراز می کنند و اصلا در دولت نقش صد در صد ندارند و فوقش هشتاد درصد دولت دست اینهاست. با این وجود، آمریکا ضمن اعلام اینکه « نیروهای سپاه قدس در عراق هستند.» گفت: « پنجاه عضو سپاه، شبه نظامیان عراقی را آموزش می دهند.»
نتیجه گیری اخلاقی: فعلا خبرها یا مربوط به سرداران است، یا سربداران.
اراذل و اوباش نابود شدند
یکی از فواید اعدام های اخیر که به نام اشرار و اراذل و اوباش صورت گرفت و ملت شریف ایران با حضور در صحنه به آرامش رسیده و متوجه شدند که عاقبت خلاف چیست، این بود که دولت موفق شد اشرار را نابود کند و چنان بترساند که امروز در اثر حمله اشرار مسلح به تعدادی خودرو، بیش از سی نفر از مسافران به گروگان گرفته شدند، دو نفتکش آتش زده شد، سه تریلی نابود شد، و یک کامیون و دو خودرو سواری و احتمالا یک اتوبوس متوقف و مسافران بدبخت آنها گرفتار اشرار بلوچستان شدند. ظاهرا این اقدامات توسط گروه عبدالمالک ریگی که مدتی قبل دولت اعلام کرد که گروه مذکور کاملا از بین رفته است، انجام گرفت. پس نتیجه می گیریم که اعدام کسانی که توی خانه خوابیده بودند و به عنوان اشرار معروف بودند، در ملاء عام تاثیر زیادی روی از بین رفتن شرارت دارد.
کوهکن وزیر معدن، چاه کن وزیر نفت
فایده ندارد، رئیس! آدم وقتی هم که می خواهد نشان بدهد که قصد تقویت کابینه را دارد، وزرای ضعیف را برکنار می کند، نه اینکه دو تا وزیر نسبتا قوی دارد، عدل! همان ها را برکنار کند. وزیری هامانه اعلام کرد: « من اصلا استعفا ندادم، برکنارم کردند.» فعلا قرار است دو نفر از نمایندگان مجلس به جای این دو نفر وزیر بشوند که مجلس زودتر به آنها رای اعتماد بدهد، ولی اگر من جای این نمایندگان بودم، حاضر نمی شدم خودم را بدنام کنم، بخصوص نادران که هر چه باشد مثل کوهکن خبرنگار گاز نمی گیرد و کتک نمی زند. من پیشنهاد می کنم که حالا که دارند « کوهکن» را برای وزارت معادن می گذارند، یک « چاه کن» هم پیدا کنند که به جای وزیری هامانه، وزیر نفت بشود. وزیر سابق نفت گفت: « صنعت نفت امروز مانند ارتش در سال 57 است.» آگاهان می خواستند در این مورد توضیحاتی بدهند که ندادند.
بیست درصد به هشتاد درصد
به نظر من که تمام استدلال های فلاسفه مبنی بر اهمیت و موضوعیت دموکراسی کشک و از آن هم بدتر است. در طول تاریخ همیشه اقلیت توانایی اداره و کنترل اکثریت را دارد. مثلا در همین مملکت خودمان، نیروی انتظامی اعلام کرد که برادران نیروهای انتظامی موفق شدند که هشتاد درصد اراذل و اوباش تهران را دستگیر کنند. یعنی بیست درصد از اراذل و اوباش که در نیروی انتظامی بودند، به حول و قوه الهی بد هشتاد درصد شان غلبه کردند. آخر کجای این دموکراتیک است؟
چرا لباس گشاد است؟
نماینده گرمی در مجلس گفت: « با دولت وعده روبروئیم، نه دولت کار»، از طرف دیگر درایتی از نیروهای اصلاح طلب، اعلام کرد که « ردای دولت بر تن بسیاری از اعضای دولت نهم گشاد است.» برخی خیاطان آگاه ضمن تائید این موضوع مهم، موارد گشادی لباس های دولت را اعلام کرده و ضمن تائید ضرورت برخی از انواع گشادی، آمادگی خود را برای اندازه سازی دولت و ردا و سایر البسه دولتی اعلام کردند:
« پاچه» ردای دولت گشاد است، چون تعداد « پاچه خوار» زیاد است و باید بدون معطلی و بسرعت این اقدام مهم انجام بگیرد.
« خشتک» ردای دولت گشاد است، چون برای استفاده مکرر از محل مذکور و تولید انبوه فراورده های دولت نهم درشهرستانها و کشورهای مختلف، خشتک گشاد از تنگ بهتر است.
« کلاه» دولت مذکور گشاد است، چون براحتی سر ملت رفته است.
« کت و شلوار» دولت مذکور گشاد است، چون اصولا متعلق به اشخاص دیگری بوده است.
« کفش» دولت مذکور گشاد است، چون دائما در سفر است و طبیعتا گشاد می شود.
هفت ماه به انتخابات
کمتر از هفت ماه به انتخابات مانده است. اگر فرض کنیم که از سه ماه قبل از انتخابات فضای کشور تغییر می کند، چهار ماه دیگر فشارها کمی کمتر می شود، مگر اینکه اتفاقی غیر از آنچه تا امروز قابل پیش بینی بود بیفتد، البته ممکن است آمریکایی ها در همین شش هفت ماه گیرشان را بدهند و جنگ اتفاق بیفتد، ممکن است دولت با مجلس وارد بحران شود. ممکن است قطعنامه بعدی با شدت بیشتری صادر شود. ممکن است هزارتا اتفاق رخ بدهد که اگر در هرجای دیگری از دنیا بود، فقط صد تای آن رخ می داد. محسن میردامادی گفت: « ائتلاف، استراتژی ما در انتخابات مجلس ششم است.» من فکر می کنم برخلاف سخنان احمد زیدآبادی عزیز اصلا وقت خوبی برای سکوت نیست، می شود آهسته حرف زد، یا در مورد چیزهای دیگری حرف زد، اما سکوت فقط فضا را برای طرف مقابل باز می کند، حتما می پرسید: کجا می خواهی حرف بزنی؟ حرف من همین است: ما برای ماههای آینده رسانه لازم داریم.
شاهرودی بدو بیا که داداششو کشتن
قاضی مرتضوی که به نظر می رسد کلیه مشکلاتش با قورت دادن حیا و چیزهای دیگر حل شده است، در دیدار با خانواده دانشجویانی که در زندان شکنجه شده اند، گفت: « هنوز شکنجه نکرده ایم که بفهمید شکنجه یعنی چه.» به نظر شما این یعنی چی؟
به دوم دام سر بزنید
کلی مطلب جدید در دوم دام گذاشتم که بد نیست آنها را ببینید، دارم بخش دوم رمان نذر را می گذارم، و همینطور است مقادیر معتنابهی گزارش تصویری. هم به دوم دام لینک بدهید، هم به آنجا سر بزنید. اگر هم سر نزدید که نزدید.
www.doomdam.com