سال گذشته وقتی کاریکاتوریستهای هفتهنامهی شارلی ابدو (چاپ پاریس) درحملهی تروریستهای مسلمانتبارِ فرانسوی کشته شدند در میان روزنامههای چاپ تهران، روزنامهی “مردم امروز”، تنها روزنامهای بود که در صفحهی نخست خود مصاحبهی اختصاصیاش با “دلیل بوبکر” رییس مجمع مسلمانان فرانسه را در دفاع از پیامبر اسلام منتشر کرد. این روزنامه اما فردای همان روز به اتهام انتشار نمونهای از همدلی جهانی با قربانیان نشریهی شارلی ابدو، توقیف شد! این یعنی جمهوری اسلامی برای کاری حرفهای که هیچیک از روزنامههای تهران نکردند “مردم امروز” را شایستهی تقدیر نشناخت اما آن را به خاطر انتشار آن روی سکه، یعنی همدلی جهانی با قربانیان، سزاوار توقیف و لغو امتیاز شناخت.
در آن مصاحبه، دلیل بوبکر، پزشک ۷۵ ساله و اسلام شناس الجزایریتبارِ فرانسوی و رییس پارلمان مسلمانان فرانسه از بیگانگیِ مسلمانان کشورش با اسلامِ تروریستها گفته بود و اینکه “جامعهی مسلمانان فرانسه، ترکیب فرهنگی و تاریخی این کشور را خوب میشناسد، بخشی از تاریخ و فرهنگ این کشور است و با تسامح و تساهل و مدارا و همبستگی با جامعهی فرانسه زندگی کرده… ما مسلمانان ساکن فرانسه هرگز دشمن آزادی بیان نبودیم و نیستیم و نخواهیم بود؛ بعد از این حادثه نگران انتقام گرفتن از مسلمانان هم نیستیم زیرا کسی نگران است که متهم باشد؛ ما متهم نیستیم، در معرض شک هم قرار نداریم، همیشه به اسلاممان افتخار کرده و میکنیم”.
اکنون حادثهی شارلی ابدو، به سالگرد نرسیده، فاجعهای دیگر پاریس را تکان داده؛ در آن گفتگو رییس پارلمان مسلمانان فرانسه، نگران انتقام “دیگران” نبود زیرا تجربه نشان داد که نخستین جریانی که از باورمندان به اسلامِ رحمانی انتقام میگیرد داعشیزمِ سیاسی و معرفتیست نه غیرمسلمانها. این جریان خوب میداند که التزام وجدانی و عملی به “اسلامِ رحمانی”، مذهب و مکتب اکثریت مسلمانان دنیاست. به گواهیِ کارنامهی داعشیزم، این جریان در مناطق مسلماننشین بیش از هر جای دیگری جنایت کرده و از مسلمانان بیش از دیگران احساس ناامنی میکند. در سال ۲۰۱۴ تنها مدتی پیش از آنکه آتش زدن یک خلبانِ مسلمانِ اردنی توسط داعش خبر نخستِ رسانههای جهان شود، طالبان به مدرسهای در پیشاور پاکستان حمله برد و بیش از یکصد دانشآموز از خانوادههای مسلمان را کشت که اکثر آنها کمتر از ۱۵ سال سن داشتند؛ آنها قربانیِ یک بمبگذاری نبودند بلکه اکثرشان از ناحیه سر، هدف گلوله قرار گرفته بودند. در این سالهای تلخ، اکثریت قریب به اتفاقِ قربانیان سوری و یمنی و سودانی و لبنانی و مصری و عراقی در قتلگاه داعشیزم، مسلمانانند و پدیدههایی از این دست را به آئین و متن نسبت دادن، تنها ساده کردنِ صورت مسئله است. پیشتر از اینها مگر هولوکاست و یا رفتار آمریکاییها در زندانهای ابوغریب وگوانتانامو و جنایات اسرائیلیها در سرزمینهای اشغالی، ریشه در آموزههای عقلانی جهان مدرن، یا متون دموکراتیک داشت و یا محصول متن تورات بود؟
مشکل اینجاست که بزرگترین تماشاگران و هوراکشانِ تراژدیِ تروریسم، بنیادگرایان مذهبی و بنیادگرایان سکولارند، آنها روی صندلیهای متفاوتشان دور یک میز مشترک نشستهاند؛ هر دو حداکثر تلاش خود را میکنند تا میان انسانهایی که با هر دین و آئینی، مخالف تعرض و ترور و حذفاند دوقطبی بسازند، هر دو بر این مراماند که هر کس متفاوت با ما میاندیشد سزاوار نابودی است؛ فرقی نمیکند دعوا بر سر مذهب باشد یا یک حادثهی سیاسی یا یک نظریهی معرفتی.
به عنوان نمونه، در ایرانِ این روزها امتداد داعشیزم سیاسی و معرفتی را میتوان در گفتمانِ جبههی پایداری یافت که ارگانش (رجانیوز) به تازگی نوشته است:
“می توان ردپای آشکار لیبرالیسم را در مواضع و بسیاری از عملکردهای دولت یازدهم مشاهده کرد و تکرار کلید واژه «اسلام رحمانی» یکی از همین موارد است… در حالی که رهبر معظم انقلاب در این باره در تیرماه سال جاری فرمودند: اسلام رحمانی یک کلیدواژهای است برای معارف نشئتگرفتهی از لیبرالیسم، خدای متعال، هم رحمان و رحیم است، هم «اشدُّ المُعاقبین» است، همینطور پرتاب کردن یک کلمه بدون عمقیابی، کاری است غلط و احیاناً گمراهکننده”.
ارگان داعشیزمِ سیاسی و معرفتی به پیروی از مقتدایش، حتی روشنترین کلیدواژهی قرآن را هم انکار میکند و آن را به لیبرالیسم نسبت میدهد؛ “رحمان” کلیدواژهی قرآن است؛ اگر قرار بود “اشدُّ المُعاقبین” همپایه و همسایهی “رحمان” باشد در هر “بسمالله” به عذاب خدا هم اشاره میکردند تا مبادا کسی خدا را مُدام “الرّحمن الرّحیم” بخواند. صفتیست که تبدیل به “اسم” خدا شده و دیگر فقط صفت نیست. از مجموعِ ۱۶۹ بار حضور این واژه در قرآن، ۱۱۳ بارِ آن “بسماللهِ” وارده در هر سوره است؛ رحمانیّت، رمز و فاتحةُالکتاب است، میزانِ مسلمانیست، ترازویِ درستی و نادرُستیِ دینداریست… به قول رهبرِشان “همینطور پرتاب کردن یک کلمه بدون عمقیابی” نیست، بلکه حاصل عمقِ سلامتِ نفس، وجدان اخلاقی و شعور انسانیست. از قضا آقای خامنهای در همان سخنرانی به آیاتِ دفاع در برابر حملهی مسلحانهی دشمنان (مانند سورهی مُمتحنه، آیهی ۸) استناد کرده و آن را به رخ مدافعانِ اسلام رحمانی کشیده در حالی که در هر جای جهان وقتی به کسانی یا سرزمینی حملهی مسلحانه میشود نمینشینند به دشمن لبخند بزنند؛ دانستنِ این نکته، نه قرآن لازم دارد نه خطابهی رندانه!
دفاع در برابر دشمنِ مهاجمِ مسلح، یک جُو عقل میخواهد که همهی جهانیان دارند و برای داشتناش هم از آیات دفاع در برابر مهاجمانِ مسلّح خرج نمیکنند.
درست به همین دلیل است که تکلیف اکثر مسلمانان دنیا، هم با خودشان روشن است هم با متن مقدسشان؛
آنها میدانند که آیات محاربه و قتال مطلقا ربطی به دگراندیشان و دگرباشان ندارد؛ بلکه فقط در واکنش به “جنگ مسلحانه علیه مسلمانان و تجاوز به آنها”ست و تأکید هم میکند که به محض اینکه از حمله مسلحانه به شما دست برداشتند حق ادامهی درگیری ندارید (فإن انتهوا فلا عدوان الا علی الظالمین- ۱۹۳ بقره) حداکثر آن است که به همان اندازه که به شما حمله شده مجازید “مقابله به مثل” کنید نه بیشتر؛ (فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل مااعتدی علیکم… بقرة ۱۹۴) آیات جنگ و جهاد در قرآن، “مطلق” نیستند بلکه “مقیّد”اند؛ نمونههایی از این “قید” را در آیاتی چون ۳۹سورهی حجّ میخوانیم: “اُذن للذین یقاتَلون بأنهم ظُلموا… به آنان که مورد هجوم نظامی واقع میشوند اجازه داده شده که بجنگند زیرا مظلوم واقع شدهاند…”.
این سخنان اما به گوش و چشم آن دو دسته از تماشاگرانِ تراژدی داعش، خوش نمیآید؛ تلاش نواندیشان دینی در به ثمر رساندن اسلامِ رحمانی، هیجانِ این تراژدی را از بین میبَرد و به همین علت، بنیادگرایان مذهبی و بنیادگرایان سکولار، هر دو از شنیدن “اسلام رحمانی” کهیر میزنند.