برگزاری انتخابات ریاستجمهوری لوازم و ابزاری دارد، لوازم و ابزاری درون جامعه و لوازم و ابزاری درون حاکمیت. براساس میزان عینیت یافتن این ابزار و لوازم تصمیمگیری برای چگونگی حضور در انتخابات امکانپذیر میگردد. متاسفانه در شرایط کنونی در هر دو حوزه مشکل داریم. در جناحهایی از اصولگرایان آنچه لازم است اولا اعتقاد به حاکمیت رای مردم است که اگر دستاندرکاران اموراجرایی اساسا اعتقاد داشته باشند که رای مردم باید ملاک قرار گیرد و به دنبال آن باشند بسیاری از مسائل خودبهخود حل میشود. بخشی از جناحهای اصولگرا که البته ممکن است تصریح نکند اساساً به رای مردم اعتقادی ندارد و آن را صرفا از باب ناچاری میپذیرد و تصور میکند که مشروعیت یک حکومت براساس اخذ رای اکثریت مردم نیست بلکه معتقد است حقانیت از جانب خداست و نقش مردم، حداکثر، کشف فردی است که از جانب خدا معین شده است.
بنابراین وقتی اصل آن اعتقاد وجود نداشته باشد فرعش هم محقق نمیشود. فرعش این است که دستگاه اجرایی برگزارکننده سالم باشد و وقتی به هر دلیلی به این نتیجه رسیدهاند که انتخابات برگزار شود به لوازم آن هم تعهد داشته باشند. دستگاههای نظارتی هم با همین مساله روبهرو هستند. آنها بهلحاظ اعتقادی چهبسا بیش از دسته اول با این چالش مواجه هستند.
و از نظر اجرایی هم به دلیل اینکه امر برگزاری انتخابات را از باب اضطرار میپذیرند تعهدی نسبت به صیانت از آن ندارند و دوست دارند همان نتیجهای به دست بیاید که خود آن را حق میپندارند و اگر این نتیجه مطلوب بهدست نیاید علاقه دارند که اساسا انتخاباتی برگزار نشود. اما چون دنیای امروز نمیپذیرد و تصریح قانون اساسی نیز بر برگزاری انتخابات است بنابراین آنها ترجیح میدهند راه دوم را انتخاب کنند.
بنابراین اولا قانون باید به طور کامل اجرا شود. هیچ کس و هیچ جناحی حق ندارد قانون را به نفع خودش تفسیر کند. قانون باید همیشه به نفع مردم تفسیر شود. اگر قانون درست اجرا شود تکلیف مردم روشن است و آنها میتوانند نتیجه فعل سیاسی خود را پیشبینی کنند ولی اگر قانون اجرا نشود نتیجه کار مردم در ابهام قرار میگیرد و انگیزههای آنها فرومیکاهد.
جدای از اینکه مجریان و ناظران به قانون عمل کنند و آن را تضمین بدهند؛ موضوع ابزار درون جامعه مطرح میشود که باید ابزار برگزاری انتخابات سالم و مطلوب فراهم باشد. اولا باید رسانههای آزاد وجود داشته باشد تا امکان تبلیغات به صورت عادلانه توزیع شود. رسانههایی که از بیتالمال تغذیه میکنند یا به امر انتخابات ورود نکنند یا شرایط استفاده جریانهای مختلف را به صورت عادلانه فراهم کنند. این حفظ عدالت البته کار بسیار مشکلی است اما در انتخابات ریاستجمهوری به دلیل اینکه تعداد کاندیداها محدود است شاید بتوان حداقلی از عدالت را رعایت کرد.
امکانات مادی که در اختیار نامزدها قرار میگیرد نباید از منابع عمومی باشد یا از آن طریق و با دستبهدست شدن به یک کاندیدای خاص تعلق گیرد. متاسفانه در کشور ما مجاری رانتهای مختلف اقتصادی و اطلاعاتی فراوان است. علاوه بر این موانعی که ممکن است برای نامزدها وجود داشته باشد باید برطرف شود. نهادینهشدن تحزب یکی از راههای برداشتن این موانع است. ما بدون داشتن احزاب شناسنامهدار نمیتوانیم رقابت سالم انتخاباتی را تجربه کنیم. اگر احزاب شناسنامهدار حضور نداشته باشند لاجرم محافل و باندهای بدون شناسنامه وارد فضای انتخابات میشوند که به دلیل نامشخص بودن هویت ثبت شده، پاسخگوی رفتار خود نیستند و نمیشود آنها را در ازای رفتارشان مورد پیگرد قانونی قرار داد.
متاسفانه تفسیری که وجود دارد اجازه قدرت گرفتن احزاب را نمیدهد. براساس تفسیر حاکم احزاب یا باید در راستای قرائت رسمی و حاکم باشند یا اگر نیستند نباید فعالیت کنند.
بعد از انقلاب که قانون اساسی با پشتوانه امام تدوین شد قانونی مترقی بود. ولی بعدها تفاسیری از آن به عمل آمد که مشکل ایجاد کرد. نفس و ذات قانون اساسی، برآمده از انقلاب و ناظر بر همان خواستهها است. قانون اساسی بدون مشکل نیست اما مشکل ما قانون اساسی نیست. مشکل در چگونگی اجرای قانون اساسی است. در حال حاضر نهتنها همه اصول قانون اساسی اجرا نمیشود بلکه قوانین موضوعهای که تصویب میشوند هم بهدرستی محترم شناخته نشده و اجرا نمیشوند. وقتی قانون اساسی اجرا نمیشود ما نمیتوانیم مشکلات موجود را به آن نسبت دهیم. قانون زمانی منشا مشکل شناخته میشود که اجرا شود و از حل مشکلات ناتوان باشد. ولی وقتی اجرا نشده نباید مشکلات را به آن نسبت دهیم. مشکل ما این است که برخی مدیران اجرایی مقید به قانون نیستند. این درحالی است که بنیانگذار نظام حتی در دوره جنگ بهجز درموارد مربوط به آن، بر حاکمیت مطلق قانون تاکید داشت. در انتخابات مجلس چهارم نظارت استصوابی به رسمیت شناخته شد و پس از آن مرتب به دامنۀ آن افزوده شده است. از زمان تصویب قانون اساسی تا مجلس چهارم بحثی از نظارت استصوابی نبود و طرح موضوعاتی از این دست همانهایی هستند که روح قانون اساسی را از آن گرفتهاند. با این حال برخی لوازم همچنان به قدرت خود باقی بود تا اینکه در خرداد ۷۶ اگر چه موانع متعددی وجود داشت اما جنبش مردم رئیسجمهوری اصلاحطلب به کرسی نشست. آنزمان آقایهاشمیرفسنجانی از احتمال خوانده نشدن واقعی رای مردم ابراز نگرانی کرد و رهبری هم اعلام کردند تقلب در انتخابات حرام است. همین باعث شد نتیجه واقعی انتخابات اعلام گردد و خواست عمومی جامعه تحقق یابد. خواست اصلی مردم در دوران اصلاحات حاکمیت قانون و حفظ کرامت و آزادی شهروندان بود.
در شرایط فعلی برخی کنشگران سیاسی قائل به این هستند که باید منتظر تغییر فضا از سوی حاکمیت یا به تعبیری چراغ سبز آنها بود تا بتوان به عرصه انتخابات ریاستجمهوری ورودی موثر کرد حال آنکه به اعتقاد من از جناحهایی که تا این حد با قانون و با مردم فاصله گرفته نباید انتظار نشان دادن چراغ سبز داشت. بنابراین اساسا چشم به طرف مقابل داشتن کار عبث و بیحاصلی است.
الان چشمانداز و زمینهای برای حضور در انتخابات دیده نمیشود. ما هیچ شرطی نمیگذاریم و نمیگوییم که به خاطر ما این کارها را انجام بدهید تا وارد انتخابات شویم چراکه میدانیم اساسا آنها خاطر ما را نمیخواهند!
ما وضعیت را توصیف میکنیم و میگوییم در این وضعیت نمیتوانیم. بعد توصیف میکنیم و میگوییم در چه فضایی امکان حضور وجود خواهد داشت. بحث بر سر خواستن و نخواستن ما نیست بحث توانستن و نتوانستن است. چنانچه وضعیت به همین صورت باقی بماند نمیتوانیم ورود کنیم. اما نمیتوانیم به عنوان یک نیروی کنشگر سیاسی دست روی دست بگذاریم. حتما باید فعال باشیم تا شرایط را تغییر دهیم. برخی از ابزارهای تغییر وضعیت دست خود ماست که باید به آن توجه کنیم. بخشی هم در اختیار ما نیست.
بخشی که در اختیار ماست حفظ پیوند با مردم است. یک نیروی سیاسی اگر پشتوانه مردمی نداشته باشد حتی در صورت برگزاری انتخابات سالم امیدی به موفقیت ندارد. این امر ناظر بر این است که به دغدغهها و مطالبات مردم توجه شود. متوجه دغدغه مردم درباره وضعیت اقتصادی و سیاسی باشیم و برای رفع آنها برنامه ارائه کنیم. به کنشگران سیاسی، روزنامهنگاران و دانشجویان توجه نشان دهیم و خواهان آزادی باشیم و آن را اظهار کنیم. ما نمیتوانیم از مردم بگسلیم و به آنچه مورد نظر آنهاست بیتوجه باشیم و انتظار داشته باشیم آنها به فراخوان ما پاسخ بدهند و در پای صندوقهای رأی حاضر شده و به نامزد انتخاباتی ما رأی بدهند. باید ابتدا به مردم بگوییم به موقعیتشان آگاهیم و تلاش میکنیم تا این مشکلات رفع شوند. مردم از هر کس که بخواهد پا به عرصۀ رقابت انتخاباتی بگذارد سوال میکنند و برنامه میخواهند. آیا میشود به سوالات آنها پاسخ داد و برای حل مشکلاتشان برنامه ارائه کرد؟ با کدام ابزار و امکانات؟
از سوی دیگر باید توجه داشت که حاکمیت هم یک کنشگر سیاسی است و رفتار و گفتار مخالفین نباید موجودیت آن را تهدید کند. اصلاحطلبان با موجودیت نظام هیچ مشکلی ندارند و التزام خود را همواره به قانون اساسی، قوانین موضوعه و روش مسالمتآمیز در کنش سیاسی ابراز و اثبات کردهاند. مساله اتهامیکه به اصلاحطلبان وارد میشود نیست چراکه جناحهایی از اصولگرایان با این اتهام سعی میکنند رقبای خود را حذف کنند. اما همانها در کنه وجود خود باور دارند که شخصیتها و احزاب اصلاحطلب و بهخصوص برخی رهبران و فعالان سیاسی آنان برانداز نیستند. بسیاری از سران اصولگرا حاضرند همین امروز پشت سر سران اصلاحطلب نماز بخوانند.
رهبران اصلاحطلب بارها صداقت خود را در دلبستگی به نظام و انقلاب نشان دادهاند. در عین حال این ضرورت را نادیده نمیگیریم که باید با معارضین نظام که صراحتا خواهان براندازی هستند مرزبندی داشته باشیم. در مورد سلطنتطلبها که خواهان بازگرداندن مناسبات پیش از انقلاب هستند و منافقین که دستشان به خون آلوده است این کار انجام شده است اما در مورد بقیه بهخصوص آنها که وزن زیادی نداشته یا بعضا هویت شفافی ندارند هدف و ضرورت این کار روشن نیست. اگر خواسته شود وارد مصادیق بیشتر شویم این کار امکانپذیر نیست، چراکه انتها ندارد. ما صراحتا اعلام میکنیم به قانون پایبندیم، دنبال براندازی نیستیم و خود را مدافع اصل نظام میدانیم. ما به نیروهایی که توصیه میکنند قدمهای مثبت برداریم نشان دادهایم که در حال برداشتن قدمهای مثبت هستیم. نیت و انگیزه ما برطرف کردن سوءتفاهمهاست و ما در این راه سهم خود را به قدر کفایت انجام میدهیم.
سطح آگاهی امروز در جامعه بهویژه در طبقه متوسط بسیار خوب است و این طبقه قدرت بسیج طبقات ضعیفتر را دارد. طبقه متوسط میتواند انگیزه سیاسی داشته باشد و مشکلات معیشتیاش او را از کنش سیاسی و شرکت در تعیین سرنوشت باز نمیدارد. خوشبختانه این طبقه تا حدی به فضای مجازی و رسانههای آزاد دسترسی دارد. هرچند اصلاحطلبان رسانه تلویزیونی مستقل ندارند اما به هر حال صدای آنها توسط رسانههای دیگر به گوش مردم میرسد. ما نگران ازدسترفتن زمان نیستیم و ایمان داریم که حتی اگر یک هفته مانده به روز انتخابات، لوازم آن فراهم شود، اصلاحطلبان عزمشان را برای ورود به عرصۀ رقابت جزم کنند هر یک از رهبران اصلاحطلب یا نامزد مورد نظر آنها که به صحنه بیایند پیروز انتخابات خواهند بود.
منبع: آسمان مهر 91