می گفتند آقا بالاسر نمی‌خواهیم

نویسنده
جلال یعقوبی

» ولایت فقیه، ابزاری برای حذف مخالفان

ولایت فقیه، به بهانه ای برای پیشبرد برنامه جناح های سیاسی جمهوری اسلامی و تسویه حساب با یکدیگر تبدیل شده است. چند روز پیش حسین طلا نماینده مجلس که در دولت احمدی نژاد مدتی فرماندار تهران هم بود، در گفتگویی با خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران، تاکید داشت: “برخی از مسئولان به قدری دم از رهبری و ولایت می‌زنند که گاه تصور می‌شود ولایی‌تر از آنها کسی نیست، اما در عمل و بیان نظرات تناقضات برجسته می‌شود.زمانی در دوران اصلاحات رک و راست نظرشان را در مورد ولایت فقیه می‌گفتند و صریح مطالب خود را مطرح می‌کردند و می‌گفتند مثلاً ما آقا بالاسر نمی‌خواهیم و یا ولایت فقیه را وکالت فقیه تفسیر می‌کردند.”

 او کنایه زده بود: “برخی امروز به شدت در صحبت‌ها و اظهارات خود تبعیت از مقام معظم رهبری، پیروی از منویات ایشان را برجسته می‌کنند، ولی در عمل دیده می‌شود خیلی این گونه نیست و تناقض‌هایی در بعضی از قرینه‌هایی حتی بعد از فرمایشات رهبری به عنوان مثال خوش‌بینی به مذاکرات یا بدبینی، آیا علوم انسانی باید اسلامی شود یا خیر؟، باید نهی از منکر کرد یا مردم نیاز به ارشاد ندارند، حاکمیت اسلامی باید جلوی مطالب ناصحیح که دین مردم را هدف قرار داده است را بگیرد یا نیازی به ممیزی نیست؟، حاکم اسلامی آیا باید در مقابل بهشت و جهنم امت حساس باشد یا خیر، آیا منبرها یا مجالس وعظ همچنان می‌تواند اثر خود را داشته باشد یا دوران منبرهای یکطرفه و سنتی گذشته است؟این مسائلی است که در آینده باز خواهد شد.”

جواد کریمی قدوسی، نماینده مشهد نیز چند روز پیش گفته بود: “مقام معظم رهبری شاخصه این زمان را اقتدار اسلام، ملت قهرمان و رسیدن به قله های عظیم معرفی می کنند ولی رئیس جمهور در چندی قبل صلح امام حسن (ع) را به عنوان ضروریت این زمانه به رهبری تاکید می کنند و به تعبیری می خواهند به ایشان جام زهر را بدهند ولی تعبیر رهبری از صلح امام حسن به عنوان شکوهمند ترین نرمش قهرمانانه تاریخ است.”

او تاکید کرده بود: “گفتیم که شعار اعتدال یک پوشش برای طرح براندازی و ادامه فتنه است.”

مساله ولایت فقیه، به هسته مرکزی چالشهای دو جریان سیاسی در ایران تبدیل شده است. گرچه این تفسیرها متناسب با میزان انتفاعی که جریانهای سیاسی از این مساله داشته اند، تغییر کرده، اما ظاهر ماجرا، همان جنگ بر سر ایدئولوژی است.

برای نمونه آیت الله آذری قمی، که بعد از رهبری آیت الله خامنه ای معتقد بود ولی‌فقیه اگر بخواهد می‌تواند “حتی توحید را به طور موقت تعطیل نماید”، بعدها با او دچار اختلاف شد و نهایتا در حصر درگذشت. یا آیت الله مهدی کروبی که بعد از سخنرانی آیت الله منتظری درباره عدم مرجعیت آیت الله خامنه ای و حمله به بیت او در سال ۱۳۷۶، علیه آیت الله منتظری بیانیه داد و یا در مجلس ششم، و در جریان بررسی قانون مطبوعات از حکم حکومتی خامنه ای دفاع کرد، بعدها در برابر رهبر جمهوری اسلامی قرار گرفت و اکنون در حصر است.

حضور سایه سنگین رهبر جمهوری اسلامی در همه امور، اعتراض هایی حتی در میان نیروهای درون حکومت نیز به دنبال داشته است. بیشترین این اعتراضها در دوره اصلاح طلبان صورت گرفت. حتی گروهی از نمایندگان مجلس ششم نامه ای سرگشاده به آیت الله خامنه ای نوشته و در آن آورده بودند: “اینک نهادهای تحت نظر حضرتعالی، پس از قریب چهار سال تحقیر و وهن مجلس ششم و نمایندگان آن و نیز انسداد مسیر قانونگذاری و محدود کردن شأن نظارتی مجلس در آستانة انتخابات مجلس هفتم، آشکارا بدیهی‌ترین حق مردم، یعنی حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را سلب می‌کنند و تفکرات متحجر و سلیقه‌های متصلب آنان تصویری از نظام به نمایش گذاشته‌است که با آنچه امام از نظام ترسیم کرده‌ بود، فاصله‌ای بسیار دارد.”

آنان با انتقاد از سخنان خامنه ای درباره اصلاح طلبان نوشته بودند: “حضرتعالی بارها و در همین سخنرانی به موضوع «نفوذی‌ها» اشاره کرده‌اید، اما هنوز یک مدرک مستند دربارة آنها ارائه نشده است. این چه نفوذی‌هایی هستند که دستگاه‌های عریض و طویل امنیتی و اطلاعاتی نمی‌توانند آنها را کشف کنند و به رغم هشدارهای فراوان باز هم حضور دارند و روز به روز نیز بر تعداد آنها افزوده می‌شود؟”

آنان اضافه کرده بودند: “متأسفانه شاهد هستیم حضرتعالی حکم رد صلاحیت «گردن کلفت‌ها» را به شورای نگهبان صادر می‌کنید، که شائبه تأیید قانون شکنان و بحران آفرینان رد صلاحیت کننده را در اذهان ایجاد می‌کند، هر چند دستوری که صادر فرموده‌اید خود منشأ جــدلی دامنه‌دار است و ماده و قانونی یافت نمی شود که حکم به رد صلاحیت «گردن کلفت‌ها» داده باشد.”

حذف اصلاح طلبان از ارکان سیاسی کشور، پس از آن شتاب بیشتری گرفت و نگرانی از احتمال بازگشت آنان به یکی از مسائل اصلی حاکمیت جمهوری اسلامی تبدیل شد. اکنون مدتهاست که تریبون های رسمی جمهوری اسلامی صریحا دوره اصلاحات را دوره ای “خیانت آمیز” می دانند و به خون دل های “ولی فقیه” استناد می کنند. تجربه مجلس ششم، “نظام” را به این نتیجه رساند که اجازه ندهد منتقدان در ارکان حکومت حاضر شوند.

بعدها و در سال ۱۳۹۰، علی مطهری که پیگیر طرح سئوال از محمود احمدی نژاد در مجلس بود و برخی نمایندگان به دلیل احتمال مخالفت آیت الله خامنه ای با این کار مخالف بودند، طی سخنانی گفت: “دائما برای هر کاری از دفتر رهبری سئوال می​کنند و به صورت شاخه​ای از دفتر رهبری درآمده​اند. ما باید بر اساس اختیارات و وظایفمان و بر اساس تشخیصی که داریم کارمان را انجام دهیم، اگر رهبری مخالفت کردند اطاعت کنیم. سئوال پیاپی از دفتر رهبری برای انجام هر کاری، با فلسفه ولایت فقیه جور در نمی​آید و حتی مزاحمت برای رهبری است. مگر ایشان چقدر وقت دارند که مسئولان دائما بخواهند از ایشان سئوال کنند که این کار را بکنیم یا نکنیم.”

سخنان مطهری در اینباره که مجلس به صورت شاخه ای از دفتر رهبری در آمده است، خشم هواداران خامنه ای را برانگیخت. از جمله، خبرگزاری فارس در یادداشتی با عنوان “اندر حکایت مواضع شاذ علی مطهری” نوشته بود: “سئوال اینجاست، جناب علی مطهری که همیشه مدعی بوده است نوشته‌ها و کتاب‌های ارزشمند پدر را بعد از شهادت جمع آوری و تدوین کرده است، چرا اینگونه با اظهاراتش خوراک تبلیغاتی برای یاوه‌گویی و سوءاستفاده دشمن آشکار خارجی و فریب‌خوردگان داخلی فراهم می‌کند، حال آنکه اگر نظری منطقی و مستدل دارد می‌توانست آنرا با شیوه‌ای کم هزینه و بدون امید دادن به دشمن پیگیری کند. البته چرایی سقوط افراد و چگونگی آن پاسخی به اندازه تاریخ بشریت دارد که عوامل مختلفی سبب آن می‌شود.”

در آن زمان محمد جواد ابطحی از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس گفته بود: “تمامی سخنان مطهری به نوعی تعریض علیه رهبری نظام محسوب شده واین مسئله اثبات کننده تشکیک مطهری درمسئله ولایت فقیه است.”

روزنامه وطن امروز هم در یادداشتی با عنوان “مجلس، شعبه‌ای از کجاست؟!” نوشته بود: “آیا مجلس شورای اسلامی، آنطور که بعضی‌ها ادعا می‌کنند، «شعبه‌ای از بیت رهبری» است؟! این را رهبر یا دفتر ایشان خواسته‌اند یا نمایندگان مجلس، به بهانه ولایت‌پذیری، برای هر نفسی که می‌کشند، از «آقا» کسب تکلیف می‌کنند؟! اما گیرم که این ادعا، دروغ باشد؛ آیا فرد خاطی نباید به دلیل این «افترای بزرگ» در وهله اول به ولی‌فقیه و در وهله دوم به مجلس، مورد محاکمه و بازخواست قرار گیرد؟!”

 نویسنده معتقد بود: “در تاریخ جمهوری اسلامی، هیچ مجلسی، شعبه‌ای از دفتر رهبری نبوده، نه زمان امام و نه امروز. مجلس، شعبه‌ای از شعبات متعدد مردمسالاری دینی در نظام ماست که مقبولیتش را از رای مردم اما شرعیتش را از تایید ولی‌فقیه می‌گیرد.”

با اینحال مطهری عقب نشینی نکرده و در توضیح سخنان خود گفته بود: “بله من این جمله را گفته‌ام. در جلسات رسمی و غیررسمی مجلس جملاتی از این قبیل زیاد تکرار می‌شود که: «نظر آقا این نیست، آقا با این طرح مخالفند، فلان عضو دفتر رهبری گفته است رهبری این نظر را قبول ندارند و…» در نتیجه بسیاری از افراد از اظهارنظر خودداری می‌کنند و بسیاری از طرح‌ها با یک جمله باد هوا می‌شود و این یک آفت برای مجلس است. مجلس و نماینده باید نظر خودش را بدهد و کاری نداشته باشد که با نظر رهبری مطابقت دارد یا نه. اگر ایراد شرعی داشته باشد، شورای نگهبان اعلام می‌کند و اگر خود رهبری مخالف باشند، در رسانه‌ها اعلام و نمایندگان هم اطاعت می‌کنند.”

ماجرای ولایت فقیه و میزان تبعیت نیروهای سیاسی از ولی فقیه گرچه موضوعی نخ نما است و سالهاست که به همین بهانه نیروهای سیاسی از هر دو جناح به یکدیگر می تازند، اما با وجود کهنگی، کارکرد خود را هنوز از دست نداده است.

همین چند روز پیش بود که امام جمعه اصفهان گفت: “هرچه زمان پیش می‌رود اهمیت ولایت فقیه بیشتر نمایان می‌شود.”

 

عکس: بوسه بسیجیان بر محلی که خامنه ای عبور کرده است