تقدم نهاد مدنی برحزب

تقی رحمانی
تقی رحمانی

اصرار برای داشتن و یا یافتن نقشه راه صحیح در دورانی که به گفت‌و‌گو نیازداریم بسیار با اهمیت است. هر ‏از گاهی فعالان سیاسی و حتی روشنفکران ایرانی با توجه به نگاه “دولت محوری” به جای “جامعه مدنی ‏محوری”، راه نجات جامعه را تقویت احزاب سیاسی در ایران می‌دانند.‏

اما پرسش این است که تقویت احزاب سیاسی تا چه حد به دموکراسی یاری می‌رساند به باور نگارنده این ادعا ‏جای بحث دارد، ایده مزبور بر خطا نیست، اما درست هم نیست، به عبارتی به‌دلیل راهبردی توجه احزاب ‏موجب غفلت از جامعه مدنی و نهاد و صنف‌سازی می‌شود، در حالی‌که احزاب در بستر جامعه مدنی معنی ‏واقعی دارند.‏

برای اینکه اثبات گردد که ادعای مزبور درست نیست می‌توانیم به تجربه کشورهای پیشرفته و دارای ‏دموکراسی نگاه کنیم یا به تجربه تحزب صدساله در ایران نظری بیندازیم. سوال بارز این است که پایه و ‏تکیه‌گاه دموکراسی، جامعه مدنی یا نهاد است یا احزاب

‎ ‎به عبارتی احزاب شرط لازم‌اند، اما کافی نیستند.‏

مرور گذرا اما نیز به تاریخ صدساله در ایران نشان می‌دهد که دولت مدرن و احزاب و سازمان‌ها به تقلید از ‏جوامع پیشرفته در ایران شکل گرفتند. اما بدون جامعه مدنی قوی و تأثیر‌گذار دولت مدرن شبه مدرن و احزاب ‏شبه حزب شدند.‏

در حقیقت به نظر می‌رسد که اگر برای ساختن یا جاده آسفالته در ایران اقدام کردند. به‌جای خاک برداری، ‏سفت‌کاری با ریختن اسفالت بر زمین اعلام کردند که جاده شوسه و مناسب کشیده‌اند و هر بار که آسفالت دچار ‏شکست و ترک می‌شود اعلام می‌گردد که اشکال از مصالحه یا شرایط آب و هوایی بوده و باز اعلام می‌گردد ‏که در همه کشورها آسفالت دچار ایراد می‌شود … به عبارتی ساز تنهای حزب سازی مورد نظر قرار ‏می‌گیرد. در همین رابطه منکران و طرفداران حزب به نفع و علیه احزاب وارد میدان می‌شوند.‏

و جالب‌تر این است که در چنین کشوری، بسیاری از سیاسیون افتخارشان این می‌شود که جز با هیچ‌ گروه و ‏دسته و حزبی و مرامی نیستند.‏

ترجمه ساده این جملات این است که اینان طرفدار خودشان هستند و ترجمه ساده‌تر این جملات باز این است ‏که “همه احزاب و گروه‌ها باطل و غلط هستند”.‏

و اما موضوع نقد ما این نکته مهم است که طرفداران نظام حزبی که از سر صدق نیت از تقویت احزاب دفاع ‏می‌کنند، در حقیقت جامعه مدنی و نهادهای مدنی که نشان و جایگاه خاک‌برداری و سفت‌کاری را برای جاده ‏آسفالته دارد را مورد غفلت قرار می‌دهند.‏

توجه به تجربه سه دوره احزاب در ایران نشان می‌دهد که حرکت حزب سازی در ایران بی‌دست‌آورد نبوده اما ‏در فقدان جامعه مدنی و نهادهای صنفی یا دولت‌گیر شده یا دولت کوب گردیده است.‏

‎ ‎احزاب پارلمانی‎ ‎

احزاب اولیه با گرایش لیبرال بر محور و گرد اشخاص و محافل و گروه‌های روشنفکری یا صاحبان صنایع ‏قدرت گرفتن این احزاب در پارلمان قدرت یافتن، مقایسه احزاب قدرتمند در انقلاب فرانسه از 1789 م تا ‏‏1910 م نشان می‌دهد که در فرانسه بستر طبقه اجتماعی و نهادهای مدنی و در نهایت به احزاب معنی واقعی ‏داشته.‏

اما حزب‌سازی بر حول محافل و اشخاص و پارلمان در ایران به دلیل فقدان نهادهای مدنی و جامعه مدنی در ‏ایران جواب شایسته نداد. این شکست‌ها به خوبی مورد نقد جریان سازان دوره‌های بعد قرار نگرفت. ‏

حزب دموکرات عامیون و اعتدالیون و اجتماعیون به ترتیب در حزب ژاکوبن و ژیروندین بودند، اما فرق این ‏دو حزب ایرانی با احزاب فرانسوی این بود که نوع ایرانی این احزاب بر سر مزاری نوحه می‌خوانند که ‏مرده‌ای در آن وجود نداشت.‏

جامعه ایرانی در شکل دولت – ملت مدرن شکل نگرفته بود. نباید فراموش کرد که در مجلس اول بعد از ‏انقلاب فرانسه در سال 1789 م که در یک زمین تنیس شکل گرفت نمایندگان اشراف، سرمایه‌داران و طبقات ‏فقیر در جایگاه‌های تفکیک شده نشستند در نتیجه واژه چپ به این خاطر به طرفداران فقرا و اقشار ضعیف داده ‏شده که ایشان در سمت چپ زمین قرار گرفتند.‏

اما در مجلس اول مشروطیت در بسیاری از موارد روحانیون و شاهزاده‌ها به جای برخی از اصناف و اقشار ‏نشستند و فقط کسبه و تجار و اشراف و روحانیون نماینده خود را داشتند.‏

این تفاوت مهم را نمی‌توان نادیده گرفت به عبارتی مشکل جامعه ایران در فقدان کنش احزاب نبوده، چرا که با ‏تشکیل حزب توده در ایران و بعد فدائیان و بعد مجاهدین خلق پی‌گرفته شد. اما تجربه احزاب محفلی و ‏پارلمانی در ایران استمرار پیدا کرد.‏

در دوران نهضت ملی تا به امروز نیز بر حول دولت یا اشخاص قدرتمند، یا محافل پی‌گرفته شده است. در ‏نتیجه مشکل دموکراسی‌خواهی در ایران به فقدان احزاب برنمی‌گردد، بلکه به عدم تناسب است. این احزاب که ‏در رابطه احزاب با نهادهای مدنی باز می‌گردد. حول قدرت شکل‌گرفته‌اند و با این منطق که در ایران بدون ‏دولت و قدرت کاری نمی‌توان از پیش برد، پس باید یک پای دو قدرت داشت.‏

احزابی مانند حزب دموکرات قوام / حزب رستاخیز / حزب جمهوری اسلامی / جبهه کارگزاران سازندگی / ‏جبهه مشارکت / حزب اعتماد ملی و احزابی که بیرون از حاکمیت قدرت شکل گرفته‌اند اما شخص محور یا ‏محفل بوده‌اند مانند جبهه ملی ایران، حزب ملت، حزب ایران، نهضت آزادی ایران. ویژگی این احزاب؛ داشتن ‏اعتبار اجتماعی به جای وزن و نفوذ میان لایه‌های اجتماعی است. این اعتبار در جامعه ایران، توان بسیج ‏نیروها را پیدا می‌کند و موفق می‌شود که عامل بسیج کننده مردم در مبارزات پارلمانی یا مخالفت با حکومت ‏شوند. اما این توفیق را نمی‌یابند که جامعه مدنی و نهادهای مدنی را سازمان دهند.‏

این احزاب در مجموع شخص محور، محفلی، جبهه‌ای، موسمی، برنامه محور یا خواسته محور هستند. اگر ‏نگاهی دقیق به این احزاب و همتابان اروپایی شود. ملاحظه می‌گردد که ایشان در قلمرو کردار حزبی و ‏سازمانی نادرست عمل نکرده‌اند، اما چرا کامیابی احزاب اروپایی را ندارند، مشکل کجاست؟

آیا مشکل در درون این احزاب است یا در نحوه رابطه با جامعه مدنی و نهادهای صنفی و مدنی می‌باشد. حتی ‏حکومتی و غیر حکومتی بودن تحت‌الشعاع مستقیم ارتباط با نهادهای مدنی و صنفی قرار می‌گیرد.‏

چرا که علاوه بر دولت محوری و اشغال پست دولتی که وظیفه کلاسیک و تعریف احزاب در ایران است، ‏احزاب حکومتی نهادهای مدنی در اختیار خود می‌خواهند و استقلال آنان را بر نمی‌تابند در حالی‌که عدم ‏استقلال آنان به معنی پایان دموکراسی است.‏

همچنین احزاب بیرون از دولت برای تماس با نهادهای مدنی تحت فشار و تعقیب حکومت قرار می‌گیرند و در ‏صورتی‌که با نهادها ارتباط برقرار کنند، ناگزیر از رابطه وابسته‌گی صنف به حزب هستند.‏

این نوع رابطه امنیت نهاد و تشکل صنفی را به خطر می‌اندازد.‏

به‌عبارتی احزاب در ایران در سرزمین نامناسب نقش قراردادی و کلاسیک و استاندارد اما غیربومی را درست ‏بازی کردند اما نتیجه عکس گرفتند.‏

به‌همین خاطر مسؤول بخش فلان نهاد صنفی در یک حزب درون حاکمیت، بیش‌تر به‌دلیل وابستگی حزبی ‏برگزیده می‌شود تا مقبولیت در درون اصناف و نهادهای مدنی که نمونه بارز آن در این سال‌ها خانه کارگر و ‏مسؤولان آن هستند.‏

یا مسؤول فلان قسمت مدنی و صنفی یک حزب تحت فشار غیر حکومتی، فرد منفرد و خوش نام همان صنف ‏است، اما همه همکاران وی به دلیل امنیتی از تماس سازمانی با وی را با دادند. که نمونه آن را در جبهه ملی ‏دوم و سوم و نهضت آزادی ایران می‌بینم. به عبارتی احزاب که واسطه نهادهای مدنی و صنفی با حکومت ‏هستند و قرار است که به نمایندگی از جامعه مدنی در دولت یا با دولت نقش بازی کنند در عمل توانایی انجام ‏این وظیفه اصلی خود را ندارند و در حد محفل تیم و دسته باند بسته می‌مانند.‏

احزاب و سازمان‌های علنی – محفلی نسل اول که در ایران استمرار پیدا کرده‌اند، در عمل با نقدهای فراوانی ‏روبه‌رو شدند اما احزاب نسل دوم روشنفکری – اجتماعی احزابی متأثر از تجربه غرب بودند که می‌پنداشتند ‏خواهند توانست با اصلاح ساختار تشکیلاتی و برپایی برخی از اصول و ضوابط بر صنف احزاب محفلی ‏شخصیتی نسل اول فایق آیند.‏