هنر “باهنر” این است که زودتر از دیگر اقتدارگرایان و تمامیت خواهان بوی خطر را احساس می کند و به دیگران هشدار می دهد، و اگر اوضاع خیلی خراب باشد با زیرکی زود خط و خطوط خود را هم عوض می کند تا جایی ننشیند که آب زیرش برود.
البته باهنر با تمام هنرمندی هایش فاقد این هنر بوده است که چون بستگان نزدیک دست اندرکاران انقلاب، زود راه را از چاه تشخیص دهد و راه راست را برگزیند و راه نجات خود و همفکران راستش را در نزدیک شدن به ملت ببیند، نه ارکان قدرت.
هرکس جای او بود و می دید که علی مطهری هم در این سو جا گرفته و از بستگان علما و سیاسیون پیش از انقلاب دیگر کسی آن سو نمانده است،هنر به خرج می داد و سیاست ورزی را تنها با مراکز قدرت گره نمی زد تا مانند رفیق شفیق و یار حمام و گلستانش، محمود احمدی نژاد، یک باره چشم باز کند و ببیند تاریخ مصرفش تمام شده و او را به گوشه ای انداخته اند.
به نظر می رسد که باهنر حتی در این وضعیت هم بی هنری پیشه کرده و راه ناصواب پیشین خود را پی گرفته است، وگرنه او نیز چون فرزندان و نوادگان آیت الله خمینی، طالقانی، منتظری، بازرگان، بهشتی ، شریعتی… و در مورد آخر آیت الله مطهری راه اصلاح طلبی و تحول خواهی را، هرچند دیرهنگام، برمی گزید نه آنکه هر روز بنشیند و نسخه ای تازه بپیچد تا از راه های به ظاهر قانونی یا حتی غیرقانونی، راه را بر نمایندگان واقعی ملت ببندد.
بر اساس آنچه خبرگزاری فارس گزارش کرده محمدرضا باهنر در جریان یک سخنرانی در اجلاس دبیران استانهای حزب مؤتلفه اسلامی از حضور “تندروهای اصلاحطلب” در دولت حسن روحانی اظهار ناخرسندی کرده و نسبت به خطر تغییر جریان در مجلس آینده هشدار داده است.
او گفته است: “یخ اصلاحطلبان با آمدن دولت جدید، در حال آب شدن است؛ برخی فتنهگران میخواهند فتنه جدیدی را به وجود آورند به همین دلیل هیچگاه نباید فتنه ۸۸ و ۹ دی را فراموش کرد.”
به ادعای باهنر در انتخابات ریاستجمهوری که منجر به روی کار آمدن حسن روحانی شد، “مرز اصلاحطلبی و اصولگرایی به هم ریخت و بخشی از اصولگراها به روحانی رأی دادند.”
به نظر می رسد نگرانی آقای باهنر، در شرایطی که اصلاح طلبان حتی اسب انتخابات های آینده را زین هم نکرده اند و تنها گاه حرف های جسته و گریخته ای می زنند- از همان نقطه ای نشات می گیرد که ناخواسته به آن اعتراف کرده است؛ “به هم ریخته شدن مرز اصلاح طلبی و اصولگرایی”. یعنی آنچه که در انتخابات ریاست جمهوری گذشته موجب روی کار آمدن دولت حسن روحانی شد.
این دغدغه و دلمشغولی می تواند در جریان طرح مباحثی چون ضرورت گنجاندن نام شخصیت هایی چون اکبرناطق نوری و علی مطهری در لیست انتخاباتی اصلاح طلبان، یا به عبارت دقیق تر تمام جریان های سیاسی تحول خواهی که راه نجات کشور را از مسیر صندوق های رای می بینند، تشدید شده باشد.
البته، این امر از آن جا نشات می گیرد که اقتدارگرایان و تمامیت خواهانی چون باهنر در جریان انتخابات پیشین و حتی تا چند ماه آخر زمامداری احمدی نژاد، تمام تخم مرغ های خود را در سبد او چیدند و وقتی سربلند کردند که بوی گند آن همه جا را گرفته بود، اما دیگر کسی را یارای برخاستن و تخم مرغ خود را از “سبد سفارشی” برداشتن نبود. پیامد این انحصارگرایی قانونگریزانه، قدرت طلبی مستبدانه و منفعت جویی سیاسی و اقتصادی محض نیز چیزی نبود جز بهم ریختگی فراوان و ازهم پاشیدگی گسترده این جریان واپسگرا که موجب رویگرداندن محافظه کاران اصلاح طلب از جریان اقتدارگرا و تمامیت خواه شد که ملت سال هاست به آن ها پشت کرده اند. و این نکته ای است که خود، گاه ناخودآگاه به آن اعتراف می کنند: “ریزش بدون رویش!”
آنچه بیش از هر چیز مایه نگرانی معاون مجلس نهم شده ، نمایان شدن پشت کردن نمایندگانی است که تا دیروز در فراکسیون های مختلف مرتبط با اصولگرایان فعالیت می کردند و اکنون بیم دارند بلایی که ملت بر سر همفکرانشان در مجلس پنجم آورد بر سر آنان نیز بیاید و در انتخابات آینده،اکثریت قریب به اتفاق آنان را از خانه ی ملت بیرون بیندازند.
به این دلیل است که این روزها، بیش از هر زمان “نغمه ناجور” و “آهنگ ناساز” در مجلس نواخته می شود و آنان که از اندک هوش و ذکاوت برخوردارند متوجه شده اند که زمان، زمان چرخش است و به سمت دیگر غلتیدن، چون باد از دیگر سو می وزد!
پیش از این هم متذکر شده ام که به هر حال “جای خوشوقتی است که تا فضای سیاسی ایران اندکی باز می شود و افق آینده اندکی روشن می گردد، آنان که در پی عاقبت به خیری هستند -ـ هرچند گاه مصلحت جویانه - بیشتر به منافع ملی بها می دهند تا منافع شخصی؛ و به پیگیری حق و حقوق ملت بیشتر اهمیت می دهند تا خشنودی صاحبان زر و زور و نشستگان بر سریر قدرت. به این دلیل است که در چنین شرایطی نطق ها کوبنده تر می شود و مصاحبه ها افشاگرانه تر، حتی از جانب آنانی که در رویدادهای مشابه سکوت کرده و لب فروبسته بودند!”
اما آنچه مایه نگرانی است این نیست که چرا اصلاح طلبان و تحولخواهان هنوز موضوع دو انتخابات مهم پیش رو- مجلس شورای اسلامی و خبرگان ـ را جدی نگرفته اند و در شرایطی که مجلس خبرگان زیر هدایت احمد جنتی با ابزار “نظارت استصوابی” مترصد رد صلاحیت اکثر نامزدهای آنان است، تدارک لازم را برای عبور سلامت از موانع نمی بینند. آنچه مایه نگرانی است این است که هنر باهنر این باشد که چون گذشته راه پیروزی را در حذف رقیب ببیند و قصدش این باشد که با طرح چنین سخنانی به “نهادهای انتصابی” و “اطلاعات موازی” پیام دهد که چرا آسوده نشسته و فعالیت لازم را علیه جریان مقابل انجام نمی دهید؟
بر اساس این رویکرد لابد فعالیت هایی چون احضارهای اخیر فعالان سیاسی و کنشگران اجتماعی به مراکز امنیتی و قضایی، اعمال فشار به زندانیان سیاسی و عقیدتی و بستگانشان، جلوگیری از برگزاری مراسمی چون شب چله مجله چلچراغ با حضور سید محمد خاتمی در برج میلاد و… کافی و وافی نیست و باید تشدید شود.
و در کنار آن، طرح این بحث خطرناک از جانب عناصر شناخته شده که هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی را هم چون میرحسین موسوی و مهدی کروبی باید در خانه محبوس و محصور کرد؛ حتما به این دلیل که این دو نقشی کلیدی و تاریخی در روی کار آمدن حسن روحانی و دولت اعتدال داشته اند.