داستان کوتاه است و گویا، به همین جهت حاشیه نمی روم و به اصل مطلب می پردازم، به دنبال کتاب یا کتابهایی برای ترجمه بودم؛ دوست عزیز و فاضلی لطف کرد و سه کتاب را به انتخاب خود برای من ارسال کرد. مدتها منتظر دریافت کتابها بودم. حدود دو ماه بعد از تاریخ ارسال کتابها نامه ای به دستم رسید که به «ادارۀ امانت خارجی پست نشاط اصفهان مراجعه کنید».
من از همه جا بی خبر هم با شعف فراوان در اسرع وقت به «اداره پست نشاط اصفهان مراجعه کردم» ! در آنجا اما همه چیز خلاف انتظار من پیش رفت. به جای بستۀ کتابها آقای میانسال و لاغری با ریشهای پر پشت سیاه (که البته در برخی قسمتها سپید شده بود) منتظر من بود، نامۀ پست را از دستم گرفت، اندکی بین کاغذهای در هم و برهم خودش جستجو کرد. «آقای مسئول» فرمودند بستۀ پستی شما کتابهایی است که «ممنوع» است. لحظه ای شوکه شدم، عرض کردم چرا؟ فرمودند: «چون مطالبی خلاف منافع کشور در آن هست». عرض کردم چه کسی چنین چیزی را تشخیص داده؟ فرمودند:«ادارۀ ارشاد». خواهش کردم اگر امکان دارد کتابها را ببینم، لطف کردند و بستۀ کتابها را آوردند، یکی از کتابها در مورد تاثیرات و ابعاد انتخاب اوباما بود، دیگری در مورد جنگ عراق و یکی دیگر در ارتباط با سیاست خارجی و وضعیت داخلی اسرائیل؛ پیش خودم گفتم یعنی مطالعۀ این کتابها چه خطری برای امنیت و منافع کشور می تواند داشته باشد؟ سوال کردم به کجا می توانم در این مورد شکایت کنم ؟ فرمودند: «اگر می خواهی دردسر نشود برو و اصلا پیگیری نکن این کتابها خلاف امنیت کشور است.» تعجبم چند برابر شد، عرض کردم: «چه دردسری، من می خواهم ببینم مشکل این کتابها چیست و دلیل این تصمیم چه بوده، مگر شما این کتابها را خوانده اید که می گویید خلاف امنیت کشور است؟» آن آقا ناگهان برآشفت؛ گویا عرض مرا طعنه ای به کم سوادی خودش برداشت کرد که صد البته چنین نبود به هر حال در کمال حیرت بنای تهدید و فحاشی گذاشت و فرمود: «حالا که اینقدر پررویی دیگر با من طرف نیستی و با اطلاعات». تلفنم را خواست تا تهدیدش را عملی کند، عرض کردم: «آدرس خانه ام روی مرسولۀ پستی هست نیازی به تلفن نیست در ضمن اطلاعات تلفن و آدرس من را در اختیار دارد اما بفرمایید این هم شمارۀ من»!
این تجربۀ تلخی برای من بود نه فقط به خاطر برخورد زشت و زنندۀ آن «آقای مسئول»، با خودم اندیشیدم چرا باید کتابهایی را که در ارتباط با موضوعات مهم سیاسی است توسط اداره پست و اداره ارشاد توقیف شود و اجازۀ ورود به کشور نداشته باشد؟ اصلا چرا باید کتابی که به زبان انگلیسی است و برای مطالعۀ یک شهروند ساده ارسال شده مورد تفتیش و بازرسی و ممیزی قرار بگیرد؟
مگر نه اینکه بسیاری از مسئولین دولتی به ممنوعیت تحقیق در مورد هولوکاست در برخی کشورها معترضند؟ پس چرا یک شهروند عادی ایرانی باید از مطالعۀ کتابهایی در مورد موضوعات ابتدایی سیاسی محروم باشد؟ اینکه من آن کتابها را مطالعه کنم چه خطری می تواند برای امنیت و منافع کشور داشته باشد؟! چنین مواجهه ای با این مسئله حتی در ظرف تنگ نظرانه ترین برداشتها در مورد امنیت و منافع کشور نمی گنجد، آیا این موجب وهن ملت نیست که با مسئله ای به این سادگی برخوردی این چنین صورت گیرد؟ چه کسی از این برخوردها سود برده است؟ باید از وزیر ارتباطات پرسید به چه مجوزی بسته های پستی ارسالی تفتیش و جستجو می شود؟ مگر نه اینکه مطابق اصل بیست و پنجم قانون اساسی«بازرسی و نرساندن نامه ها…ممنوع است»؟ چرا باید اینگونه با اعصاب شهروندان و حیثیت کشور بازی شود؟ راستی آقای وزیر این است معنی تکریم ارباب رجوع که کارمند وزارتخانۀ شما یک ارباب رجوع را با تهدید استقبال و با فحش بدرقه کند؟
سوال دیگرم اما از وزیر محترم ارشاد است:مبنای تشخیص اینکه مطالعه این قبیل کتابها توسط یک شهروند خلاف امنیت کشور است چیست؟ چرا من نباید حق داشته باشم بدانم از دید یک پژوهشگر غربی جنگ عراق یا انتخاب اوباما چه ابعادی داشته و دارد؟ از چه چیز می ترسید آیا در کارنامه شما چیزی برای افشا شدن هست که از آن هراس دارید؟ اگر واقعا برایتان امنیت و منافع کشور مهم است-که می دانم مهم نیست- باور کنید راهش این نیست.