نه که بخواهم بگویم دروغ چیز بدی است، اصولا اگر دروغ نگوئیم که سنگ روی سنگ بند نمی شود، ولی می خواهم بگویم خیلی هم بد نیست که گاهی هم دروغ نگوئیم. مثلا همین آقای ذوالنور از فرماندهان سپاه گفته که “ابوبکر البغدادی پدر و مادری صهیونیست دارد و آموزش دیده آمریکاست و خودفروخته استکبار است.” حالا دلیل اش چیست و از کجا این حرف ها را درآورده و اصلا تومنی چند، بماند. هنوز کسی نمی داند اسم اصلی ابوبکر البغدادی چیست، کجا زندگی می کرد، متولد کجاست، یک دفعه آقای ذوالنور کشف می کندت که پدر و مادر طرف که اصلا اسمش هم معلوم نیست صهیونیست هستند. بپرس این پدر و مادر اسمشان چیست، کجا زندگی می کنند، حالا فرضا صهیونیست باشند، برای چی آمریکا آموزش دیده است. اگر آمریکا آموزش دیده برای چی آمریکایی ها چیزی از او نمی دانند، اگر پدرو مادرش صهیونیست هستند، جرا اسرائیل آنها را نمی شناسد؟ اصلا اگر صهیونیست است و آموزش دیده اسرائیل است که لابد کارمند و مامور اسرائیل و آمریکاست، اگر اینطوری است پس چرا می گویند خودفروخته است؟ اینکه ماهی بیست میلیون دلار درآمد دارد، برای چی خودش را فروخته است؟
همین دروغ ها را می گویند که از آن طرف آقای رابرت مرداک یا همان آقای مردوخ که امپراطوری رسانه دارد و رئیس همه مطبوعات جهان است که هیچکدام مثل هم نیستند، در توئیترش نوشته است که “مسلمانان حتی اگر صلح طلب هم باشند باید مسئول سرطان درحال رشد جهادگری قلمداد شوند و مسئولیت آن را بپذیرند.” بعد یکی نوشته که مرداک گفته که مسلمانان مسئول عملیات پاریس هستند، یکی دیگر گفته مرداک گفته مسلمان ها باید از بین بروند، یکی دیگر هم یک چیز دیگر نوشته. یک طوری حرف می زنند انگار همه مسلمانان مثل هم هستند و انگار نه انگار از آن سه هزار یا دو هزار یا پنج هزار آدمی که توسط داعش سربریده شدند، ۹۸ درصدشان مسلمان بودند. یعنی آن مسلمان عراقی هم که توسط داعش سرش بریده شده، مسئول تروریسم داعش است؟ اینکه خودش کشته شده، چطوری مسئول است؟
بعد هم آقای احمد خاتمی در نماز جمعه تهران گفته که “ترور در پاریس محصول دلار، پوند و یورو است.” یعنی چی؟ یعنی اینکه همان دلاری که با آن به داعش حمله می شود، باعث شده که داعش عملیات تروریستی کند؟ یعنی دلار آمریکایی و پوند انگلیسی و یوروی اروپایی دست به دست هم دادند که عملیات ترور پاریس رخ بدهد؟ پس یعنی کارکنان نشریه شارلی ابدو که قربانی ترور شدند، محصول ریال و دینار و یوآن بودند؟
همه انگار عقل شان را بستند و دهان شان را باز کردند و همین طوری نظریه پرتاب می کنند کف خیابان. از یک طرف آقای رهبر زرپ و زرپ نظریه صادر می کند که مسلمین وحدت کنند و شیعه و سنی با هم کنار بیایند و همین هفته مراسم وحدت شیعه و سنی را در تهران برگزار کردند و بعد که مولوی عبدالحمید امام جماعت اهل سنت به تهران رفته که در مراسم شرکت کند و خواسته مراسم نماز جماعت اهل سنت را برگزار کند، دویست تا ماشین و پلیس و ارتش و توپ و تانک و مسلسل راه افتاده جلوی نماز جماعت شان را در تهران بگیرند. بگو تو که تحمل برگزاری یک نماز جماعت را در میان اهل سنت که یک میلیارد مسلمان در جهان هستند، نداری، غلط می کنی شعارهای گنده تر از اندازه عقل ات می دهی. انگار همه مسابقه دروغ گفتن و غلط دیدن با هم می دهند. نه که بخواهم بگویم دروغ نگوئیم، این که ممکن نیست، فقط می خواهم بگویم یک کمی هم درست نگاه کنیم.
خوشبختانه لغو شد
معاون سیاسی امنیتی فرمانداری شیراز گفته که “خوشبختانه با درایت مسئولان و هوشیاری مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کنسرت موسیقی گروه لیان در شیراز لغو شد.“چرا لغو شد؟ چون “اجرای این گروه در بوشهر مسائل و نگرانی هایی را به وجود آورد.” یعنی فکر می کنید اجرای موسیقی بوشهری چه مسائل و نگرانی هایی را ممکن است برای امنیت استان ایجاد کند؟ مثلا این گروه در یکی از ترانه های شان درباره مادرانی حرف می زنند که اصرار می کنند که دخترشان ازدواج کند. به نظر شما ازدواج کردن این دختران یا ازدواج نکردن آنها بطور کلی آیا ممکن است باعث ایجاد ناامنی در استان فارس شود؟ و اصولا نواختن نی انبان و اجرای موسیقی بوشهری چطور ممکن است پایه های امنیت را در یک استان سست کند یا آن را از میان ببرد؟
یک، وقتی موسیقی اجرا می شود مردم دست می زنند و شادی می کنند و همین موضوع به اساس نظام جمهوری اسلامی و امنیت استان فارس لطمه می زند؟
دو، وقتی نی انبان نواخته می شود، ذخیره شدن باد در انبان که موجب صدای نی می شود، خودش پتانسیلی برای انفجار و ایجاد ناامنی ایجاد می کند که مستقیما آرمانهای انقلاب را مورد هدف قرار می دهد؟
سه، امنیت کشور و بخصوص استان فارس از طریق موسیقی به چند طریق به خطر می افتد، از طریق موسیقی سنتی بخاطر داشتن ریشه های مربوط به نزدیکی موسیقی سنتی با ساختارهای نظام شاهنشاهی، اجرای موسیقی راک و پاپ باعث می شود تا فرهنگ غربی وارد فضای امنیتی کشور شده و استکبار با همان صدای موسیقی پاپ یا راک کل بنیانهای فرهنگی و امنیتی کشور را به هم بریزد، موسیقی محلی هم باعث می شود که در منطقه شورش ایجاد شده و جریانهای محلی در مقابل قدرت مرکزی قرار بگیرد. یعنی کلا هر صدایی از هر جایی بیرون بیاید امنیت کشور به خطر می افتد. اون وقت این یعنی چی؟
لرزه بر اندام شجونی
شجونی، چهره برجسته تاریخ سیاسی ایران، دیروز در بررسی نظرات روحانی درباره رفراندوم گفت: “این گفتار رئیس دولت لرزه ای بر اندام ما وارد کرد.” و ادامه داده که “من نمی دانم منظور ایشان چه بوده، اگر منظور ایشان رفراندوم باشد که درست نیست.” در واقع الآن آقای شجونی درگیر این مسئله است که آیا منظور آقای روحانی از همه پرسی همان همه پرسی است؟ یا منظور ایشان از همه پرسی، همان سفر با کشتی است؟ آیا وقتی روحانی گفته باید به آرای عمومی رجوع کنیم، منظورش واقعا این است که باید به آرای عمومی رجوع کنیم، یا منظورش این است که باید برای مسافرت به دمشق برویم؟ اگر واقعا منظور روحانی از رفراندوم همان رفراندوم است، چرا این را گفته و چرا طوری نگفته که همه بفهمند. یعنی الآن آقای شجونی تمام تنش دارد می لرزد که آیا منظور رئیس جمهور از رفراندوم همان رفراندوم است، یا منظورش یک رفراندوم دیگر است؟ آقای علم الهدی هم در حالی که تنش به شدت می لرزید گفته که “متاسفانه بحث همه پرسی یکبار از طرف بنی صدر مطرح شد. رئیس جمهوری باید حرف هایی را مردم خاطره خوشی از آنها ندارند پرهیز کنند.” یعنی اصلا مهم نیست که رفراندوم قبل از همه توسط آیت الله خمینی مطرح شد و اجرا هم شد، بعد هم توسط هاشمی و خامنه ای در همه پرسی تغییر قانون اساسی مطرح شد و اجرا هم شد، بعد توسط خاتمی مطرح شد، بعدش هم توسط احمدی نژاد مطرح شد، فقط همان یکی که توسط بنی صدر مطرح شد یاد ایشان مانده. و اصولا هر حرفی که بنی صدر گفته هیچ کس نباید تکرار کند، مثلا بنی صدر ده بار گفته بود من اهل همدان هستم، هیچ کس دیگری نباید بگودی من اهل همدان هستم، وگرنه امنیت کشور به خطر می افتد، یا بنی صدر گفته است، ربا حرام است. از این به بعد دیگر ربا حرام نیست.
یعنی آخرش ما بخاطر این استدلال های آقای شجونی و علم الهدی مطمئنم جان به جان آفرین تقدیم می کنیم، و من یقرا فاتحه مع الصلوات.