یکسال می شود 365 روز. هر روز را اگر سرراست 24 ساعت حساب کنی و قید آن خورده های به ظاهرا بی اهمیت جماعت نجوم شناس را بزنی می توانی بفهمی که یکسال چند ساعت می شود. بعد هر ساعت هم که می شود 60 دقیقه و هر دقیقه هم 60 ثانیه. همه اینها را اگر در هم ضرب کنی عددی می شود عجیب و غریب و طولانی. به طولانی بودن روزهای بند و روزهای زندان یکی از بهترین دختران ایران زمین.
11 آذر سال 1388 است و آن خبر شوم. هجوم حضرات امنیت بان به خانه مهدیه گلرو و همسرش وحید لعلی پور عزیز. هجومی صد رحمت به مغول. همه چیز را بردند و حتی لپ تاپ و عکسهای عقد کنان پیمان و همسر عزیزش که در آن بود. البته لپ تاپ را لطف کردند و پس از ربودن پس آوردند!
یکسال گذشت. مهدیه گلرو در بند شد. بازجویی شد. به جرمی ناکرده شکنجه شد. همسرش برای عذابش بازداشت شد و چون سرسختی اش دیده شد حضرات مجبور به آزادی همسرش شدند. مهدیه گلرو محکوم شد، ولی خنده از لبانش و از صدایش نرفت. آن خنده های همیشگی مهدیه هنوز هست. هست اما داغ بر دل شد روزی که وثیقه صادر شد.
خیلی آمدند و گفتند و وعده ها دادند. آمدند و مدعی بودند. اما تا فهمیدند وثیقه برای یک زندانی سیاسی و یک دانشجوی ستاره دار در بند است جا زدند. خالی کردند و جام بی غیرتی را لاجرعه سرکشیدند. خیلی ها که باید جوابگوی تاریخ باشند.
وثیقه جور نشد و مهدیه قصه ما در زندان ماند. ماند که همچنان اوین شاهد خنده های این شیر دختر باشد. ماند که مردانگی را این زن درسی دوباره بدهد. ماند تا مهدیه ای که از برای همسرش و طی یک بازداشت کوتاه چند ساعته اشک بر پهنه صورتش می نشست و صورتش از اشک خیس می شد، مبارزه را و مردانگی را در کلاس مقاومت خویش بنشاندومدرّس ایستادن باشد.
مهدیه ستاره دار است. ستاره شرف و افتخار. شرف ایستادن و افتخار آزادگی و حریت.
مهدیه شجاع است. اینقدر شجاع که وقتی از یک بازداشت و اعتصاب غذا رها می شود و گاه 16 آذر فرا می رسد، بی واهمه به دانشگاه تهران می آید و شجاعانه سخن می گوید. همین اخیرا گفته است که: “باید به قیمت دانشگاه شدن اوین، دانشگاه آخرین سنگر آزادی زنده بماند”.
مهدیه به آزادی اعتقاد دارد. به رهایی دانشجویان اعتقاد دارد. به انسان اعتقاد دارد. عکس مدعیانی که اینگونه شعار می دهند و وقت عمل باید از سوراخ موش پیدایشان کنی. عکس کسانی که پس از ماجرا می آیند و وقیحانه سهم خواهی می کنند. مهدیه ایستادن را ایستادن می آموزد.
مهدیه یک مبارز است. یک خواهر است. یک دختر است. یک زن است و همه این نقشها را به عالی ترین وجه ممکن بر عهده گرفته است. مهدیه یک خواهر تمام عیار است. با تمام دغدغه های خواهرانه اش و می مانی از این همه انسانیت و محبت که او به برادری یا خواهری نثار می کند. می مانی از این همه همراهی و همدوشی که جامعه مرد سالار ما از یک دختر، یک زن توقع ندارد. اما مهدیه سختی این جامعه مرد سالار را شکست تا بیاموزد که همدوش هم می تواند باشد. او نه تنها که به همراه شبنم، عاطفه و بسیاری دیگر از دختران و زنان ایران زمین.
اما آسمان و زمین شاهد است که نبودن مهدیه در جمع آزادان اشک به چشم برادران و خواهرانش می آورد که شرمنده اویند. شرمندگی که بر آزادی بی شرفانه خود دارند و وقتی نامش و یکسالگی بازداشتش را به یاد می آورند آرام در وجدان خویش نجوا کنند که شرمگین ما بی شرفها که این بیرونیم و مهدیه و مهدیه ها در بند.
آقایان امنیتی و قضایی! دل آسمان آزاد ایران برای مهدیه گلرو تنگ شده. اگر گوش کنید صدای نک و نالشان را از این فراق می شنوید. اگر گوش کنید و گوش شنوایی داشته باشید. اگر!
دانشجویان ایران زمین! شما میراث داران مهدیه گلرو ها و علی ملیحی ها و میلاد اسدی هایید و مدیون عبدالله مومنی ها و شرف اهل قلم احمد زید آبادی. شانزده آذر نزدیک است و این شمایید و این میراث سه آذر اهورایی شهید آذر 1332 و آذران اهورایی شهید و در بند بیش از هفتاد سال نفس کشیدن دانشگاه در ایران.
16 آذر خُلَّصِ دانشجوییتان بر ه شما دانشجویان آزاد و در بند خجسته. 16 آذر در بند بر تو مبارک باشد خواهرم مهدیه عزیز