وسمه بر ابروی کور

مسعود بهنود
مسعود بهنود

از رادیو بی بی سی شنیدم که هوشنگ امیراحمدی به عنوان علاقه مند به برقراری رابطه بین دولت های ایران و آمریکا و کوشنده در این راه، در تحلیل خبر موافقت دولت ایران با صدور ویزا  برای خانواده سه آمریکائی زندانی در ایران، می گفت این تصمیم به  تلطیف چهره [حکومت] ایران در  آمریکا کمک می کند.

آقای امیراحمدی که تازگی تهران بوده و اطلاعات دست اولی از تفکرات و برداشت دولتمردان ایرانی دارد در ضمن تاکید می کرد که این دوران اوج تیرگی و تاریکی روابط تهران و واشنگتن است بنابراین این خبرها جالب می تواند بود “بخصوص از آن رو  که کشورهای غرب به سرکردگی آمریکا، در ماه های اخیر کوشش کرده اند که  چهره خشنی از ایران در جهان به نمایش بگذارند.”

چند روز قبل هم که آقای جواد لاریجانی اعلام داشت به نماینده کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل اجازه سفر به ایران داده می شود، از این دست تحلیل های خوش بینانه و امیدوارانه خوانده و شنیده شد. حال آنکه نه ویزا هنوز به دارست و نه بازدید به بار.

نشریات جهانی که عادت به تهیه گزارش های خبری دارند بر اساس یکی از اصول این حرفه و این نوع گزارش ها، هنگامی که خبری می رسد پسزمینه ای هم همراه با تاریخچه بر آن می افزایند تا به خواننده کمک کرده باشند برای فهم درست اهمیت خبر.

از جمله اینکه بر خبر صدور روادید برای خانواده دوچرخه سواران آمریکائی می افزایند که در اولین سال ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد وی با استفاده از نفوذ خود در سپاه و نیروهای نظامی، گروهی از ملوانان انگلیسی را که به آب های دریائی ایران وارد شده بودند لباس نو پوشاند در حالی که  تندروها خود را آماده محاکمه و حتی اعدام آن ها به اتهام جاسوسی می کردند، وی با شهامت تمام خود به بدرقه شان رفت و هیچ یک از تندروها هم حرفی نزدند چون که پیدا بود که این کار با اجازه رهبر ایران صورت گرفته است. در ادامه توضیح رسانه ها می آید که این کاری بود که به مراتب کم ارزش تر از آن  در دولت  اصلاحات با اعتراض کفن پوشان و نهیب رهبر عالی کشور روبرو می شد و چه بسا پیشنهاد دهندگانش هم به زندان محکوم می شدند.

گزارشگران رسانه های جهان بر خبر نقل شده از آقای جواد لاریجانی هم از زبان “منابع مطلع”  اضافه کرده بودند “جوادلاریجانی دبیرکمیسیون حقوق بشر اسلامی مستقر در قوه قضاییه ایران، اینک که برادر کوچکش از سوی رهبر به ریاست این قوه  منصوب شده، از قدرت و نفوذ بیشتری برخوردار است. وی با توجه به شکست در  تلاش برای به دست آوردن کرسی معتبر عضویت در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، اینک با فراهم آوردن زمینه سفر نماینده سازمان ملل به تهران و بازدید از زندان ها و گفتگو با زندانیان مطبوعاتی و سیاسی، قصد دارد تبلیغات درباره نقض حقوق بشر در ایران را خنثی کند”.

اما آنچه در پسزمینه هیچ گزارش خبری در نشریات جهانی نخواهد آمد و تحلیلگرانی چون آقای امیراحمدی هم بدان اشارتی نخواهند کرد این است که صدور ویزا برای خانواده های زندانیان آمریکائی در زمانی صورت می گیرد که ده ها خانواده ایرانی که پدر، مادر، شوهر و همسرشان  به اتهام های شبیه به شوخی [مانند اینکه چرا انتخابات را باور کردند و در ستاد انتخاباتی یک نماینده که شورای نگهبان تائیدش کرده بود حضور داشتند] در زندانند، امکان دیدار با عزیزان خود را ندارند. و زندانیان آمریکائی بدون شک در جائی گرم و نرم هستند تا وقت بازگشت به کشور خود خاطرات خوب از جمهوری اسلامی در یاد داشته باشند اما در همان زمان جوانان دانشجو و روزنامه نگاران گاهی چند ماه در سلول انفرادی نگاه داشته می شوند و هیچ ملاقاتی برایشان مقدور نیست. افرادی  مانند مورد خانم بدرالسادات مفیدی که جرمش فقط نوشتن مقاله است، به فرمان بازجو بدون ملاقات می مانند چون “همکاری” نکرده اند. به زبان رایج یعنی حاضر نشده اند اعتراف کنند که عملی غیرقانونی انجام داده و با افرادی که بازجو تعیین می کند مرتبط بوده اند.

فردا روز که معلوم شود خانواده آمریکائیان حتی از کیسه فتوت ریاست جمهوری هزینه سفر و اقامت در هتل پنج ستاره کیش را هم به دست آورده اند، باز واکنش تحلیلگران سیاست خارجی این خواهد بود که این اقدام آشتی جویانه پیامی است از تهران و یک پیروزی برای  آقای اوباما به حساب می آید،  و می نویسند با این حرکت چهره  احمدی نژاد در میان لابی های واشنگتن ترمیم شده است. در پسزمینه چنان خبر امیدوار کننده ای کسی نخواهد گفت و نخواهد نوشت هفته گذشته مادر فرزاد کمانگر، نه امکانش را داشت و نه خبر شد تا در مراسم اعدام فرزندش شرکت کند. نخواهند نوشت نامه مادر بدرالسادات مفیدی به دادستان تهران حتی خوانده نشد.

درست تحلیل می کنند امیدواران و علاقه مندان به حفظ روابط جمهوری اسلامی با آمریکا [و غرب] که  سفر نماینده کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل کمک خواهد کرد به “تلطیف چهره خشن معرفی شده جمهوری اسلامی”، اما جای سئوال نه چندان کوچکی را باقی می گذارند. آیا خبر  صدور ویزا برای خانواده زندانیان آمریکائی حتی در زمانی که جهان پرست از خبر ضجه خانواده پنج تنی که یک صبحدم بی خبر در اوین اعدام شدند، باز هم “تلطیف” می کند. به راستی جهان به همین ظاهربینی و ساده لوحی و گمراهی است؟ اگر چنین باشد پس درست می گوید جناب احمدی نژاد که “جهان در انتظار ماست که اداره اش کنیم”. جهان در انتظار شماست تا در میان بهت همگانی اعدام کنید، چنان که وکیل متهمین که به قاعده آشنا و امیدوار به عدالتخانه است با اشک و بغض نقل کند که قرار چنین نبود، پس آن گاه برای باغچه گل سرخ پیام التماس آمیز مهر و محبت بفرستید [نگران نباشید که جوابتان ندهند]. در همان حال برای مردم ساده کاشان و برازجان شعار بدهید که “کاکا سیاه” دست به سینه شماست، اما در حقیقت با گردن کج  دست به سینه او باشید برای یکدم ورود به کاخ سفید. البته وقتی این میسر شد یادتان نرود که کیهان باید تیتر بزرگ صفحه اولش این باشد “احمدی نژاد پرچم اسلام بر بام کاخ سفید ظلم کوبید”. جهان در انتظار شماست که بیاموزیدش که می توان  کرد و لر و تهرانی و بلوچ  را به جرم نوشتن مقاله و یا عضویت در حزبی قانونی به انفرادی انداخت یا طناب دار بر گردن،  اما  آمریکائی ها  خوبند برای آنکه می توان  از دور ناسزایشان داد و از نزدیک با آنان نرد عشق باخت. آری جهان را باید اداره کرد با قشون کفن پوشان به فرمان.

گمانم این است که تحلیلگر مطلع در پاسخ سئوالی درباره صدور روادید برای خانواده آمریکائی های زندانی باید می گفت “این برای جلب قلوب واشنگتن است، اما در زمانی که خبر اعدام پنج زندانی عقیدتی جهان را پر کرده همچون وسمه کشیدن بر ابروی کور”.