مسعود بهنود
مسدود کردن پنج سایت اینترنتی به اتهام مسموم کردن فضای انتخابات، توسط دادستانی تهران، که همزمان با تهدید وزیر ارشاد به اجرا در آمد، بیش از آن که نشان دهنده نگرانی جناح راست از باخت انتخابات به جناح دست بسته اصلاح طلب باشد، حکایت از قوت تاثیر اینترنت در عرصه اطلاع رسانی ایران دارد، که موجب نگرانی گروه سیاسی حاکم شده است.
در حالی که رسانه های مکتوب مهار شده اند، دولت و هوادارانش ده ها نشریه در اختیار دارند، صدا و سیما گرچه در دست دولت نیست اما در کنترل و در انحصار جناح راست است، تلویزیون های ماهواره ای فارسی زبان به دلیل دور افتادن از واقعیت های جامعه تاثیر چندانی نمی گذارند و اعتمادی برنمی انگیزانند، اجتماعات و تشکل های مدنی هم که می توانند ارتباط جمعی برقرار کنند، در نگاه امنیتی دولت احمدی نژاد ”اسب تروآی دشمن” دیده و سرکوب شده اند، اینترنت با همه محدودیت هائی که بر آن وضع شده، تنها روزنه ای است که باز مانده. جناح راست به درست نگران است که از همین روزنه کوچک ناگهان توفانی رخ بنماید. از نگاه آن ها فیلترینگ ها و دستگیری حاضران در آن و شناسائی سایت ها نتوانسته خطر را کاهش دهد.
موجی که در طول چند روز، علیه جهت گیری انتخاباتی فرمانده سپاه، و ناسزاگوئی یک سایت وابسته به دولت علیه سید حسن خمینی [ که به گفته سردار جعفری اعتراض کرده بود] به راه افتاد، در حالی که تلویزیون و روزنامه ای هم ابتدا پشت آن نبود، خود نشان داد که تا چه اندازه محبوبیت آقای احمدی نژاد شکننده است. و اینترنت تا چه میزان در خلاء موجود اطلاع رسانی کارسازست.
در جریان حرکت این موج که به سرعت به سیلی بدل شد، دولت و هوادارانش در سپاه ناچار به عقب نشینی مفتضحی شدند. سایت فحاش [نوسازی] را تعطیل کردند و از قول مسوولش مصاحبه ساختند و ارتباطش را با دولت انکار کردند، اما نامش نیاوردند. که اگر نام او افشا می شد دیگر انکار وابستگی شان ممکن نبود.
در پنج سالی که از همه گیر شدن اینترنت می گذرد، طرح هائی برای مهار آن مطرح شده که همه ناکام مانده است. حتی بعد از پایان دولت خاتمی اولین فکری که به نوراست های دولت احمدی نژاد رسید کاستن از امکانات خطوط انتقال اینترنتی بود، جلوگیری از گسترش فیبرنوری و انجام تعهداتی که اساسش بر باندهای پهن و افزودن بر تجهیزات ارتباطی بود. اما بزودی زود معلوم شد که نیاز بخش های نظامی و دفاعی، صنعتی و خدماتی، آموزشی و پژوهشی به باندهای پهن و امکانات تکنولوژی سایبرنتیک چندان است که نمی توان خود را از آن محروم داشت.
از سوی دیگر پروژه ای مانند آن که در مورد تلویزیون ها به اجرا در آمد؛ در اینترنت پاسخ نداده است. صدها سایت و وب لاگ هواداران جناح راست و دولت، از آن جا که خوراک یک شکلی تولید می کنند که کاملا پیداست از یک آشپزخانه بیرون می آیند، از توجه کاربران به سایت های مستقل نکاستند بلکه به جذابیتشان افزودند. در حالی که وقتی آنتن های ماهواره ای در اوایل دهه هفتاد شمسی بربام خانه های تهران و شهرهای بزرگ روئید و مبارزه دو سه ساله با پلیس و قوه قهریه و ایجاد وحشت ناکارآمدی خود را نشان داد، تدبیری دیگر به کار آمد. که اینک با گذشت ده سال می توان گفت پاسخ داده است.
در آن سال ها همزمان با بگیر و ببند و منع استفاده از آنتن های ماهواره ای، با گماردن علی لاریجانی به ریاست صدا و سیما سرنوشت این موسسه عوض شد. ایجاد شبکه های وسیع و ماهواره ای، استفاده از فیلم ها و سریال های وارداتی، پخش تمامی مسابقات ورزشی چنان کرد که عملا برنامه های تلویزیونی خارجی زبان، جذابیت خود را برای توده هائی که عموما زبان خارجی هم نمی دانند از دست دادند. در مقابل این جذابیت ها، توده مردم در مقابل امواج آمده از دورها بیمه شدند.
ااینک بعد از ده سال از زمانی که چنین برنامه ای به تحقق پیوست می توان گفت که به اندازه زیادی به موفقیت انجامیده و صدا و سیما هر چند از نظر خبری و اطلاع رسانی همچنان یکسویه نگر و متعصب و پروپاکاندیست [تبلیغاتی] است اما از نظر سرگرم کنندگی کاملا موفق است. ناموفق بودن شبکه های ماهواره ای فارسی زبان هم می توان گفت در این نتیجه گیری موثر افتاده است.
حتی نمونه به ظاهر موفق برنامه تلویزیونی صدای آمریکا هم از آن جا که یک رسانه پروپاکانداست، روی دیگر سکه اطلاع رسانی صدا و سیمای جمهوری اسلامی است، و اطلاع رسانی را به مخالف خوانی فروخته و در نتیجه تاثیرش محدود مانده به کسانی که پیش از آن نیز مخالف جمهوری اسلامی بوده اند. پس می توان گفت عرصه اطلاع رسانی حرفه ای و خالی از غرض ایدئولوژیک در زبان فارسی خالی مانده است. اما در اینترنت چنین خلائی نیست. طبع آزاد منش اینترنت که هنوز راه موثری برای مهارش متصور نیست، باعث شده که این روزن هست و بازست. و نگرانی از همین جاست.
نتیجه آن که مردم ایران تاکنون از داشتن رسانه فارسی زبانی که بی طرف و باورشدنی اطلاع رسانی کند محروم مانده اند و در هر دو سو، رسانه های تصویری پروپاکاندا [تبلیغاتی] در افراطی غیرحرفه ای دست و پا می زنند. و جامعه جوان عطشان تنها مفری که یافته بزرگراه مجازی اطلاعاتی است. از آن جا که در اینترنت، ایستگاه های پروپاکاندا به سرعت خود را نشان می دهند و شناخته می شوند، می توان گفت تنها مفری است که باز مانده و در آستانه انتخابات این ترس را در دل ها انداخت که مبادا ناگهان از همین مجرا توفانی برپا شود و خواب خوش جناح راست که تصور می کند ترکیب تازه ای که به میدان آورده در حالی که همه شرایط برایش مهیا بود، بازی را ببازد.
جالب است که اضافه شدن تعداد تازه ای از سایت ها و وب لاگ ها، به فهرست بلند فیلترینک دولتی در ایران [که گزارش های غیررسمی تعداد آن را به چهارده هزار سایت رسانده اند ] در زمانی اتفاق می افتد که نشریات اینترنتی دوازده ساله شده اند و به همین جوانی رادیوی صد ساله، تلویزیون شصت ساله و روزنامه های سیصد ساله را پشت سر گذاشته اند.
نشریات اینترنتی اول بار در 26 بهمن 1373 [مصادف با شانزدهم فوریه 1995] متولد شدند، زمانی که مایکل کینگسلی روزنامه نگار امریکایی از نویسندگی در شبکه سی ان ان و سردبیری مجله چاپی واشنگتن کناره گیری کرد و مجله آن لاین “سلیت” را به وجود آورد.
به نوشته انوشیروان کیهانی زاده به این ترتیب سایبرژورنالیسم (روزنامه نگاری آنلاین) پا به عرصه وجود گذاشت که تحول بسیار بزرگی در روزنامه نگاری بود در حالی که از عمر بولتن “بورد آنلاین” (که در سال های 1983 و 1984 توسط براین ردمن و برد تمپلتون تکمیل شده بود) ده سالی می گذشت.
اما این نگاه کامل نمی شود مگر با اشاره به درد و رنجی که کاربران می کشند گرچه همچنان پافشاری می کنند ولی نمی توان گفت کندی دریافت اطلاعات، عامل بازدارنده ای در ایران نیست. کاربران ایرانی حتی با پرداخت هزینه های گزاف هم در شرایط مشابه همتایان خود در منطقه خاورمیانه قرار نمی گیرند و همین دو ساله عراقی ها و افغان ها از آنان جلو افتاده اند.
سروش حبیبی وب لاگ نویس در یک نوشته پرخشم در وب لاگ خود آورده “اگر بزودی شنیدید که کسی خرخره رئیس یک مرکز مخابراتی را جویده ،کسی دفتر پارسآنلاین را آتش زده یا با هواپیما به ساختمان داتک کوبیده شک نکنید که منم!”
آن چه وی را به این وضعیت رسانده کندی خطوط ارتباط اینترنت است که به نوشته وی کارش از فیلترینگ گذشته و حتی امکان دیدن سایت ویکیپدیا را هم نمی دهد. چرا که “استفاده از ا دی اس ال چاره کار نشد چون با همه گرانی معلوم شده که مخابرات منطقه، به علت نداشتن متقاضی کافی تجهیزاتش را به منطقه دیگر واگذار کرده. اینترت بیسیم هم با وجود هزینه در حدود ماهی چهل هزار تومان به علت آن که بخشی از تهران زیر پوشش آن نیستند، ممکن نشده است.
به نوشته بلاگر خواب بزرگ “پس باقی می ماند اینترنت ماهوارهای با بهای ماهی 60 هزار تومان که با قبول خطر معامله با شرکت های غیرمجاز که امکان دادخواهی را از آدمی می گیرد اما باز به علت وجود پارازیت هائی که برای استفاده کنندگان از ماهواره هات برد فرستاده می شود، در آن منطقه شدنی نیست”.