شامگاه هفدهم شهریور، مرتضی الویری، رئیس کمیته صیانت از آراء ستاد شیخ مهدی کروبی و نماینده وی در هیئت پیگیری امور بازداشت شدگان و آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات، توسط نیروهای اطلاعاتی-امنیتی در خانه اش دستگیر شد. دستگیری الویری که در سلسه برخوردهای تازه نظام با مخالفین نتیجه انتخابات صورت گرفت، یک روز پس از پلمب دفتر کمیته پیگیری زندانیان و آسیبدیدگان حوادث اخیر و همزمان با پلمب دفاتر مهدی کروبی و حزب اعتماد ملی و دستگیری محمد داوری سردبیر وبسایت اعتماد ملی با دستور جعفری دولت آبادی دادستان جدید تهران انجام شد.
مرتضی الویری، که به همراهی ابراهیم امینی از سوی دفتر کروبی در کنار علیرضا بهشتی و محمد مقدم نمایندگان ستاد موسوی در کمیته پیگیری زندانیان و آسیبدیدگان حوادث اخیر مشغول به فعالیت بود به تازگی از تهیه یک فهرست ۷۲ نفره از قربانیان حوادث اخیر خبر داده و اعلام کرده بود که نسخهای از آن نیز در اختیار مجلس قرار گرفته است. در همین حال علیرضا حسینی بهشتی، عضو ارشد ستاد میرحسین موسوی نامزد معترض دیگر انتخابات اخیر نیز بازداشت شد تا این پیام از سوی مسئولین ارشد نظام به معترضین مخابره شود که برای حفظ حکومت از هیچ اقدامی رویگردان نخواهند بود. بهشتی چهار روز بعد آزاد شد، اما الویری همچنان زندانی است.
مرتضی الویری کیست؟
مرتضی الویری در آذرماه 1327 در خانواده ای متوسط و فرهنگی در دماوند متولد شد. آقا علی پدربزرگش، اولین دبستان کیلان (دهی نزدیک دماوند) را ساخت. پدرش هم در همان دبستان درس خواند و پس از اخذ مدرک ششم ابتدایی به عنوان معلم مشغول به کار شد. آنچنان که خود از پدرش نقل می کند وضعیت مالی بدی داشته اند و زندگی شان با حقوق معلمی 25 تومانی آغاز شد. مادرش خانه دار بود. دوران کودکی اش در فقر سپری شد. پیش از آغاز دبستان، پدرش اعداد و حروف را به وی آموزش داد. در همان مدرسه پدر و پدربزرگش دبستان را آغاز کرد و آنچنان که خود می گوید تا پایان دوره ابتدایی معمولا یا شاگرد اول بود و یا دوم. محیط دماوند محدود بود و مرتضی برای ادامه تحصیل در دوره دوم دبیرستان به تهران آمد و در مدرسه هدف مشغول به تحصیل در رشته ریاضی شد.
مرتضی ابتدا در منزل عمویش ساکن شد و سپس به دلیل اختلافات خانگی، پدرش برایش اتاقی در نزدیکه دبیرستان اجاره می کند و مادربزرگش برای همراهی و مواظبت از وی راهی تهران می شود. او درباره این دوران می گوید: “تصور کنید وقتی یک معلم با حقوق ناچیز خود، مجبور می شود علاوه بر هزینه خانواده اش در دماوند، هزینه تحصیل فرزندش در تهران را تامین نماید، چقدر سخت و دشوار است. مثلا” مادربزرگم، یک بادنجان و یک نان سنگک می خرید که بخشی از آن را در وقت ناهار می خوردیم و بخش دیگرش را در وقت شام. یا وقتی پلو درست می کرد، مقداری لبو هم می پخت و آن را با پلو می خوردیم، زیرا نمی توانستیم گوشت بخریم.” دوران دبیرستان را در چنین وضعی سپری کرد. آنچنان که می گوید در مدرسه هدف جایگاهش میان شاگردان دوم تا هشتم کلاس بود.
او به خاطر می آورد؛ گرایشش به مذهب سبب شد که یکی از دبیران چپ دبیرستان دماوند به پدرش بگوید عقاید مذهبی مرتضی جلوی پیشرفت وی و ورودش به دانشگاه را سد خواهد کرد. شنیدن این موضوع در کنار وضع اقتصادی خانواده باعث شد تا او روزی 20 ساعت درس بخواند؛ “عاقبت، موفق شدم خلاف حرف آن دبیر کمونیست را ثابت کنم. در کنکور سال 1346 که چندین هزار نفر شرکت کرده بودند و فقط 400 نفر امکان پذیرش داشتند، در دانشگاه صنعتی شریف، نفر 229 شدم.” او در رشته مهندسی برق پذیرفته شده بود.
وضعیت خانوادگی الویری
مرتضی الویری متاهل است. همسرش معصومه خوش دولتان تحصیلکرده علوم انسانی و از جامعه فرهنگیان است. وی همچنین خواهر همسر آقای خلیل نیا از دوستان قدیمی الویری و مبارزین ضد رژیم پهلوی است. ازدواج این زوج چندی قبل از انقلاب در فروردین 56 صورت گرفت و خطبه عقد آنان توسط آقای خامنه ای رهبری فعلی نظام خوانده شده است. پدر خانم خوش دولتان با آقای خامنه ای رابطه نزدیکی داشت و به دلیل آنکه کارخانه بافندگی داشت، همیشه به خانواده خامنه ای لطف داشت.
فعالیت های مذهبی-سیاسی و آشنایی با افکار بنیانگذاران انقلاب
الویری درباره اولین فعالیتهای مذهبی اش می گوید: “اگر چه پیش از چهارم دبیرستان جسته و گریخته نماز می خواندم، ولی از سال چهارم، نماز خواندنم پیوسته و مستدام شد.” وی دلیل آن را تاثیر دکتر هنجنی دبیر فقه خود می داند؛ “حرفهای او کاملاً بر دلم می نشست و باعث شد به شدت متحول شوم. او مرا با مجله مکتب اسلام، کتابهای مهندس بازرگان و ناصر مکارم شیرازی آشنا کرد. با خواندن آنها، صاحب دیدگاهی شدم که مرا به فضای بحث های سیاسی کشاند.”
در آن دوران فضای دماوند بیشتر به سوی چپ (حزب توده و کمونیست) گرایش داشت و نشانه روشنفکری عضویت و همگرایی با این جریان ها به حساب می آمد. آنچنان که می گوید با جریان های فکری چپ در افتاد و خود را به عنوان فردی مذهبی مطرح کرد. در سالهای اواخر دبیرستان از طریق دوستانی که هوادار آقای خمینی بودند، با وی و افکارش آشنا شد؛ “بریز و بپاشهای رژیم شاه انگیزه دیگری بود برای کشانده شدن به مسائل سیاسی- مذهبی، و تنها جریان پیش دست در آن مقطع زمانی، جریان سیاسی- مذهبی امام خمینی بود. در آن مقطع، نهضت آزادی به رهبری مهندس بازرگان و دکتر سحابی نیز جریان پیشتاز بود. با خواندن کتابهای آقایان بازرگان، سحابی، سید قطب، شریعتی و اعلامیه های امام خمینی از یک سو و مباحثه با جریانات مارکسیستی و خواندن کتب آنان از سوی دیگر کاملا در کوران مسائل سیاسی و مذهبی قرار گرفتم.”
پس از ورود به دانشگاه نیز به انجمن اسلامی می پیوندد و در اولین حرکت در سال 1346 در تظاهرات و اعتصاب دانشگاهیان در اعتراض به شرکت واحد، به دلیل افزایش بهای بلیط اتوبوس شرکت می کند. آنجا با فعالین سیاسی دیگر آشنا می شود و از همانجا سعی می کند همراه با دیگر دانشجویان چپ و راست، فعالیت های اعتراضی همچون سالگرد 16 آذر کلید بزند.
پی ریزی انجمن کاوشهای دینی و علمی با کمک حسین شریعتمداری
الویری با کمک حسین شریعتمداری، اصغر نوروزی و محمود صفری دوستان همولایتی اش انجمنی پایه ریزی می کند که متولی مراسم های مذهبی، تفسیر قرآن و دعوت از روحانیون سرشناسی مثل باهنر، امامی کاشانی و رفسنجانی برای سخنرانی در دماوند شد. آنچنان که الویری می گوید این تشکیلات و برنامه های جنبی و تشویقی اش مثل اردو و سخنان مخالفین سبب شد تا جمع زیادی از جوانان به افکار آیت الله خمینی و جریان اسلامی علاقه پیدا کرده و به آن بپیوندند.
پایه گذاری تشکیلات مخفی با همکاری عزت شاهی و کاتوزیان
در سال 1349، با عزت شاهی، از نیروهای تندروی راستگرا آشنا شد. این آشنایی سبب شد که با همکاری باجناق آینده اش محمدعلی خلیل نیا، عزت شاهی، کاتوزیان (نماینده مجلس) و چند نفر دیگر تشکیلات مخفی برای مبارزه با رژیم شاه پایه گذاری کند. آنها همچنین تلاش داشتند تا با افزایش آگاهی عمومی زمینه را برای مبارزه مسلحانه علیه حکومت آماده کنند. در همین زمان از طریق آیات سعیدی و امامی کاشانی به نوارهای تدریس “ولایت فقیه” و لزوم تشکیل حکومت اسلامی توسط آقای خمینی در نجف دست می یابند و آنها را به روی کاغذ آورده و میان مردم و دانشجویان تکثیر می کنند.
آشنایی با وحید افراخته و ورود به سازمان مجاهدین
در سال 1350، وحید افراخته را بعد از مدت ها می بیند و از وی می خواهد که او را به سازمان وصل کند. نتیجه این شد که الویری همکاری اش را از زمستان 50 بطور رسمی در سازمان مجاهدین آغاز می کند. مطالعه قران، نهج البلاغه و پخش اعلامیه از جمله اولین فعالیت هایش در این سازمان چریکی بود.
آغاز تعارض با مجاهدین خلق
الویری آغاز تعارض با مجاهدین را پس از دومین دستگیری و در زمان زندانش عنوان می کند؛ “در این شش ماه (زمان حبس) توانستم با روسای جریانهای سیاسی صحبتهای مفصلی انجام دهم و به شناخت کافی درباره آنها برسم. من صحبتهای مفصلی با بیژن جزنی، مسعود رجوی، موسی خیابانی، کاظم ذوالانوار و دیگران داشتم. در آن شش ماه، فرصت مغتنمی یافتم تا قرآن و نهج البلاغه و متون دیگر را مطالعه کنم و درباره شان با اعضای سازمان بحث کنم.” او اضافه می کند که بحث هایش درباره جزوه “شناخت” مجاهدین، طرح سئوال از رجوی و خیابانی که با جواب های قانع کننده ای همراه نبود، مطالعه دوباره آثار مطهری، موجب شد که متوجه شود اساس سازمان مجاهدین بر ماتریالیسم است و با اسلام انطباقی ندارد. فهم این موضوع به نحوی آغازی بر جدایی وی از این سازمان بود.
تاسیس گروه فلاح به همراه منتظرقائم
اوایل سال 52 زمانی که الویری برای سومین بار دستگیر شد، برای مدت 8 ماه در اوین حبس بود. این زمان و اختلاف ها با سازمان مجاهدین سبب شد که جنبشی پایه ریزی کند که در عین مبارزه قاطعانه با رژیم شاه، سازماندهی منسجم داشته و انحرافات مجاهدین خلق را هم نداشته باشد. نتیجه آن شد که به همراه مرحوم حسن منتظرقائم گروهی تشکیل دادند که نام آن فلاح شد. فلاح از جمله هفت گروه مبارز مسلحی بود که بعدا سازمان مجاهدین انقلاب را تشکیل داد.
آزادی از زندان و شروع سربازی
مرتضی الویری اسفند 52 از زندان آزاد شد، درسش را به پایان رساند و سپس به سربازی اعزام شد. ابتدا در ذوب آهن مشغول به گذران خدمت سربازی شد، اما بعد به دلیل سوابقش به عنوان سرباز صفر به بیرجند اعزام شد. در این دوران که افزون بر یک سال و نیم طول کشید، او با تغییر قیافه در هنرستانی مشغول کار بود و از این طریق کمک خرج خانواده اش بود؛ “به هر حال؛ در دوران خدمت سربازی، توفیق این را یافتم که تدریس کنم؛ برای پدر و مادرم پول بفرستم؛ تعدادی را برای عضویت در گروه فلاح آماده کنم و این که با فراری دادن طلبه ها خدمتی به مردم بکنم.”
از ایران ناسیونال و تشکیل جلسات فلاح تا دیدار با آیت الله خمینی
به مجرد پایان دوره سربازی، در کارخانه ایران ناسیونال مشغول به کار شد. همان زمان فعالیت ها و جلسات گروه فلاح نیز جدی شد. الویری نزدیک به دو سال در ایران خودرو به عنوان مهندس کار می کرد.
سال 56 و با شدت گرفتن فعالیت های ساواک و از سوی دیگر مشکلات مالی گروه فلاح، الویری به عنوان نماینده این گروه برای دیدار با آیت الله خمینی انتخاب می شود. او به همراه همسرش ابتدا به آلمان و سپس برای دیدار با قطب زاده به پاریس می روند. پس از دیدار با قطب زاده و وصل شدن به محمد منتظری اوضاع برای سفر به عراق به ترتیبی مهیا می شود. الویری و همسرش به دمشق می روند و آنجا برای جعل پاسپورت با علی جنتی (فرزند آیت الله جنتی) دیدار می کنند. جنتی پس از تهیه پاسپورتهای جعلی، ابتدا کارشان را برای سفر به لبنان برای دیدار با جلال الدین فارسی و گفت و گو درباره مبارزه مسلحانه آماده می کند، سپس به همراه یادداشتی به سید محمود دعایی (مسئول موسسه اطلاعات) در نجف معرفی می کند.
به دلیل آنکه پاسپورتهای جعلی بحرینی بودند، الویری و همسرش خود را به کر و لالی می زنند و تا زمان اقامت در هتلی در بغداد لب به سخن نمی گشایند. آنها سپس به همین سیاق به نجف می روند، بار اول آقای خمینی پس از شنیدن سئوالات، الویری و همفکرانش را به متن سخنرانی هایش ارجاع می دهد. این موضوع سبب می شود که الویری از دعایی درخواست کند تا ترتیب دیدار دیگری را بدهد. در دیدار دوم و سوم آیت الله خمینی آنها را از مبارزه مسلحانه برحذر می دارد و می خواهد که روی افزایش آگاهی مردم کار کنند. خمینی همچنین مطهری را برای حل مشکلات گروه در ایران معرفی می کند. پس از بازگشت به ایران بهانه ای به دست می آورد و به این ترتیب ایران ناسیونال را ترک می کند، سپس به همراه محمد رضوی شرکت پوش را تاسیس می کنند تا تحت پوشش آن به فعالیت های سیاسی بپردازند. او در این زمان فعالیت های خود را در تظاهرات ها گسترش داد و در ارتباط با آیت الله بهشتی قرار گرفت.
فعالیت های تخریبی، دستگیری و شنجه پیش از انقلاب
الویری 5 بار سابقه دستگیری پیش از انقلاب دارد. اولین بار در فروردین 1350 به دلیل همکاری در تکثیر جزوات “ولایت فقیه” آقای خمینی دستگیر شد و بعد از انکار ماجرا چند روز بعد آزاد شد.
در دهه پنجاه مجله ای سکسی با نام “این هفته” به مدیریت دولوقاجار در تهران منتشر می شد. الویری که محتویات مجله را در انحراف با جریان سیاسی می دانست به وحید افراخته مسئولش در سازمان مجاهدین پیشنهاد داد تا دفتر این مجله منفجر شود. اقدامی که چند روز بعد عملی شد. انفجار موفق دفتر مجله سبب شد، تا انفجار مجسمه شاه در دماوند را نیز پیشنهاد دهد، این پیشنهاد 13 روز پیش از عملی شدن برای الویری باعث دردسر شد. با دستگیری “ذوفن” از اعضای مجاهدین، الویری هم لو رفت و روز 15 خرداد دستگیر شد. هرچند او را با برخی دیگر از اعضای دستگیر شده رو در رو کردند، اما وی همه چیز را انکار کرد و سرانجام به 6 ماه حبس محکوم شد.
الویری بار سوم در اردیبهشت 52 به دلیل فعالیت های تشکیلاتی در سازمان مجاهدین در دماوند دستگیر شد و سپس به تهران اعزام شد. وی در اوین توسط رسولی و حسینی تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفت. مدت زندانش 8 ماه و نیم طول کشید و در آنجا با اشخاصی همچون ربانی شیرازی، محمدتقی شریعتی و منتظر قائم آشنا و دمخور شد.
بار چهارم دستگیری اواخر سال 56 اتفاق افتاد. زمانی که دو نفر از اعضای گروه فلاح دستگیر شدند و الویری برای رهایی از دستگیری عزم سفر به خارج کرد، اما در فرودگاه مهرآباد توسط ماموران دستگیر شد. او تا فروردین سال 57 در اوین در حبس بود. او در سال 57 نیز یک بار برای مدت کوتاهی دستگیر شد.
انقلاب 57 و تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب و سپاه
الویری در روزهای به ثمر رسیدن انقلاب جزو کمیته استقبال از آیت الله خمینی بود. او در همین زمان با عباس شیخ عطار که از صدا و سیما جدا شده بود، رجایی که آن زمان نگهبان زندان ساواکی ها بود و بهزاد نبوی آشنا شد. هفت گروهی که کمیته استقبال را تشکیل داده بودند، برای مبارزه با نیروهایی مانند سازمان چریکهای فدایی و مجاهدین خلق سازمانی را تشکیل می دهند که نامش سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شد. این هفت گروه عبارت بودند از: گروه بدر، گروه فلق، گروه منصورون، گروه صف، گروه امت واحده، گروه موحدین و گروه فلاح.
همین سازمان پیشنهاد تشکیل کمیته های انقلاب را از طریق مطهری به آیت الله خمینی می دهد. الویری سپس به عنوان عضو شورای مرکزی کمیته انتخاب شد. با تاسیس سپاه پاسداران و ادغام سپاه سازمان مجاهدین انقلاب، کمیته های انقلاب و سپاه پاسداران در یکدیگر، الویری به عنوان عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران انتخاب شد. او سپس فعالیت هایش را در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و سپاه متمرکز کرد. چندی نگذشته بود که وی فروتن را به عنوان جانشین به شورای فرماندهی سپاه معرفی کرد و خود عملا از آن نهاد خارج شد. او در برخورد با شلوغی های کردستان نقش ویژه ای برعهده داشت. وی با کمک یکی از دوستانش و برخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حمایت هاشمی رفسنجانی وزیر وقت کشور، به شناسایی گروه تروریست فرقان مشغول شد. چندی پس از آن، آنها توانستند گروهک فرقان را متلاشی کنند. موارد فوق، اقداماتی است که الویری از زمان انقلاب تا 6-7 ماه پس از آن انجام داده است.
نمایندگی مجلس شورای اسلامی تا ستاد مهدی کروبی
الویری در اولین انتخابات مجلس در 24 اسفند 58 از سوی مردم دماوند انتخاب و به مجلس روانه شد. بخش دوم زندگی الویری از همین نقطه آغاز می شود. خاطره وی از این دوران، طرح عدم کفایت بنی صدر، رای گیری در خصوص وضعیت اعضای سفارت آمریکا و گاوصندوقی پر از اسلحه است که در مجلس قرار داشت و برای آن بود تا در زمان خطر، نمایندگان از آن استفاده کنند. طی همین دوره بود که اعضای ارشد سازمان مجاهدین انقلاب به دلیل نگرش های سیاسی-اقتصادی مختلف در سازمان با یکدگیر تضاد پیدا کردند و در سال 62 این سازمان را منحل اعلام کردند. در انحلال سازمان، نقش نمایندگان آیت الله خمینی در سازمان را نمی توان نادیده گرفت، در حقیقت جناح راست مجاهدین انقلاب به سوی نمایندگان خمینی رفتند و جناح چپ به انحلال رضایت داد تا بعدا سازمان دوباره تشکیل شود.
الویری در دوم و سوم مجلس نیز از حوزه دماوند به عنوان نماینده این شهر انتخاب شد. طی این دوره ها وی عضو کمیسیون های تخصصی و رئیس کمیسیون صنعت و معدن مجلس شورای اسلامی بود. الویری در دوم نخست وزیری موسوی، معاونت سازمان برنامه و بودجه را برعهده داشت. او سپس تحصیلاتش را ادامه داد و کارشناسی ارشد مدیریت خود را از دانشگاه مدیریت دولتی اخذ کرد. او در دهه هفتاد و دولت هاشمی رفسنجانی مدتی رئیس مناطق آزاد تجاری بود.
پس از دوم خرداد 76 و با برکناری کرباسچی از سمت شهرداری وی به عنوان شهردار تهران منصوب شد و نزدیک به 32 ماه در این سمت مشغول بود. الویری طی این مدت تلاش کرد تا در حوزه مالی نظم و انضباط در شهرداری حاکم شود. احداث و افزایش خطوط متروی شمال-جنوب و شرق-غرب تهران، ارائه بنزین بدون سرب و گازوئیل بدون گوگرد، طرح معاینه فنی خودروها، گازسوز کردن خودروها و سی ان جی کردن اتوبوس های درون شهری و هوشمند کردن مرکز ترافیک و تدوین برنامه ده ساله برای کاهش آلودگی شهر تهران از جمله اقدامات الویری در زمان شهرداری اش در تهران است.
الویری در دهه 80 و دور دوم ریاست جمهوری خاتمی به عنوان سفیر ایران در اسپانیا انتخاب شد. مسوولیتی که از سال 82 تا 85 آن را در اختیار داشت. با آمدن احمدی نژاد بر سر کار، وی مدیریت موسسه ای را که تاسیس کرده بود عهده دار شد. موسسه آموزش آزاد مدیریت جایی بود که تا زمان انتخابات مجلس الویری عمده فعالیت هایش را در آنجا متمرکز کرده بود. صلاحیت او در هشتمین انتخابات مجلس شورای اسلامی احراز نشد و از ورود به مجلس به دلیل نظارت استصوابی بازماند. در انتخابات ریاست جمهوری اخیر ابتدا از حضور سید محمد خاتمی حمایت می کرد، اما با کنار کشیدن خاتمی به ستاد مهدی کروبی پیوست.
الویری از معترضین به نتایج انتخابات اخیر بود، و تا پیش از دستگیری بر آن تاکید داشت. او در این باره در آخرین مصاحبه اش می گوید: “اعتراض ما در انتخابات فقط مربوط به روز انتخابات نبود. بلکه به وقایعی که در هفته های منتهی به انتخابات انجام شد، اشکالات اساسی داشتیم. مسایل روز انتخابات و نحوه اعلام نتایج هم مورد اعتراض بود که همه این ها را به عنوان شکایت به شورای نگهبان فرستادیم که جوابی ندادند. الان هم آن مسایل و اشکالات به جای خود باقی است و در گزارش نهایی شورای نگهبان هم هیچ جوابی به دغدغه های اساسی ما درباره انتخابات داده نشد. لذا باید بگویم که هیچ گونه تغییری در نظر ما به وجود نیامده است.”
الویری می افزاید: “بعد از انتخابات اتفاقاتی افتاد که نه تنها مشکلات را حل نکرد، بلکه آنها را بیشتر و مساله را حادتر کرد. با اقدامات غیرمنطقی و غیرقانونی مثل حمله به مردم، دستگیری افراد بیگناه و ایجاد جو پلیسی در جامعه و تهمت زدن به کسانی که دنبال رای خود بودند، یا خس و خاشاک خواندن آن ها یا بازیچه خواندن یا تحت تاثیر خارجی بودن آن ها،مساله حادتر و بیشتر شد. اکنون هم بر این باورم که شرایط حکومت نظامی بر کشور حاکم است.”
مرتضی الویری، از شاگردان آیت الله خمینی، از بنیانگذاران سپاه، عضو کابینه موسوی – خامنه ای در دهه اول انقلاب، نماینده چندین دوره مجلس شورای اسلامی، سفیر ایران در دوران خاتمی، سرانجام مانند دیگر نیروهای مهم اصلاح طلب و مردان سالهای اول انقلاب ایران، در کودتای 22 خرداد به زندان رفت تا مصداق دیگری باشد بر این اندیشه سیاسی که “انقلاب فرزندانش را می خورد.”