قانون و میراث فرهنگی

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

در قوانین ایران جرایمی که در حوزه میراث فرهنگی و محیط زیست اتفاق می‏افتد فاقد حیثیت عمومی است و ‏دادستان نمی‏تواند در موارد ضروری در صورتی‏که شاکی خصوصی وجود نداشته باشد، با هدف حفظ و حراست ‏از حقوق عمومی و حقوق مردم اعلام جرم کند. قانونگذار این تکلیف را به عهده سازمان میراث فرهنگی گذاشته ‏است. دیدگاهی که قانونگذار بر پایه آن قانونگذاری کرده این است که ایرانیان بر میراث فرهنگی خود از قبیل ‏مجسمه، الواح، نقاشی، کتاب و دیگر آثار هنری و باستانی مالکیت مشاع ندارند و این اجزاء و ارکان که هویت ‏ایرانیان را تشکیل می‏دهد در مالکیت سازمان میراث فرهنگی است. لذا فقط سازمان میراث فرهنگی از لحاظ ‏قانونی می‏تواند شاکی بشود و چنانچه سازمان به هر دلیل از شکایت در موارد لازم سرباز زند، میراث فرهنگی ‏ایرانیان نابود می‏شود.‏

آیا میراث فرهنگی ملک و دارایی سازمان میراث فرهنگی است؟ آیا مدعی العموم یا دادستان در جایگاه مقامی که ‏از حقوق مردم دفاع می‏کند نباید تکلیف و حق داشته باشد تا وقتی دزدان و قاچاقچیان و ویرانگران به جان این ‏میراث می‏افتند، از حق مالکیت مشاع تک تک ایرانیان بر میراث دفاع کند؟ این شیوه قانونگذاری از کجا آمده ‏است؟ چرا پس از سالها تاراج میراث فرهنگی ایرانیان، نهادهای قانونگذاری اقدام به رفع کمبود نمی‏کنند؟

سالهاست، از نخستین روزهای انقلاب، دزدی و قاچاق میراث فرهنگی دغدغه خاطر ایرانیان شده و شاید بحث ‏قانونی پیرامون آن پس از سالها تجربه اندوزی چندان وجاهتی نداشته باشد. تجربه‏ها تلخ و گزنده است. داوری ‏عمومی چنان است که می‏‏گویند به فرض دادستان بتواند دزدان و قاچاقچیان یا ویرانگران میراث فرهنگی را تحت ‏پیگرد قرار دهد، آیا اطمینان و اعتمادی هست که دادستان جانب مردم را بگیرد و همسوی دزدان راه نسپارد؟ ‏بدجوری اعتماد مردم نسبت به قانون و قضاوت و در مجموع بی‏طرفی مدیران حکومتی و قضاوتی خدشه‏دار شده. ‏با این وصف همواره باید قانون را که هویت یک ملت است نقد کرد تا شاید اصلاح بشود. همیشه باید امیدوار بود ‏که اگر قانون را عادله و متناسب با نیازهای روز داشته باشیم، آن وقت “قانونمندی” و تأکید بر آن معنا پیدا می‏کند. ‏در غیر این صورت حتی قانونمندی بر ضد حقوق مردم عمل می‏کند. در این عرصه هم تجربه‏ها اندوخته‏ایم.‏

تازه در همین محدوده‏های ضعیف قانونی، سازمان میراث فرهنگی هم از دست چپاولگران در عذاب است و اگر ‏بخواهد اندکی خطر کند معلوم نیست چه بر سر مدیرانش می‏آید. میراث فرهنگی را زورمندان تبدیل کرده‏اند به ‏جولانگاه و شکارگاه خصوصی خودشان. در این حوزه میراث فرهنگی کاره‏ای نیست و به موقع، اگر بخواهد در ‏برابر سودجویان بایستد پنبه‏اش را می‏زنند. به این چند سطر که در جای نامه رسیده از طرف یک خواننده در ‏روزنامه کیهان چاپ تهران 6/11/86 چاپ شده نگاه کنید:‏

‏”سازمان میراث فرهنگی روی خیابان ری دست گذاشته و اجازه ساخت و ساز و تغییر در ساختمان های کنار این ‏خیابان را نمی‏دهد. عرض بنده این است که ای کاش مسئولین میراث فرهنگی فکری به حال بازارچه نایب السلطنه ‏با 150 سال قدمت می‏کردند تا به این حال و روزی که درآمده نمی‏افتاد.” حیدری

نامه این خواننده کیهان پیچیده است. معلوم نیست نویسنده نامه دغدغه میراث فرهنگی دارد یا معترض است به این ‏که سازمان میراث فرهنگی روی خیابان ری دست گذاشته؟ آیا وی در خیابان ری منافعی دارد که به خطر افتاده یا ‏متأثر است از آنچه بازارچه نایب السلطنه را به نابودی کشیده است؟ در چند سطر نامه منتشره فقط یک نکته به ‏خوبی روشن است و آن این که سازمان میراث فرهنگی حتی اگر بخواهد آزادی عمل ندارد تا از میراث فرهنگی ‏ایرانیان حفاظت کند. لابد مدیران به گونه‏ای گزینش می شوند که به این محدودیت تن در می‏دهند یا آن که مدیران ‏به اندازه کافی فضای سیاسی کشور را می‏شناسند و ترجیح می‏دهند دست توی لانه زنبور نکنند و جایی که می‏دانند ‏چه خبر است، کاری به کار دزدان و قاچاقچیان و ویرانگران میراث فرهنگی نداشته باشند. هرچه هست دغدغه ‏خاطر ایرانیان از این حیث سی ساله شد و جیب متجاوزان به حریم حقوق عمومی مردم و چپاول میراث فرهنگی ‏ایرانیان انباشته شد. چه باک از آنچه بر سر هویت ما آورده‏اند؟

شاید بسیار با تأخیر جماعتی از ایرانیان راه افتاده‏اند دنبال حفظ بقایای میراث فرهنگی شان. در روزهای آخر تیر ‏ماه سال جاری 24 سازمان غیر دولتی از انتقال منشور کوروش به ایران خبر دادند. آنها با انتقاد از عملکرد ‏سازمان میراث فرهنگی ایران، به صدور بیانیه پرداختند و در بیانیه نگرانی خود را از “انتقال منشور حقوق بشر ‏کوروش از موزه بریتانیا به گنجینه ملی ایران” اعلام کردند. منشور حقوق بشر کوروش موسوم به استوانه ‏کوروش استوانه ای سفالین است که در سال 539 پیش از میلاد به فرمان کوروش دوم هخامنشی شاهنشاه ایران ‏ساخته شده و دورتا دور آن مجموعه‏ای از سخنان و دستورات شاهنشاه به خط میخی بابلی نقش شده است. استوانه ‏که در جهان به عنوان “اولین منشور حقوق بشر” به رسمیت شناخته شده، بر پایه‏های شهر بابل استقرار یافته بوده ‏است. امضا کنندگان بیانیه یادآور شده‏اند تنها دلیل مخالفتشان با نمایش عمومی منشور کوروش در ایران، کارنامه ‏نه چندان “روشن” میراث فرهنگی در حفظ و نگهداری آثار تاریخی ایران مثل: “سنگ نوشته ارزشمند جزیره ‏خارک” و “لوح زرین تخت جمشید” است.‏

‏همچنین در 11 خرداد ماه سال جاری رسانه‏های ایران از تخریب کتیبه فارسی باستان کشف شده و متعلق به ‏دوران هخامنشی در خارک که روی آن نام خلیج فارس حک شده بود خبر دادند. گفته شد این کتیبه با ارزش که ‏هویت ملی ایرانیان و سرزمین آنان را درسینه خود ثبت کرده توسط فرد یا افراد ناشناس تخریب شده است. رئیس ‏میراث فرهنگی بوشهر از شناسایی فرد مظنون خبر داد و از آن جا که خبرهای غارت و چپاول پیاپی انتشار ‏می‏یابد، خبر دردناک دیگری منتشر شد وخبر تخریب به حاشیه رفت و موضوع مسکوت ماند. بیانیه 24 سازمان ‏غیر دولتی از تخریب احتمالی آرامگاه کوروش به خاطر نفوذ آب در زمین های پیرامون آن ابراز نگرانی کرده که ‏می‏دانیم موضوعی است قدیمی و زمان از آن گذشته و فریاد رسی به میدان نیامده است. میراث جهانی پاسارگاد که ‏سال هاست در خطر است مجموعه‏ای از آثار باستانی بر جای مانده از دوران هخامنشی است که در 70 کیلومتری ‏شمال مرودشت در منطقه پاسارگاد در استان فارس واقع شده است. مجموعه در برگیرنده ابنیه‏ای چون کاخ، ‏دروازه، پل، کاخ بار عالم، کاخ اختصاصی، دو کوشک، آبنماهای باغ شاهی، آرامگاه کمبوجیه، استحکامات ‏دفاعی، تل تخت، کاروانسرای مظفری، آرامگاه کوروش بزرگ، محوطه مقدس و تنگه بلاغی است و همچنین ‏مجموعه ثبت شده در فهرست آثار میراث جهانی در ایران است. سازمان میراث فرهنگی پیش از انتشار بیانیه 24 ‏سازمان غیر دولتی که به آن اشاره شد در اردیبهشت ماه 1387 اظهار امیدواری کرده بود با تخصیص اعتبارات ‏ملی و استانی برای این امر مهم هرچه سریع تر حصارکشی اطراف محوطه باستانی شوش در اولویت های پایگاه ‏و سازمان است، امسال صورت گیرد. (منبع: خبرگزاری میراث فرهنگی) ‏

اینک دغدغه خاطر سرجای خود باقی است. افراد و نهادهایی داخل و خارج کشور با ماجراهای دزدی و تخریب ‏میراث فرهنگی ایرانیان برخورد می کنند. نرخ گردشگری که افزایش آن در رده وظایف سازمان میراث فرهنگی ‏و گردشگری است همچنان و در مقایسه با تمدن و فرهنگ کهن ایران، پایین ومتأثر کننده است. ترکیه بغل به بغل ‏ایران در جمع 50 کشور مهم از حیث جذب گردشگر، مقام دهم را به خود اختصاص داده. مردم ترکیه مانند مردم ‏ایران اغلب مسلمانند اما مسلمانی شان راه بر گردشگر نمی‏بندد. کشور ایران، این مادر تمدن و خاستگاه حقوق ‏بشر در دست دزدان و قاچاقچیان میراث فرهنگی مچاله شده و قوانین محدود کننده آزادی ها به بهانه اسلام ‏خواهی، گردشگران را چندان ترسانده که اغلب از آن صرف نظر می‏کنند. از طرفی برای گردشگران امکانات ‏رفاهی لازم وجود ندارد. هرچه هست نهیب است و هشدار و اخطار! ایران تبدیل به کشوری شده که از هر ‏درآمدی سوای فروش نفت بیزار است. هنوز وارد عصر گردشگری و کسب درآمد از این راه نشده است، در یک ‏چنین مجموعه‏ای، قانونگذار راه را عوضی رفته و به جای آن که سازمان میراث فرهنگی را در جایگاه ‏‏”کارشناس” به رسمیت بشناسد و دادستان و مدعی العموم را به حفظ میراث فرهنگی مکلف کند، میراث فرهنگی ‏ایرانیان را منحصرا به دست سازمانی به نام میراث فرهنگی سپرده که معلوم نیست متولیان سازمان با کدام گرایش ‏و توانمندی و بی‏طرفی و با کدام درجه از مسئولیت ملی و استقلال می‏توانند باقیمانده میراث را حفظ کنند؟ ‏