بالاخره انتظار به پایان رسید و گروه داعش خلافت اسلامی را در مرز عراق و سوریه اعلام کرد و ابوبکر البغدادی را به عنوان خلیفه کل مسلمین جهان تعیین کرد. در عراق هنوز خرتوخر است و داعش به عنوان ائتلافی از بازمانده های نیروهای نظامی و امنیتی دوره صدام حسین و قبایل و فرقه های عراقی و تندروهای واپسگرا و غیره شوخی شوخی تمام عراق را در اختیار قرار گرفتند و اعلام هم کردند که از این پس اسم عراق و سوریه در کار نیست و فقط خلافت اسلامی مستقر می شود. دولت جمهوری اسلامی هم که تا همین دیروز اعلام کرده بود در این ماجرا بی طرف خواهد بود، به گفته جزایری معاون ستاد مشترک ارتش به کمک عراق می رود تا داعش را سرکوب کند یا راه سرکوب داعش را به عراقی ها یاد بدهد. البته بعد از سالها که سپاه بزرگترین عملیاتش مانور و ابزار کارش در جنگ موشکی فوتوشاپ بوده، چنین عملی مفید و درست است. بخصوص اینکه این برادران بسیجی که آرزوی نابودی اسرائیل و آمریکا و دشمنان شیعه را دارند، بفرستند به جبهه جنگ که معلوم شود مهارتی که آنان در هنگام بالا رفتن از دیوار خانه مردم برای از بین بردن ماهواره دارند، یا مهارتی که در کتک زدن زنها و جوانان بخاطر پوشش شان دارند، آیا در مواجهه با آدمهای جنگجو هم دارند؟ بالاخره هر چه باشد بسیجیانی که آرزوی بودن در سالهای جنگ را داشتند خوب است به آرزوی شان برسند، گرچه اولش کمی درد دارد، ولی حداقل یک بار در زندگی مفید واقع بشوند.
نارنجی پوشان ماندند
تیم هلند که امسال جزو بهترین تیم های مرحله مقدماتی بود، دیروز تیم مکزیک را با نتیجه دو بر یک شکست داد. فعلا برزیل و کلمبیا و هلند سه تیم از هشت تیم مرحله یک چهارم نهایی هستند، آرزوهای جدیدی از من برباد نرفته، بازی کستاریکا و یونان هم تا همین دقیقه ۱۱۰ وقت اضافی یک یک مساوی است و اگر کستاریکا بالا بیاید غلبه فوتبال آمریکای لاتین را در این جام نشان می دهد. من نمی دانم چرا نمی توانم فوتبال یونانی ها را جدی بگیرم. با وجود اینکه یک بار هم قهرمان اروپا شدند، یعنی همه اش فکر می کنم ارسطو و سقراط و افلاطون و ارشمیدس اعضای تیم هستند و با لباس های سفید سراسری دارند فوتبال بازی می کنند. اصلا نمی توانم آنها را به عنوان فوتبالیست تصور کنم. البته مسئله سوارز هم مهم است. اعلام شد که سوارز که فیفا بخاطر گازگرفتن او را مدتی از فوتبال محروم کرده است و گفته شده که وی سه بار قبلا سابقه گاز داشته، اینطوری نیست و سوارز تا حالا هشت بار دیگران را گاز گرفته و به همین خاطر جزو سابقه دارهای این امر مهم است.
ورود گشت ارشاد به دانشگاه هنر
گشت ارشاد که برای دادن تذکر وارد دانشگاه هنر شده بود، با حراست دانشگاه درگیر شد و به گفته رئیس این دانشگاه پلیس مدتی بعد از این واقعه از ورود به محوطه دانشگاه عذرخواهی کرد. البته همین عذرخواهی خیلی ارزش دارد. حتی اگر بعدا دوباره پلیس مثل سال ۸۸ به کوی دانشگاه حمله کند و آدم بکشد یا مثل سال ۱۳۷۸ به کوی دانشگاه تهران حمله نظامی بکند و بچه های دانشجو را از پشت بام ارشاد کند به وسط خیابان. یعنی کلا همین طوری است که ما بطور طبیعی فکر می کنیم حمله انجام خواهد گرفت، حالا آنها لطف می کنند و عذرخواهی می کنند طبیعتا خیلی خوشحال می شویم. راستی من مدتهاست از شریعتمداری خبری ندارم. نمی دانم چرا هر وقت خبر قتل و غارت و بزن بزن و محاکمه و آزار دیگران را می خوانم فورا یاد شریعتمداری می افتم.
محاکمه احمدی نژاد
اصولا چوب یک عامل جدی و مشکل آفرین است، حالا چه مثل اره مورد استفاده قرار گرفته باشد و مقداری جای شکر باقی گذاشته باشد، چه دو سرش خاکی شده باشد و نتوان آن را به دست گرفت و همین جوری افتاده باشد یک گوشه. منظورم دولت احمدی نژاد است. هر جور فکر می کنم می بینم صدور هر حکمی درباره او کار سختی است. یک وقت می بینی کسی دزد است، یا خائن است، یا تندرو است، یا میانه رو است، یا اصلا فردی دیکتاتور است و می خواهد به قدرت برسد. احمدی نژاد هیچ کدام از اینها نبود. یکی بود مثل اغلب آن سه هزار نفری که در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام می کنند، مثل همان آقایی که با کفن رفته بود نام نویسی انتخابات ریاست جمهوری و در تمام مدت شعار می داد. به نظرم این آدم یک سوء تفاهم احمقانه بود که توسط گروهی احمق تر و ابله تر از خودش جدی گرفته شد و من جدا مطمئنم که این آدم حداقل یک سالی باورش نمی شد رئیس جمهور شده است. کسانی هم مثل مصباح که او را تحفه الهی می دانست یا رهبر که او را گذاشت روی سرش و حلوا حلوا کرد، اصلا در خیال شان هم نمی گذشت که با یک مشنگ دیوانه رابطه دارند که اشتباها آمده روی صحنه نمایش و بعد سعی می کند با مهارت فراوان تماشاگران را روی صندلی بنشاند و البته اگر همه هم بروند به بازی اش ادامه می دهد. فریدون مجلسی از دیپلمات های قدیمی گفت: “احمدی نژاد مثل یک روستایی که یک دفعه وارد شهر شود با سیاست برخورد می کرد و چیزی از دیپلماسی هم نمی دانست.” حالا بروید تفسیرهای عجیب و غریب اپوزیسیون و پوزیسیون و بخصوص مسلمین احمق ساکن اروپا و کشورهای اسلامی که این مشنگ خداداد را می پرستیدند بخوانید و عبرت بگیرید. البته رئیس کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس گفته است: “قوه قضائیه بگوید چرا به با وجود احراز تخلفات دولت نهم و دهم (احمدی نژاد) به آن ها رسیدگی نمی کند.” من که اصولا معتقدم اگر حکم می شود که مستان را بگیرند کلیه ساکنین شهر را باید دستگیر کرد. نه اینکه بیماری دستگیر کردن یا میل به انجام خشونت داشته باشم، اصلا این طور نیست. ولی تمام حکومت شبه محترم جمهوری اسلامی در روی کار آمدن احمدی نژاد و بقای او بر صندلی قدرت نقش داشته، نمایندگان مجلس که خودشان حداقل سه سال به جای اینکه جلوی احمدی نژاد را بگیرند در محوطه مجلس راهپیمایی می کردند و خواستار اعدام موسوی و کروبی می شدند، خودشان در بقای این آدم و انجام جرایم او شریک اند. یک بچه دیوانه و مشنگ را بردند توی کریستال فروشی و عتیقه فروشی و او با رحیم مشائی در آنجا قایم باشک بازی کرده، وقتی این دو تا دنبال هم می دویدند هر بار میلیاردها تومان عتیقه می افتاد و می شکست بعد آنها یواشکی شکسته ها را جمع می کردند و جایی پنهان می کردند و به بازی ادامه می دادند. قضیه خیلی احمقانه تر از این حرف هاست. هم اپوزیسیون و هم اصولگرایان و رهبر همه در این بازی احمقانه نقش مهمی بازی کردند. نکته این است که فقط کسانی تاوان آن روزها را دادند که از قضا همه این وضعیت را تا حد زیادی حدس می زدند. و حالا رئیس خانواده که وسط مهمانی صدای مشکوک از خودش صادر کرده همه شاهدین این ماجرا را از خانه بیرون کرده بخاطر اینکه خودش یک اشتباه مرتکب شده. علی مطهری درباره آزادی میرحسین موسوی و کروبی گفت که رفته است و با رهبر در مورد ضرورت آزاد شدن موسوی و کروبی حرف زده و خامنه ای گفته که همین وضع فعلی بیشتر به مصلحت است، چون اگر آنها محاکمه شوند مجازات شان سنگین خواهد بود و این بقول بهزاد به صلاح نظام نیست. یعنی افرادی که خودشان در کمال شادمانی از آمدن احمدی نژاد مشنگ استقبال کرده بودند و او را روی صندلی نشانده بودند و بخاطرش هزاران نفر را زندانی کرده و صد نفر را کشتند و صدها هزار ایرانی را آواره و میلیونها نفر را به مرگ تدریجی و قطعی ناشی از زندگی در دوران سخت دچار کردند، همه متفق القول اند که دو گروه باید مجازات شوند، یکی احمدی نژاد و دارودسته اش و دوم رهبران مخالف مثل موسوی و کروبی و خاتمی و این افراد با محاکمه این دو طرف مخالفند، برای اینکه وجود هر کدام از این دو طرف، چه موسوی و کروبی و چه احمدی نژاد و مشائی نشان دهنده حماقت کل حکومت و اشتباه بزرگ تاریخی رهبری با بصیرت و اصولگرایان حاکم بر کشور است. یعنی هر بار که فکر می کنم انگار همه درد دوباره تازه می شود. حالا شما فرض کن اینها طنز است.
غرامت به انگلیس
ایشالا امیدوارم فرقش برود توی چشم راست انگلیسی های چشم چپ، یعنی فی الواقع فرق بزرگی دارند، البته نه به آن بزرگی که تصور می کنید، وگرنه اصلا توی چشم نمی رفت، ولی به هر حال خیلی بزرگ است. دولت انگلیس ضمن عرض سلام و احترام و اظهار دوستی و تمایل به افزایش سطح ارتباط با جمهوری اسلامی اعلام کرد که در حمله برادران حزب الله به دفتر سفارت این کشور یک میلیون دلار یا پوند یا یورو یا چیزی در همین حدود خسارت باید توسط ایران پرداخته شود. در پیوست این نامه هم یک فهرست بلند بالا قرار دارد که آخرش نوشته جمع یک میلیون دلار یا مثلا پوند. در مقابل یک نماینده مجلس گفته که “اگر بنا باشد ایران غرامتی به انگلیس بپردازد انگلیس هم باید غرامت لطماتی که در جنگ اول و دوم جهانی به ایران زد بپردازد….” حالا فرض کنید انگلیسی ها بگویند که به روی چشم، صورتحساب بفرست چکشو تقدیم کنیم، آن وقت ما می خواهیم چه کنیم؟ اصولا مگر کسی می داند چه خسارتی در جنگ اول و دوم جهانی به ایران زده شده؟ من نمی فهمم چرا وقتی بحث از مسائل دیپلماتیک می شود سیاستمداران درپیتی مجلس همه شان به کتابهای تاریخی دبستان و دبیرستان استناد می کنند، آن هم به نوشته های حدادعادل و بقیه مشنگ ها. یعنی هیچ راهی برای فهم سیاست خارجی غیر از این وجود ندارد؟