بازیگران عصر ولایت

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

نگاه ها اگرچه این روزها بیشتر به انتخابات مجلس دهم دوخته شده و هرچه از پایتخت و مراکز استان ها دورتر می شویم، حساسیت های محلی، قومی و مذهبی بر نامزدهای محتمل بیشتر می شود و رقابت ها فشرده تر، اما در مراکز مذهبی ایران تحولات زیرپوستی برای انتخاباتی دیگر در حال شدت گرفتن است.

 این امر موجب شده است که نخبگان سیاسی و خبرگان مذهبی در سکوتی کامل و با چراغ هایی خاموش، از این خانه به آن خانه و از این حوزه به آن حوزه بروند تا افرادی را که تا کنون خود را از سیاست و تصدی امور حکومتی دور نگاه داشته اند راضی کنند، در انتخابات سرنوشت ساز ۱۴اسفند ۱۳۹۴ به وظیفه ی خود عمل نمایند و بار دیگر اثبات کنند که شعار “سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست” هنوز در جمهوری اسلامی کاربردعملی دارد.

 تمسک جستن به این سخن سید حسن مدرس، روحانی سرشناس شیعه که جان بر سر مبارزه با ظلم و ظالم گذارد، با این هدف صورت می گیرد تا آن گروه از “بازیگران عصر ولایت” که کماکان از قدرت دوری می گزینند تشویق شوند در انتخابات آینده به وظیفه ی تاریخی خود عمل کنند.

 البته نه آن سکوت ، نه این احتیاط کاری ها از چشم ماموران اطلاعاتی و امنیتی که با بیت رهبری و دبیرخانه شورای نگهبان ارتباط تنگاتنگ دارند پنهان نمانده و بر اساس اطلاعات مستقیم ارائه شده و مطالب انتشار یافته در بولتن های خبری محرمانه، واکنش های زودهنگام و هشدارهای معنادار شروع شده است.

 به این دلیل است که احمد جنتی ده ماه مانده به انتخابات خبرگان، بی آنکه از فرد یا افرادی نام ببرد، اما همه می فهمند که اشاره اش به چه کسانی است ، فریاد برمی آورد: “باید با حساسیت از مسائل مربوط به انتخابات و کیفیت فعالیت افراد در آن مطلع باشید. الآن افرادی در این انتخابات فعال شده اند که مسئولیت‌های بالایی هم دارند، اما اساساً چشم دیدن ولایت فقیه را ندارند و همه هَمِّ شان افزایش قدرت خودشان و کاهش اقتدار ولایت است…”.

 برندگی تیغ شورای نگهبان رهبری که اعضای روحانی اش هم نامزدند و هم ناظر، در کنار صف آرایی آشکار آنان در برابر هاشمی رفسنجانی و فتنه گر خواندن تمام رقبای سیاسی و مذهبی، عامل مهمی در جهت وارد میدان کردن چهره های جوان از جانب حامیان جنبش سبز است و توجه به نسل جدید، حتی در میان نسل سوم انقلاب.

 درآخرین انتخابات داخلی مجلس خبرگان جریان اقتدارگرا به رهبری سه چهره ی شناخته شده خود (جنتی، مصباح، یزدی) با پشتیبانی آیت الله خامنه ای توانست جریان منفعل یا دچار توهم تحت هدایت محافظه کاران معتدل ( هاشمی، ناطق، روحانی)را شکستی باورنکردنی بدهد. با حذف مقدماتی آیت الله محمد مومن در دور اول رای گیری، در نهایت اکبر رفسنجانی نیز از این منصب کنار گذارده شد تا دست کم در کوتاه مدت دیدگاه مبتنی بر ضرورت حذف ولی فقیه و شورایی شدن آن به حاشیه برود.

 در انتخابات اسفند ماه ۹۳ شیخ محمد یزدی با کسب حمایت همه جانبه ی جریان تمامیت خواه توانست با ۴۷ رای ، به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نشان دهد که مصلحت شخصی اش در شرایط رو ترش کردن رهبری “خانه نشینی” است، هرچند که از آن خیل همراهان پیشین  ۲۴ نفری مانده باشند که هنوز شجاعت رای دادن به او را علیرغم ملاحظات آیت الله خامنه ای داشته باشند..

 اگرچه اکنون از حضور افراد سالخورده و صاحب نفوذی چون آیت الله موسوی بجنوردی در انتخابات آینده سخن به میان آمده و حتی فشارهایی بر موسوی خوئینی ها وارد می آید که ترک عزلت گزینی کند، اما به نظر می رسد حرف آخر را در انتخابات اسفندماه نسل جوان حوزه خواهد زد. آن گروه که دوران طلبگی را پا به پای سالخوردگی جمهوری اسلامی پشت سر گذارده و اکنون در جایگاه محقق و مدرس حوزه های علمیه قم و دیگر مراکز استان ها، رتبه و اعتبار ویژه ای برای خود کسب کرده اند. حتی چهره های شاخص تر مانند فاضل میبدی، ایازی، هادی قابل ، اشرفی اصفهانی ، سروش محلاتی و نیروهای مرجع و صاحب نفوذی را نیز تربیت کرده اند که رد صلاحیت علمی و سیاسی آن ها توسط شورای نگهبان به راحتی امکانپذیر نیست.

 اما رقابت اصلی را شاید بتوان در میان فرزندان و نوادگان عبا برتن و عمامه بر سر بنیانگذازان یا دست اندرکاران اصلی انقلاب اسلامی دید و شهدای محراب. این در حالی است که حرف و حدیث های گوناگونی که پیرامون برنامه های طراحی شده برای رهبری مجتبی خامنه ای در جریان انتخابات خرداد ۸۸ مطرح بود، با گذشت زمان هر روز بیشتر رنگ باخته و بعید است که سیاسی ترین فرزند رهبر جمهوری اسلامی حتی اجازه یابد بخت خود را در جایگاه نامزد مجلس خبرگان نیز بیازماید.

 برخلاف دیگر فرزندان و نوادگان روحانیت راه یافته به مقام های حکومتی که خود در دوران مبارزات انقلاب اسلامی بازیگرانی شناخته شده بودند یا از چند سو با سلسله ی روحانیت صاحب نفوذ ارتباط داشتند، نه تنها رد و اثر ملموسی از فرزندان آقای خامنه ای در جریان پیروزی انقلاب دیده نشده، بلکه بستگان نسبی و سببی آن ها نیز یا مسئله دار بوده اند یا در حال حذف شدن از شجره نامه های خانوادگی.

 شناخته شده ترین فرد در میان گروه اول شیخ علی تهرانی است که اگرچه در ابتدای انقلاب در علم، اخلاق و سیاست معروفیتی بسیار فراتر از داماد خود داشت، اما به دلیل نزدیکی به رهبری جدید سازمان مجاهدین خلق و ابوالحسن بنی صدر محبور شد از کشور بگریزد و هر شب در رادیو بغداد علیه آیت الله خمینی رکیک ترین عبارت ها را به کار ببرد تا این که دوران رهبر جدید برسد و شرایط تغییر یابد و امکان بازگشت به ایران فراهم شود.

 در آن سو سید حسین میردامادی دائی آیت الله خامنه ای قرار دارد که پسر جانبازش اکنون به دلیل حمایت از جنبش سبز در زندان است. او اخیرا فاش ساخت که بیت رهبری در حال حذف نام و نشان شناخته شده ی سید هاشم میردامادی(نجفی) از اسناد تاریخی است، هرچند که به نوعی می توانست کمک کار نسل جدید این خانواده باشد.

 در مقابل، در شرایطی که فرزندان مرتضی مطهری، سید محمد بهشتی، هاشمی رفسنجانی و… پس از انقلاب ترجیح دادند لباس روحانیت نپوشند و وارد حوزه های علمیه نشوند، صاحب نام ترین چهره های روحانی نسل جدید ایران در اردوگاه اصلاح طلبان و تحول خواهان قرار دارند. ازآیت الله هایی چون یوسف صانعی، موسوی اردبیلی، دستغیب، مومن و… که بگذریم و به نسل جدید برسیم یا جدیدتر، چهره ها و نام هایی چون احمد منتظری، سید حسن خمینی و… مطرح می شوند که از لحاظ علمی و سیاسی چند سر و گردن از فرزندان آیت الله خامنه ای بالاتر هستند.

 از این رو، در انتخابات آینده همه چیز به نفع روحانیون نزدیک به جنبش سبز در حال رقم خوردن است که هر روز بر مشروعیت و مقبولیت آن ها در جامعه افزوده می شود و ستاره ی اقبال شان برای ورود به مجلس خبرگان درخشنده تر می گردد، البته به این شرط که خود خطر کنند، راه عافیت نجویند یا حضور در مجلس خبرگان رهبری را امری حکومتی ندانند.

 با روندی که ملت طی ربع قرن اخیر، در دوران رهبری آیت الله خامنه ای، شاهدش بوده ، مجلس خبرگان کنونی در حال حاضر رسمی ترین و گوش به فرمان ترین نهاد زیر نظر ولایت مطلقه ی فقیه به حساب می آید، به گونه ای که اصل یکصد و یازدهم قانون اساسی در عمل تعطیل شده و نقش نظارتی خبرگان را بر عملکرد آیت الله خامنه ای و نهادهای زیر نظر رهبری به حالت تعلیق کامل درآمده است.

 در شرایطی که احمد منتظری در آخرین مصاحبه ی خود تاکید کرده است که “من تصمیمی برای کاندیداتوری در این انتخابات ( خبرگان) ندارم”، به نظر می رسد اصلی ترین نقش بر دوش سید حسن خمینی نوه ی ۴۳ ساله ی بنیانگذار جمهوری اسلامی قرار خواهد گرفت که از چند سو با اصلاح طلبان، به ویژه مجمع روحانیون مبارز و شخص سید محمد خاتمی دم خور و نزدیک است. او این روزها زیر فشار شدیدی قرار دارد تا پای خود را از این مبارزه ی سرنوشت ساز کنار نکشد.

 این وظیفه ای است که به نوبه ی خود احمد منتظری نیز باید به صورت مستقیم و غیرمستقیم عهده دار شود که از یک سو فرزند ارشد مرحوم آیت الله منتظری است و از سوی دیگر داماد آیت الله مرعشی. درست نیست که وی از یک سو تاکید کند که “هر چه حضور مردم پر رنگ تر باشد و به افراد خوش فکر و وظیفه شناس مجلس افزوده گردد، مجلس خبرگان تقویت شده و به وظایف قانونی خود بهتر عمل خواهد کرد. بسیاری از فقها و مدرسین جوان حوزه آماده کاندیداتوری در انتخابات هستند”، اما از سوی دیگر از زیر بار این وظیفه ی خطیر شانه خالی کند و در جایگاه تماشاچی بنشیند نه لژیونر یا دست کم بازیگری کلیدی.

 آن چه مسلم است اکنون نوبت ایفای نقش “بازیگران عصر ولایت” است که پدران و نیاکانشان یا سردمدار گنجانیده شدن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی ایران بوده اند یا نشسته بر مسند ولایت مطلقه ی فقیه که آینده ی آن اکنون بیش هر زمان زیر سوال است. هرچه باشد این نکته اکنون بر کسی پوشیده نیست که مجلس خبرگان آینده آبستن حوادث بسیار خواهد بود، چه در جایگاه اصلی تغییر شکل دادن اصل ۱۱۰ قانون اساسی و چه تعیین تکلیف کردن برای رهبر جمهوری اسلامی یا جانشین او.