آقا فرانسه می دانید؟

مسعود بهنود
مسعود بهنود

po_behnoud_01.jpg

به این میزان حساسیت که نودولتان و نومحافظه کاران ایرانی نسبت به باخت در انتخابات شوراها نشان می دهند، به باورم هر کس، هر اندازه بی اعتنا و هر مقدار ناباور به اثر رای، تحریک می شود به دادن رای. و تحریص می شود به دادن رای به کسی جز هواداران دولت و اطرافیانش.

اطلاعیه شرکت مخابرات دال بر این که اس ام اس های مخرب انتخاباتی را با استفاده از تکنولوژی می بندد، آخرین این حساسیت هاست.

“وفا عفاریان، رییس هیات مدیره شرکت مخابرات ایران به خبرگزاری ایسنا گفته است که این شرکت به منظور جلوگیری از انتشار آنچه وی پیام های مخرب انتخاباتی خوانده، ارتباط اینترنت با سرور «اس ام اس» مخابرات را قطع می کند و به این ترتیب کسی نخواهد توانست به طور ناشناس برای مشترکان تلفن های همراه، پیام های کوتاه ارسال کند.”

دو سئوال کلی:

از دید حفظ سلامت انتخابات، کاری که هیات های نظارت کردند و در شهرستان ها نامزدها را به نفع همفکران خود قلع و قمع کردند تا پیروزی دوستان میسر و حتمی گردد، مخرب ترست یا ارسال پیام هائی که حداکثر لطیفه ای است و حکایتی غیرواقعی درباره نامزدها که احتمال اثرگذاریش اندک است؟

چطور این همه فغان که هفده سال است موقع انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، به گوش ها می رسد که از رد صلاحیت ها توسط دبیر شورای نگهبان می نالند و آن را خللی آشکار به موازین مردم سالاری می دانند و انتخابات ایران را “انتصابات” می خوانند، موجب نشد راهی بهتر برای سرند کردن محترمانه و مقبول نامزدهای بی زمینه جست و جو شود، این نظارت استصوابی مانند لکه ای بر پیکر صندوق های رای ماند و ماند، اما این اس ام اس های مخرب هنوز دو سه سالی از حضورشان نگذشته راه جلوگیری شان کشف شد.

چند سئوال جزئی:

آیا شرکت مخابرات خود به این نتیجه رسیده و غیرت شهروندی رییس هیات مدیره، برای حفظ سلامت انتخابات به چنین کارش ترغیب کرده است. در زمانه بی تفاوتی ها عجیب می نماید اگر پاسخ سئوال مثبت باشد.

آیا پیامی از طرف وزارت اطلاعات، وزارت کشور، دادستانی، ریاست جمهوری ارسال شده که شرکت مخابرات چنین کند. هر کدام از این مراجع وضعشان نسبت به موضوع متفاوت است.

آیا کسی از رییس شرکت مخابرات [ یا خودش از خود] پرسیده است “مخرب انتخاباتی” یعنی چه. و تشخیص این امر که پیام مخرب [به فرض وجود تعریفی مشخص] شامل کدام پیام می شود، با کدام اپراتور مخابرات است.

آیا احتمال [یک هزارم حتی] وجود دارد که یک پیام در هواداری جناح راست و یا هواداران دولت و افرادی که به خود لقب اصولگرا داده اند در زمره فرستندگان پیام های مخرب انتخاباتی باشند. اگر بگویند آری چرا که نه، در مقابلشان ده ها نشانه می آوریم که در گذشته ها چنین نشده است. از جمله: استاندار وقت استانی که در انتخابات دوم خرداد در چند شهرش چند برابر رای به نفع رقیبان محمد خاتمی خوانده شد، چنان که تعداد آرا از میزان جمعیت فزون شد، نه تنها در زمره تعقیب شدگان نبود بلکه به مقامات عالی رسید. آن که در مترو تهران – کرج در شب های انتخابات به بهانه نهی از منکر جوانی را کشت و متعلق به ستاد انتخاباتی دکتر معین نبود، به مجازاتی چنان نرسید. شاید از همه مهم تر در شهری که یک هفته آخر خرداد و اوایل تیر سال 84 تبدیل به کاباره لیدو شده بود، مطابق گزارش ها چند دسته دستگیر شده اند و از قضا فیلمبردار و عکاس هم بودند که چیزی از تاریخ بی سند نماند تا نشان دهند که این ها بر سربندشان نوشته شده بود هاشمی. در یک مورد هم معین.

این سرعت عمل و دقت و ظرافت تکنولوژیک که شرکت مخابرات برای جلوگیری از گردش پیام های مخرب انتخاباتی به کار گرفته آیا همیشگی است و هر کس گذارش به دباغخانه مخابرات افتاد می تواند مطمئن بود که تکنولوژی به سرعت برق، چنین ظریف و دقیق عمل خواهد کرد، یا هر چند سال یک بار که اوضاع دوستان همفکر و اصولگرا در خطر می افتد چنین نازک کاری لازم می آید و وسائلش را هم خدا فراهم می آورد.

آیا امکان دارد که مدیران حساس و متبحر شرکت مخابرات فهرستی از خدمات مشابه را که می توانند با یک کلیک ارائه دهند، اعلام دارند که آدمها بیخود دلشان شور نزند و در مواقع خاص تصور کنند که فیبر نوری قطع شده و یا وقت و عمر بگذارند و هی شماره بگیرند و دلشان به شور بیفتد که فرزند یا عزیزانشان چرا گوشی را بر نمی دارند و از این قبیل.

و یک حکایت:

بعد از شهریور 1320 یکی از سی چهل نفر کارمند شرکت [غیردولتی] تلفن خود را به آقای فرهاد معتمد سهامدار و عضو هیات مدیره رساند و به رهنمائی وی نزد محمد ولی میرزا فرمانفرمائیان رفت که در غیاب فرمانفرما [عبدالحسین میرزا] و فرزندان بزرگش [ نصرت الدوله و سالار لشکر] که در همان دو سه سال درگذشته بودند، بزرگ خانواده فرمانفرمائیان شده بود. آن مرد اعتراف کرد که از سوی نظمیه مامور گوش دادن به تلفن های نصرت الدوله شده بود، و از آن جا که از حساسیت رییس نظمیه درباره این موضوع خبر داشته، چند روز پی در پی گزارش دروغ داده که نصرت الدوله با سفیر فرانسه درباره مسائل پولتیکی حرف زده که از آن میان نکته هائی درباره مرگ تیمورتاش و سردار اسعد بختیاری تکرار شده است.

وقتی آن کارمند شرکت تلفن برای طلب حلالیت نزد محمد ولی میرزا رفته بود، خود نمی دانست که این خبر چه غوغائی در سر خانواده ای بزرگ می سازد. چرا که نظمیه وقت بر اساس خفیه نویسی این کارمند دون پایه شرکت تلفن گزارش موشحی برای اعلیحضرت تدارک دید از [مثلا] مکالمات خصوصی نصرت الدوله با سفیر فرانسه، از قضا در همان روزها یکی از نشریات فرانسوی گزارشی علیه حکومت ایران نوشته بود. این ها در ذهن سرپاس به هم متصل شد. فرمان اعدام فرزند تحصیل کرده و با استعداد فرمانفرما صادر شد که در آن زمان پنجاه ساله بود.

محمد ولی میرزا وقتی حکایت شنید سئوالی کرد که در زمان خود کس از کارمند شرکت تلفن نپرسیده بود: آقا فرانسه می دانید. مرد گفت: خیر قربان.

محمد ولی میرزا فرمانفرما زیر لب گفت: اما تملق به قصد قربت به مقام و قدرت خوب می دانی.