مبارزه غیر مسلحانه زیر زمینی

بیژن صف سری
بیژن صف سری

بن بست مذاکرات بی حاصل هسته ای، شدت فشار های بین المللی، جنگ قدرت در درون حاکمیت و تورم و گرانی که دیگر حاشای آن هم از سوی مسئولین غیر ممکن گردیده، همه در قوت گرفتن این باوردخیل هستند که عنقریب شاهد فرو پاشی نظام، آن هم بدون جنگ و خون ریزی خواهیم بود؛ خاصه که پایه های یک جنبش سرنگونی در جامعه فراهم است و بر خلاف سکوتی که در جامعه حاکم است، نشانه هایی از نوعی مبارزه دیده می شود که پیش از این عامل تاثیر گذار در تغیروضعیت موجود به نظر نمی آمد.

جمله‌ای از شادروان سعید نفیسی مشهور است که می گویند گاه و بیگاه آن را بر زبان می آورد و می گفت: انسان فانی است مخصوصا در ایران.

 پی بردن به معنای این جمله منتسب به شادروان سعید نفیسی وقتی میسر می شود که نگاهی به اوضاع کنونی کشورمان داشته باشیم.از جمله عواملی که می تواند دلیلی بر فانی بودن ایرانی ها نسبت به دیگر مردم جهان باشد، داشتن غیرت ملی و یا حس وطن پرستی است که از دیر باز بلای جان ایرانیان بوده است. کافی است نگاهی به تاریخ جنبش های آزادی بخش مردم این کهنه دیار بیاندازید؛ از جنبش سربداران گرفته تا صد ها جنبش آزادیخواهی دیگر که در فانی بودن ایرانیان نقش بسزایی دارند،چرا که در این سرزمین اهورایی همواره کسانی بر این آب و خاک حکم رانده اند که ابتدا با چهره ای مقدس و بصورت مرشد کامل بر گرده ملت نشستند ـ مانند شاه اسماعیل صفوی با آن مریدان از جان گذشته ای که به فرمان مرشد خود آدمیزاد را هم می خوردند ـ ولی روزی که بساطشان برچیده شد ـ همانند شاه عباس که وقتی میمیرد به نام او هفت تابوت از هفت دروازه شهر خارج میکنند تا مبادا مردم بدانند استخوانش در کجا دفن است تا آن را بیرون کشند و بسوزانند و یا همچون پادشاهانی چون شاه سلطان حسین صفوی که عاقبت چهار افغانی پابرهنه او را به همراه ۳۳ بچه سادات صفوی در کاخش یک جا سر می برند ـ نفرین و نفرت مردمان را با خود همراه بردند. این حاکمان همه در ابتدا مورد قبول وثوق ایرانیان بودند اما پس از ظلم و جوری که بر ملت روا داشتند، نقاب از چهره بر داشتند و در هیبت یک دیکتاتور ظاهر شدند و این دور تسلسل همواره در تاریخ این سرزمین وجود داشته است. از این رو همواره تنور جنبش های آزادیخواهی در این آب و خاک، داغ بوده و ما برای برچیدن بساط ظلمی که به دست خود فراهم ساخته بودیم، برای سرنگونیشان قیام کرده ایم و جان ها بر سر اینکار گذاشتیم، تا که امروز از زمره ملت هایی هستیم که در تاریخ جنبش های آزادیخواهی در صدر اولین مردمان آزادیخواه جهان قرار داریم.

اما امروزاین خصلت شوریدن بر ظلم در ایرانیان به گونه ای در آمده که دیگر کمتر کسی برای تغییرنظام در فکر مبارزه مسلحانه است چرا که شرایط امروز جهان بر مداری قرار گرفته است که همه جهان چشم در خانه یکدیگر دارند تا به نشانه ای ازملتی تحت ستم، به یاری آن بشتابند و در شرایط امروز جامعه ایران، افزایش تشکل های غیر مسلحانه زیر زمینی،از جمله نشانه هایی است که جهانیان آن را به درستی به مثابه استمداد طلبیدن مردم تحت ستم ایران فرض گرفته اند.

ایجاد تشکل های زیر زمینی از قبیل موسیقی زیرزمینی، فیلمسازی زیرزمینی و حتی عرفان‌های زیرزمینی،همه حکایت از نوعی مبارزه با نظامی دارد که هرگز خطر اینگونه مخالفت های مدنی را جدی نمی گرفت؛ اما آنچه امروز خواب حاکمیت را آشفته ساخته، علاوه بر اعتراضات قانونی اصناف، رشد تشکل های غیر مسلحانه زیر زمینی در همه زمینه هاست.

از فرزانه ای دل آگاه شنیدم که وقتی دل به درد می آید، اشک ناخوانده مهمان می شود، آنگاه لحظه بیداری است، لحظه فریاد بی پروا است و اکنون گویی رسیده است آن میوه کالی که طعم خوش آزادی دارد و عقربه های زمان بر نشانه ای استوار گردیده اند تافریاد اعتراض جان به لب رسیدگان مردم این کهنه دیار، همچون ناقوسی برای آزادی باشد.

حال دیگر بی تحلیل و نظر کارشناسانه اصحاب سیاست هم می توان دریافت جنبشی فراگیردر راه است که شاید در نوع مبارزات مردمی با نظام های دیکتاتوری، تازه و بدیع باشد؛ کافی است به اخباری که با همه وسواس عمله سانسور، هر روز ازیک گوشه این آب و خاک درز پیدا می کند، نگاهی بیندازید، که همزمان با رشد تشکل های غیر مسلحانه زیر زمینی در زمینه های فرهنگی و اجتماعی، اعتراضات قانونی در همه صنوف راه نفس را نیز بر زمامداران تنگ تر کرده است تا بدانجا که کارشناسان خودی نظام هم علنا نسبت به خطر اینگونه اعتراضات مدنی به اربابان خود هشدار می دهند.

از اعتصاب کارگران کارخانه های ورشکسته گرفته که از پی بی کفایتی مدیران نالایق دولتی، بیکار شده و برای دسترنج به تاخیر افتاده خود هر روز در گوشه ای از کشور در مقابل استانداری ها و شهرداری ها، بی ترس و واهمه، اقدام به تجمع اعتراضی می کنند، تا هنرمند و اهل تفکری که برعلیه حکم حکومتی می ایستد ومتحد و یک پارچه بر خواسته خود پای می فشارد، مانند ماجرای اخیر تعطیل شدن خانه سینما، همه حکایت از وقوع جنبشی دارد که به دور از هر وابستگی به جریان های سیاسی، در راه است واین همان قیام همگانی خواهد بود که آگاهان امروز نوید وقوع آن را در جامعه تحت ستم ایران پیش بینی می کنند.