نه اینکه من نمی توانم بفهمم، کلا هیچ موجود معقولی نمی تواند بفهمد. از یک طرف آقای روحانی مچکریم در سخنانش می گوید که “هر کسی رفته می تواند برگردد” شرط بازگشت را هم توبه افراد گفته است. حالا این توبه چیست و چطوری باید انجام بشود، خودش هزار اما و اگر دارد. اما از آن مهم تر گفته های محسنی اژه ای است که فرمودند “ممنوع الورود نداریم، اما به محض ورود به جرایم افراد رسیدگی می شود” انگار آنهایی که داخل کشور هستند و سه سال است از خانه حق بیرون آمدن ندارند، به جرایم شان رسیدگی شده است. آملی لاریجانی هم گفته است که “اهالی فتنه 88 دوباره سر برآورده اند” مثل اینکه خبرها به داداش کوچیکه دیر می رسد. نه تنها سربرآوردند بلکه رئیس جمهور هم انتخاب کردند. از همه اینها مهم تر اینکه مملکت ما با چهار تا پنج میلیون مهاجر زورکی تنها کشوری است که افکار عمومی اش را براساس سفر هموطنان تنظیم می کند. بیچاره اعلیحضرت قدر قدرت قوی شوکت که یک بار در زندگی اش گفته بود: “هر کس نمی خواهد در حزب رستاخیز عضو شود، از کشور برود” یعنی چه که چهار میلیون نفر آدم بالقوه یا بالفعل مجرم شناخته بشوند و از راه دور دائم تهدیدشان کنی؟ تازه! ما که کار بدی نکردیم، چهار سال زور زدیم به حکومت بفهمانیم در انتخابات نباید تقلب کند، حالا هم که فهمیده و در انتخابات اخیر تقلب نکرده، به جای اینکه از اشتباه چهار سال قبلش عذرخواهی کند، ما را تهدید می کند. البته بقول علما اللهم بیر بیر. صبر کنید شش ماه بگذرد، حال آقایان سرجایش می آید.
مملکت گل و بلبل و شمع و پروانه
فی الواقع شعر در کشور عزیز ما ایران موضوع مهمی است. نصف تیترهای کتابها و مقاله های سیاسی جدی کشور را که نگاه کنیم، همه شان انگار موقع انتخاب تیتر مقاله و انتخاب عنوان کتاب فال حافظ گرفته اند. آقای خامنه ای هم که گفته “ایستادگی در برابر نظام سلطه و زورگویی جهانی باید در شعر ظهور و بروز یابد.” این هم از مبارزه ما با استکبار جهانی. فهرست عناوین خبرهای خبرگزاری فارس در روز گذشته که هم خبر سیاسی داشتیم، هم خبر اقتصادی، هم در حال تعویض رئیس جمهور هستیم، هم در حال مذاکره با آمریکا، هم در حال جنگ با اسرائیل، هم سه کوهنوردمان گم شده اند، هم مسابقات فوتبال بوده، هم هزار تا مساله بزرگ و کوچک دیگر، بطور کلی سی درصد کل تیترهای دیروز خبرگزاری فارس مربوط به شعر و شاعری است. تیترهای مهم “شعر زیبای شاعر تاجیک در حضور رهبری”، “شعر خوانی حداد عادل”، “خامنه ای: گله ای از بیان دلتنگی شاعران ندارم”، “شعری برای سوریه امروز”، “جدید ترین سروده علیرضا قزوه”، “در مراسم شعرخوانی رهبری گفت: میرشکاک بیاید اینجا”. این از پوزیسیون اش، اپوزیسیون اش هم به شرح ایضا؛ آقای میم سحر شاعر ایرانی مقیم پاریس در مقاله ای درباره وضع ایران و مصر نوشته “خوشا به حال مصر” و البته که در کشوری که بخش اعظم امور مملکت با شعر بگذرد، حالا خانم مهناز هدایتی به کنار، ولی طبیعی است که میزان تورم نقطه به نقطه ماه خرداد به گفته رئیس مرکز بررسی های مجلس ۶۱ درصد بوده است. منتهی من خواهش می کنم نگران نباشید، اصلا چیز مهمی نیست. چون همین امروز بانک مرکزی اعلام کرد که تورم نقطه به نقطه همان ماه خرداد دیروز ۴۵.۱ درصد بوده. یعنی در همین یک روز تورم ۱۶ درصد کم شده. سه روز دیگر صبر کنید تورم نه تنها از بین می رود بلکه منفی می شود و ما وارد دوره شکوفایی پولی و مالی می شویم.
سیاه نمایی بدون اعمال شاقه
کلا این طوری است که هیچ لزومی ندارد ما هی برداریم آمار تقلبی درست کنیم و یا بگردیم خبرهای بد و تلخ و سیاه را منتشر کنیم، همه رسانه هایی که طرفدار اصولگرایان هستند، خودشان کیلو کیلو خبرهای سیاه تولید می کنند به چه بزرگی. مثلا همین که “ هدفمندی ۳۰۰ کارخانه تولید لبنیات را تعطیل کرد.” آقای پورمحمدی رئیس سازمان بازرسی کل کشور که هنوز برکنار نشده و ظاهرا از دشمنان نظام جمهوری اسلامی و غیره نیست، گفته “گاهی اوقات آمار و ارقامی به مردم ارائه می شود که گویی در بهشت برین هستیم و یک تصویرسازی رویایی، افراطی در جامعه انجام می دهند که باید از آن نیز پرهیز شود”. یعنی مجلس که آمار دولت را قبول ندارد، سازمان بازرسی کل کشور هم که آمار دولت را قبول ندارد، خود مرکز آمار هم که به موجب بخشنامه رئیس جمهور از دو سال قبل حق ندارد رسما آمار بدهد. حالا ما چه کنیم؟ اصلا کسی اگر بگوید میزان بیکاری ۶۰ درصد است یا ۵ درصد چطوری می شود ثابت کرد راست می گوید یا دروغ؟ البته آقای بذرپاش در آخرین لحظات عمر دولت متورم احمدی نژاد گفته که “زیر سووال بردن آمارهای رسمی توهین به نظام آماری و کارشناسی کشور است”. توهین به نظام آماری هم که جزو توهین به مقدسات است. و اصولا خود نظام آماری کشور حق ندارد که آمار بدهد، یعنی آقای رئیس جمهور بخشنامه کرده که آقای نظام آماری شما از این به بعد آمار را به من تحویل بدهید، خودم اعلام می کنم. به همین دلیل است که آقای رحیمی معاون اول رئیس جمهور و یکی از مجرمین اقتصادی و همان کسی که گفته بود پیامبر دوره معاصر شبیه احمدی نژاد است، فرموده “پیشرفت های هشت سال اخیر حیرت آور است.” حالا ما با این همه پیشرفت های حیرت آور چه کنیم؟ البته آقای تقوی کارشناس اقتصادی هم که گفته “بیماری اقتصادی ایران حاصل تصمیم گیری های غلطی مانند تعدیل اقتصادی و هدفمندی یارانه هاست.” خب؟ شما اصلا فهمیدید چی شد؟ فهمیدید که بالاخره بقول آقای تقوی ما در فاجعه اقتصادی هستیم، یا پیشرفت حیرت انگیز؟ لامصب های نمی گویند بین پنج تا هفت درصد که آدم فکر کند احتمالا معدل حقیقت می شود شش. جمع بندی آمار می شود اینکه وضع کشور بین ۵ تا ۸۵ درصد خوب است. حالا شما برو معدل بگیر.
مراسم تجلیل صرف امور خیریه می شود
بیا! این همه اعتراض کردید، آقای احمدی نژاد هم بی خیال شد. دفتر معاون اول رئیس جمهور که به حول و قوه الهی گوش شیطان کر و چشمش کور، تا ده روز دیگر تشریف می برد، اعلام کرد: “هزینه های مراسم تجلیل از احمدی نژاد صرف امور خیریه خواهد شد.” یعنی چه؟ یعنی دولت احمدی نژاد که چند میلیارد بدهی دارد و نه قسط بانک جهانی را داده و نه حقوق کارگران صد تا کارخانه را پرداخت کرده، می خواست حقوق کارگران را صرف تجلیل از رئیس جمهوری کند که موفق شده فقط در هشت سال ارزش پول ایران را به یک سوم برساند، حالا به جای اینکه از این رئیس جمهور که میزان تورم اش ۶۱ درصد نیست و ۴۵ درصد است، بناست تجلیل نشود و به جای اینکه حقوق کارگران را صرف تجلیل از رئیس جمهور کنند، آن را صرف امور خیریه می کنند. مرد حسابی! امور خیریه کجا بود؟ کارگرت حقوق نگرفته، امور خیریه ات فلانجای فلانکس چه می کرد؟
اصلا آدم نمی فهمد، چنان می گویند صرف امور خیریه می شود انگار بابای رئیس جمهور برایش ارث گذاشته و همین شاه دامادش که بزرگترین ایثار زندگی اش این بوده که سفر نیویورک نرفته، با کار شخصی اش در مطب شخصی اش پول درآورده و می خواسته برای تجلیل از پدر زنش همینجوری محضا لله خرج کند، ولی چون دیده که بریز و بپاش است، پولش را صرف امور خیریه کردند. جان من! اگر با همان استانداردی که غلامحسین کرباسچی مظلوم بخاطر پاداش دادن شصت سکه طلا چند سال زندان رفت، اگر همین آقای محسنی اژه ای می خواست بریز و بپاش های رئیس جمهور را مکافات کند، اگر زمان ظهور اشکانیان هم رفته بود زندان، حالا حالاها باید منتظر آزادی اش می شد.
اختلاف فاحش احمدی نژاد با خودش
یعنی اصلا به این فکر نکنید که آقای احمدی نژاد جلوی دوربین گفته من در هاله نور بودم، بعدش هم جلوی دوربین گفته: “کی؟ من؟ من هرگز نگفتم” یا رسما در ده میلیون پوستر نوشته “پول نفت را سر سفره مردم می برم” بعد از یک سال هم گفته: “کی؟ من؟ من هرگز نگفتم.” هر چه بگویم تکراری است، اینقدر این وحید پوراستاد که دستش درد نکند، همه دروغ های احمدی نژاد را در سی نوشته مستندسازی کرده که باید جایزه پولیتزر سال بعد را به او بدهند، ولی وقتی آدم پررو باشد همین می شود دیگر که دیروز احمدی نژاد فرموده “تا الآن کسی نتوانسته در پاسخ های من اختلاف فاحشی پیدا کند.” همین می شود که تا می گوئی کی بود این صدا را صادر کرد، اول از همه خودش نگاه می کند.
تابستان در حال پایان است، بهار هم نیامد
بهارخان مشائی که نیامد، صادق خرازی هم به نظرم دارد خودش را خراب می کند. خوب! پسر خوب! ما که از گرما داریم هلاک می شویم، تهران که با ۴۲ درجه گرما دارد رکورد ۶۰ ساله اش را می زند، این چه حرفی است که “در صورت تامین شرایط شاید تابستان با آمریکا مذاکره شود.” حالا فصل اش را گفتی لااقل سالش را هم بگو که ما چشم به در یا دیوار نمانیم. کلا دو ماه از تابستان باقی مانده. طرف هم که ماشاء الله معتدل است و گاماس گاماس راه می رود. تا برسد نیویورک شده زمستان.
احمدی نژاد باهوش می شود
این خارجی ها هم حرفی می زنند ها. انگار یادشان می رود که کل قضیه به همین هوش برمی گردد، وگرنه انتظار داشتی چه اتفاقی می افتاد. المانیتور نوشته “روحانی نسخه باهوش احمدی نژاد است.” فکر می کنند اگر احمدی نژاد گفته اسرائیل را نابود می کنیم و غنی سازی دویست درصد می کنیم و همجنسگرا نداریم و در ایران آزادی مطبوعات صددرصد است، بخاطر این است که یک ایدئولوژی خاصی داشته. آدم که باهوش نباشد همین می شود. حالا یک آدم باهوش شده رئیس جمهور، می فهمد که چه حرفی باید بزند و چه حرفی نباید بزند. چه کاری باید بکند و چه کاری نباید بکند. اوباما و کلینتون هم نسخه باهوش بوش و ریگان هستند. اصلا حماقت در دنیا یا ناشی از بی شعوری است یا بی عقلی، وگرنه همه آدمها آخرش مثل هم هستند. البته بگذریم که منظور المانیتور یک چیز دیگری بود، ما خودمان فهمیدیم، ولی دلیل ندارد ما همان چیزی را بگوئیم که آنها می گویند.
داریم می ریم هامبورگ، فردا برنامه داریم
همین فردا در شهر هامبورگ یک برنامه استندآپ کمدی دارم، فکر می کردم همه چیز مثل قبل است، حالا که فکر می کنیم می بینم بکلی حرف هایم عوض شده. یعنی این احمدی نژاد با رفتنش کار همه را درست کرد، فقط کار ما طنزنویس ها را خراب کرد. فدای سرتان. ما هم با همین بدبختی می سازیم. بالاخره زمین سیاست از گاف خالی نمی ماند.