صبح روز چهارشنبه تلویزیون مراسم یکصدمین سال تولد حجه الاسلام فلسفی که از وعاظ و منبریهای معروف و محبوب تهران در دهههای گذشته بوده را به صورت مستقیم پخش کرد.
در این مراسم که روحانیون شاخص جمهوری اسلامی حضور داشتند آقای دکتر حداد عادل رییس مجلس شورای اسلامی هم در باب کرامات آقای فلسفی و ابعاد شخصیتی و حتی مبارزاتی ایشان سخنانی را مطرح کرد. در میان این سخنرانی که به طور زنده از سیما پخش میشد حداد عادل خاطرهای از مرحوم فلسفی نقل کرد که شخصا برایم بسیار جالب بود. البته تصور می کنم برای هر شنوندهی که کمابیش اخبار را پی گیری میکند اظهارات ایشان به نوعی شگفت آور بود، چرا که انسان را با این پارادوکس مواجه میکند که چگونه ممکن است فردی از یک واقعه چنان تعریف و تمجید کند و در برابر وقایعی مشابه که در برابر دیدگانش روی می دهد سکوت اختیار نموده و هیچ واکنشی از خود بروز ندهد.
آقای رئیس مجلس در بخشی از سخنانش به یاد آورد زمانی را که بنا به دستور سازمان اطلاعات کشور (ساواک) از تدریس و استخدام او در هیات علمی دانشگاه ممانعت به عمل می آمده و به پیشنهاد پدرش برای حل این مشکل به دیدار واعظ معروف فلسفی می روند. حداد عادل سپس گفت که چگونه تنها لحظاتی پس از آن طرح مشکل آقای فلسفی تلفن را به دست گرفت و با فردی گفتگو کرد و با توصیهای قضیه را حل و فصل کرد و البته در همان تماس تلفنی با توصیهای دیگر مشکل پیش آمده برای آیت الله خزعلی را نیز مطرح کرده بود.
آقای حدادعادل که از دانشگاهیان قدیمی ایران است و طبعا بایستی با مشکلات قبل و بعد از انقلاب دانشگاه و دانشگاهیان آشنا باشد، اگر لختی از قامت یک مرد سیاست و قدرت به در آید حتما گواهی خواهد داد که شبهاتهای عمده ای میان مشکلات دانشجویان و اساتید در قبل و پس از انقلاب وجود دارد و حتما تایید می نمایند که تا زمانی هم که حاکمیت بخواهد در محیط دانشگاهی مداخله کند، چنین مشکلاتی قابل تحقق است. گرفتاریهایی چون تنبیه انضباطی، ممانعت از ادامه تحصیل و اخراج دانشجویان و بازنشستگی و ممنوع التدریس ساختن اساتید تا زمانی که در محیط علمی دانشگاه به ویژه در حوزه علوم انسانی قرار باشد تنها یک ایده و نظر مطرح و ارائه شود، و حاکمیت طرح نظرات غیر را بر نتابد و دانشگاه را به حال خود وانگذارد امری بدیهی است.
من می دانم و درک می کنم که آقای حداد در آن زمان خود را در آن واقعه در موضع حق می دانسته و احتمالا صدها دانشجویی را که طی همین چهار سال فعالیت مجلس هفتم اخراج، ممنوع از تحصیل و یا چند ترم تعلیق شدهاند و نیز اساتیدی مانند دکتر سروش، دکتر بشیریه، دکترمجتهد شبستری و … که عملا از تدریس ممنوع شدهاند را در موضع باطل میدانند، اما به لحاظ اینکه اگر ایشان طی این سالها در محیطهای دانشگاهی لااقل قدم هم زده باشند فکر میکنم که با این ایده موافق باشند که ممکن است بنا بر احتمال عقلی در میان این صدها تن یکی دو نفر هم به ناحق دچار چنین مجازاتهایی شده باشند و مراجعات آنها به نهادهای ذی ربط نیز هیچ نتیجهای در بر نداشته باشد.
آقای حداد عادل من با شما هیچ بحثی از چرایی یا حقانیت چنین مجازاتهایی ندارم، اما تنها مساله ام این است که برای شکایت از مجازات وضع شده که به هر حال ناشی از یک تصمیم انسانی است در حال حاضر چه راه فوق العادهای وجود دارد. به گفته جنابعالی شما در رژیم سابق دارای این امکان بودید که حتی با مراجعه به یکی از منتقدان حکومت استبدادی شاهنشاهی راهی برای جبران مافات و رفع محدودیتها پیدا کنید. اما واقعا چرا در زمانی که شما با چنین تجربهای در راس قوه مقننه کشور بودید مراجعات متعدد چنین دانشجویانی آن هم نه به منتقدان حکومت بلکه به خانه ملت و مجلس شورای اسلامی هیچ نتیجهای که نداشت هیچ، گفته می شود یک نماینده مجلس هم به دلیل برخی پی گیری های محدود رد صلاحیت شده است.
آقای حدادعادل باید به یاد داشته باشید که نقض حقوق بشر در هر کشوری امری طبیعی است، اما آنچه یک حکومت را عادل معرفی می کند و دیگری را ظالم نحوه امکان تظلم خواهی و دادخواهی شهروندان است. کما اینکه در دوره حکومت امام علی (ع) نیز بارها پیش آمد که ایشان فرمانروایان منتسب به خود را مورد عتاب و مواخذه قرار دادند.