کم کم دارد کار به اعلام حرمت لامپ صد وات می رسد. رییس پلیس سایبری گیلان از شناسایی و دستگیری عامل برگزاری مسابقه مدلینگ در یکی از شبکه های اجتماعی غیرمجاز در رشت خبر داد. یعنی یک عده خانم لباس های خوشگل می پوشیدند و آرایش می کردند و چهار تا عکس می گرفتند و می گذاشتند روی فیس بوک، و پلیس با همه اهن و تلپ اش، رفته این خانم ها و ادمین صفحه را دستگیر کرده است. حالا شما در هر جای دنیا به مردم بگو من بخاطر این که لباس خوشگل پوشیدم و عکسم را منتشر کردم دستگیر شدم، همه بروبر به چشمت نگاه می کنند که چرا دروغ می گوئی.
در استان فارس هم یازده نفر که با برنامه ریزی، تدارکات اساسی، علیه کل نظام و اسلام و امنیت ملی توطئه کرده و قصد نابودی کره زمین و انفجار خاورمیانه را داشتند، و برای همه این کارهای خطرناک و کثیف اقدام به ساختن جوک درباره امام خمینی در وایبر می کردند دستگیر شدند و بعد از اینکه دستگیر شدند، در زندان به عمل کثیف خود یعنی ساختن جوک و تایپ کردن آن و فوروارد کردن جوک که کثیف ترین عمل دنیاست، پی بردند و رفتند جلوی تلویزیون و اعتراف کردند که با گفتن جوک به امنیت نظام لطمه می زدند و اعتراف کردند که “فریب خورده بودند”. حالا برو برای مردم خارج یا گذشتگان یا آیندگان تعریف کن که من با تعریف کردن جوک به امنیت کشور لطمه می زدم، بروبر نگاه می کنند توی چشمت که چرا دروغ می گوئی.
یا مثلا فرض کن آقایی به اسم سردار محمد رضا جعفری که ۹۰ ماه سابقه جبهه دارد، یعنی بیست ثانیه بعد از آغاز جنگ رفته جبهه، یک ربع بعد از پایان جنگ برگشته خانه و از فرماندهان جنگ بوده و نشان شهامت دریافت کرده، در یک دیدار خصوصی، نه در روزنامه یا بی بی سی یا صدای آمریکا، یا رادیو فردا، بلکه در یک جلسه خصوصی، خاطره ای از خمینی را درباره هاشمی رفسنجانی نقل کرده. نه چیزی را دروغ گفته، نه خمینی را مسخره کرده، نه با اسلام مخالفت کرده، نه اصلا می داند مدلینگ و وایبر چیست، نه تا حالا پیج فیسبوکی داشته و در عمرش نه لایکی زده نه کامنتی گذاشته، فقط در یک جلسه خصوصی یک جمله خمینی را نقل کرده که این جمله هم هیچ خطری برای حکومت و رهبری ندارد. این فرمانده از طرف دارودسته اراذل و اوباش قم، یعنی مافیای مصباح یزدی دستگیر و زندانی شده. حالا شما فردا بگو که من بخاطر نقل یک جمله خمینی در یک مهمانی خصوصی دستگیر و زندانی شدم، همچین بروبرو نگاهت می کنند که یعنی چرا دروغ می گویی؟ اصلا شما تا من هر چی می گویم بروبر به من نگاه می کنید. ناراحتید من اصلا حرف نزنم.
ز رحمت گشاید در دیگری
گفتم بیخودی نگران هستید و فکر می کنید مشکل کم آبی همه زندگی تان را نابود می کند، هی نگران بودید که بیکاری باعث می شود مردم برای زندگی مشکل پیدا کنند و فکر می کردید که اگر تورم همچنان بالا باشد مردم مشکل جدی برای زندگی پیدا می کنند. نگران بودید که اگر ایران و آمریکا با هم توافق نکنند برای امنیت ایران بسیار خطر دارد، نگران بودید که اگر داعش به ایران حمله کند ممکن است عده ای در مرزها کشته شوند، ناراحت بودید که اگر ماجرای تفکیک جنسیتی ادامه یابد زنان موقعیت شان بدتر و بدتر بشود، ولی همه اینها فقط نصفه خالی لیوان است، برای چی فقط به نقاط منفی و نصفه خالی نگاه می کنید، چرا نصفه پر را نمی بینید و به چیزهایی که دارید و به خبرهای خوبی که می شنوید فکر نمی کنید؟ چرا چرا چرا؟ مثلا همین خبر خوب که شهرداری تهران اعلام کرده که فقط با ارسال یک پیامک از طرف شهروندان تهرانی شهرداری به سرعت به خانه آنها می رود و پرچم عزاداری محرم را برسردر خانه آنان نصب می کند. دیدید مشکلات تان حل شد؟ دیدید همیشه خبرها بد نیست؟ دیدید بیخودی بدبین هستید؟ بقول آقوی همساده “خدا گر زرحمت ببندد دری، گشاید ز رحمت در دیگری”
یا علی غرقم کن، خودت هم بیا
این آیت الله مصباح یزدی سالها برای اینکه از برخورد خشونت آمیز حکومت علیه مخالفانش دفاع کند، توضیح می داد که حضرت علی در عرض چند ساعت ۷۰۰ نفر را سربرید، به شکلی که خون تا زانوی اسبها جمع شده بود و اسب نمی توانست راه برود. البته من نمی خواهم بگویم حضرت علی این کار را کرده بود یا نکرده بود. به من چه. حضرت علی که پسرخاله من نیست. ولی می خواهم بگویم عقل کلا ممکن است چیز خوبی باشد. به همین دلیل لازم است توجه کنیم که اصولا امکان ندارد خون اینقدر روی هم جمع شود که تا زانوی یک اسب برسد. یعنی باید همزمان دو سه میلیون آدم کشته شوند و خون شان لخته نزند تا خون تا زانوی اسب برسد. به همین دلیل قبل از اینکه فکر کنیم آیا حضرت علی اینقدر بیرحم بود که می توانست یک میلیون آدم را همزمان بکشد، باید فکر کنیم که آیا اصولا این امکان وجود دارد که کسی که روی اسب نشسته، نه هفتصد تا آدم، بلکه هفتصد تا مرغ را در عرض نیم ساعت بکشد؟ توجه کنید که اگر این عمل بیش از یک ربع طول بکشد خون لخته می شود. پس نتیجه می گیریم که رحم و مروت مهم نیست، لخته شدن خون مهم است. ولی از همه اینها مهم تر این است که آقای مصباح برای اینکه نظرات احمقانه خودش را توجیه کند، حاضر است نه فقط نایب الامام و قائم مقام ولی عصر، بلکه خود امام زمان و ائمه و پیامبران و خدا را هم ضایع کند.
یا مثلا وقتی گفته می شد که چرا مسئولان کشور صدها هزار نفر از مخالفان خودشان را در خیابان کتک زدند و کشتند و دودمان شان را فرستادند اوین آب خنک بخورند، و این چه مسلمانی است که اینقدر بیرحمی با مردم می کنند، یک دفعه همه شان می شدند کارشناس تاریخ اسلام و دو هزار تا حدیث و روایت از خشتک شان نازل می کردند که بله، فتنه گران شبیه خوارج هستند و همه آنها را باید کشت، چه با لگد چه با مشت. چون حضرت علی در جنگ خندق یا حنین یا همانجایی که درباز کن کار نمی کرد و حضرت کل در را از جا کندند، صدها نفر از خوارج را کشتند، پس ما هم چون آدم می کشیم مثل حضرت علی هستیم.
حالا هم که آقای محمدحسین رجبی دوانی رئیس مرکز اسناد مجلس که داداش همان فاطمه رجبی خل و چل باشد، در دفاع از حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی گفته که در صدر اسلامی نیز “عایشه” همسر پیامبر به دستور حضرت علی در حصر قرار گرفته بود. من که کاری ندارم که حضرت علی این کار را کرد یا نه، و عایشه در حصر قرار گرفت یا نه، اصلا هم برای من مهم نیست، البته از آنتونی کوئین خوشم می آید و واقعا ایشان در فیلم محمد رسول الله خیلی برای پیغمبر اسلام زحمت کشید ولی کلا با حضرت علی کار خاصی ندارم، فقط می خواستم بگویم که کسروی حرف درستی می زد که می گفت « شیعه از تاریخ ایران یک حکومت طلب دارد که وقتی به آن رسید خودش را کاملا از میان ببرد.» یعنی اگر تمام دشمنان فرضی اسلام، که من نمی دانم اصلا چنین کسانی وجود دارند یا نه، اگر همگی مدد کنند، نمی توانند اینقدر که جمهوری اسلامی و طالبان و القاعده و داعش دین و خدا و پیغمبر را نابود می کنند، به دین لطمه بزنند. همین چهار تا دوست مثل مصباح و رجبی و مکارم و علم الهدی به اندازه یک میلیون دشمن عمل می کنند.