غنیمتی است این صابر

نویسنده
مجید منظمی

سرسوزنی گمان ندارم که این نوشتار هدی صابر را  برآشفته خواهد کرد و آن علتی جز بی ادعایی ذاتی او ندارد. ولیک از منش، دغدغه‌های بنیادین،  آرمان‌ها و اندیشه‌های او نگفتن خسران و حسرت بیشتری دارد.

صابرگرچه سیمایش آرام ومتین است اما درونی جوشان وپر غوغا دارد به همین سبب است که از قاعدین ونشستگان نیست بلکه بسیارکوشاست ودرپی دغدغه هایش.  یک روز نگران ثبت و ضبط میراث ملی وفنون کشف شده “کشتی” است، دگر روز دغدغه فقر وتوسعه دارد وبرای کارآموزی وکارافرینی سر از زاهدانی درمی آورد که در چشم عموم مسولین معاصر ایران محذوف بوده است، بسیار نگران جریان شدن مهاجرت نسل نو است وبا آنها مشفقانه مکاتبه می کند، ازنگرانیش درباره بحران هویتی دانشجویان انجمنی، از “هویت فرار” و فراموش شده می گویدوباموشکافی آنها را منصفانه نقد می‌کند.

صابر به طور جدی مشوق کار اجتماعی است وفعالان اجتماعی را سرزنده ترین قشر می داندودردمندانه نگران سرنوشت محذوفین اجتماعی است چرا که محرومیتهای آنها را مضاعف می داند. 

یکی از دغدغه های اصیل او “منش” است واز همین روست که ویژه نامه “تختی” در می آورد، منش میرزاکوچک ومصدق را وا می کاود ومنش وخودساختگی” سه هم پیمان عشق”، محمد حنیف، اصغربدیع و سعید محسن را به عرصه می کشاند تا یادآور منش به مثابه یک “سرمایه ی اجتماعی” غیرقابل چشم پوشی در امر اجتماع باشد. 

صابر معتقد است نسل جدید برای برون رفت از وضعیت کنونی نیازمند جهیزیه ی اندیشه ای، منشی وتاریخی است وخود در این راستا در حد توان آموزگاری نموده است، به همین مناسبت وجهت رفع نقیصه ی انباشت استمراری حافظه تاریخی دو سال در حسینه ارشاد از “هشت فراز وهزار نیاز”، ازهشت جنبش معاصر که سرشار از اندیشه، نفس گرم، خون، دستاوردها وناکامی ها بوده است سخن گفت وبه تحلیل وتفصیل از هزار مطالبه ی بی پاسخ وهزار زخم التیام نیافته بدرستی پرده برداری کرد.روش او نیزدرتحلیل فرازها بدیع وراهگشاست وبا موچین وابزار متد از صورت روایت تاریخی سیرت درمی آورد وچیدمانی نو از  “کاربست امروزین” آموزه های تاریخی صورتبندی می کند.بافت اندیشه او در این اثر، استراتژیک وبا رویکرد “حل مسئله” است.

هدی صابر از لحاظ اندیشه ای یک روشنفکرمذهبی است، او اکنون این جریان را در رکود می بیند ومعتقد است که عنصر “شارح” بودن آنها چربش بیشتری بر “خلاقیت ونوآوری”دارد.

او برخلاف جریانهای مسلط روشنفکری وحاکمیتی در مواجهه با بحران چند وجهی اجتماعی، سیاسی، اعتقادی وراهبردی موجود در پرتوکلام الهی وبا جانمایه گیری از آن، “خدا” را نه وجودی منزوی، بیرون ازکار و تعبیر صابر “بناگذار بازنشسته تاریخ” بلکه دخیل در پروژه ها و روندها می داند واین نوع رویکرد را با درونمایه ای عرفانی باب می‌گشاید.

صابر در سلسله نشستهای “باب بگشا” که در هنگامه سومین رمضان از تولدش به تعطیلی کشیده شد با یک متد سه سطحی: 1- پیشا تبیین: با سوگیری تصحیح باورها وانگاره های منفعل کننده 2- متن تبیین: با واکاوی مدلهای ارتباط، معاشرت وامدادگیری از “او”3- پسا تبیین: که در پی فعال سازی انسان به مثابه ی موجودی که بیشترین امکان چون “او” شدن دارد و این امکان یک دارایی همگانی است، زاویه ای جدید را در نوع مواجهه با دین وتوانمندیهای آن به پیش روی می گشاید. منابع اصلی کار او نیز چهار کتاب هستی، تاریخ، قرآن و کتاب انسان است. “باب بگشای” او گامی جدی و توام با نوآوری برای تجهیز تئوریک و به تعبیر خود صابر طرح ساختار مندی از “رابطه ی استراتژیک، همه گاهی وغیر مناسبتی با خدا” می باشد. این اثرناتمام می تواند جریان روشنفکری مذهبی را به گام جدیدی رهنمون سازد. صابر در سلسله نشست های باب بگشای به وضوح نشان می دهد قرآن کتاب روش و قاعده است، او در میانه‌ی بحثهای روشنفکری “پیرامون” وحی به  ”متن” و حیانی پرداخت واز دریچه ای نو و باادبیاتی گیرا بخشی از نیازها ودشواره های زمانه را بر سبیل متن واکاوید، متن رابه توصیه مولف جاویدان “خذالکتاب بقوة” می گیرد، علاقه ی او به مکتب انبیا و قرآن ناشی از ایمان موروثی نیست بل بحث برسرکارایی وره گشاییهاست ودرآنجا بابی را افتتاح می‌کند.

جنبش اخیر و مبارک ملت ایران نیازمند پشتیبانی روشنفکران است که صد البته مقصود مصاحبه و بیانیه نیست بلکه مراد رفع کاستی هایی چون ایده، استراتژی و تبیین مطالبات است، چراکه خروجی بی توجهی به کاستی‌ها، ناکامی وبی محصولی یکصدوبیست سال کاشتن است، این دو درس گفتار  می تواند کمک کار این جنبش خجسته باشد.  

صابر گرچه یک نواندیش است ولی عصاره ی سنت هایی است که قابلیت‌های‌شان آن ها را تا امروز کشانده‌اند، آداب نیک ایرانی و همچنین مناسک مذهبی را اصول گرایانه بر پا می دارد، جهان را کارگاه می‌داند و قداست کار نزد او آدم را یاد پیورتن ها، پاک‌آیینان، می اندازد. بر خلاف بسیاری ازروشن فکران هنوز آرمان دار است و وقتی از آرمان ها می گوید به سان باران لطیف و حیات بخش می شود وبی آرمانی را تن دادن به ایستایی میداند.

صابر اگر از منش می‌گوید خود اوست که چند سال پیش صبح اول مهر فرزند کلاس اول ابتدایی یک زندانی سیاسی را در نبود پدر تا مدرسه مشایعت می کند تا جشن شکوفه های مهرماه با مهر منش آذین بندی شود. او معلم- روشن فکری متعهد و آ شنا به کنه مطالبات ملی است.

غنیمتی است این صابر، بازداشت او باز داشتن از معروف و نیکی توسط متولیان امر به معروف است، گرچه او از زندانها وارهیده است.