زاویه

محمد عبدی
محمد عبدی

‏1.‏
حضور و شکست مهر سکوت مهندس موسوی را می‌توان یکی از اتفاقات خوش یمن انتخابات آتی ریاست جمهوری دانست، ‏از این نظر شاید کمتر کسی را بتوان یافت که در میان نیروهای سیاسی اصلاح طلب و محافظه کار از این امر خجسته ‏استقبال نکرده باشد.‏

‏2.‏
مهندس موسوی یادآور خاطرات نه چندان روشنی برای نسل من است که گره خورده است با نیکنامی و موفقیت اما به واقع ‏می‌توان گفت هم نسلان من تنها هاله‌ای از خاطرات از ایشان در ذهن دارند و از این منظر برایشان و یاران و همفکران شان ‏است که سعی در روشن کردن نسل جدید داشته باشند تا هر چه بیشتر و بهتر جوانان با طرز تفکرو نگاه ایشان به دنیای ‏امروز، خصوصا نگاه ایشان به جوان و مقوله‌هایی چون آزادی، دمکراسی، حقوق بشر، حقوق اقلیت‌ها روشن کنند.‏

اینها نمونه‌ای از مسائلی است که در ادبیات سیاسی امروز ایران جایگاه خاص خود دارد و فعالان سیاسی چه محافظه کار و ‏چه اصلاح طلب سعی می‌کنند برای روشن شدن مواضعشان در خصوص آنها به جامعه پاسخ بدهند و مهندس موسوی نیز با ‏توجه به اعلام حضور در انتخابات از این قاعده مستثنی نخواهند بود.‏

‏3.‏
اما سئوالات دیگری نیز هستند که شاید طرح و پاسخ گفتن به آنها نیز کمکی در فضای سیاسی جامعه امروز ما باشد.‏
از جمله اینکه در دور گذشته انتخابات ریاست جمهوری اقبال گروههای اصلاح طلب و رایزنی‌های گسترده آنان با مهندس ‏موسوی یکی از اخبار مهم آن روزگار بود و در نهایت اعلام گردید که مهندس موسوی برای حضور در انتخابات چند شرط ‏اساسی دارند که در صورت تحقق آنها نامزد می‌شوند، مهمترین این شروط در اختیار داشتن یک شبکه رسانه ملی و دوم ‏نیروی انتظامی بود.‏

این شروط در یک دیدگاه واقع بینانه بسیار قابل طرح و مناسب است زیرا با توجه به مسائل و مشکلات و بلاهایی که در ‏دوره اصلاحات گریبان گیر دولت خاتمی بود، واقع گرایانه است که برای عدم تکرار آنها خواستار تحقق آنها شویم.‏
در هر صورت در آن دوره تاریخی شروط محقق نشد و مهندس موسوی نیز نامزد نشدند و در نتیجه انشقاق در جبهه ‏اصلاحات پیش آمد و در نهایت نتیجه همان شد که امروز شاهد آن هستیم.‏

‏4.‏
حال سئوالاتی که مطرحند به این شرحند که:‏
آیا شرایط با توجه به انتخابات دور گذشته ریاست جمهوری تغییری کرده است که ایشان بدون در نظر گرفتن آن شروط ‏حاضر به حضور در صحنه شده‌اند؟

آیا تحقق آن شروط با توجه به تجربه دولت خاتمی و چهار سال اخیر دیگر برای ایشان اهمیتی ندارد و چه چیزی ایشان را ‏به این تحلیل رسانده است؟

آیا ایشان در حال حاضر نیز بر سر تحقق آن شروط هستند؟ و اگر هستند چه چیز باعث شده پیش از گرفتن آنها وارد عرصه ‏شوند؟

چه اتفاقی در حال حاضر نسبت به چهار سال پیش افتاده است که ایشان اکنون حاضر به حضور در صحنه هستند؟

اگر ایشان امروز نسبت به وضعیت فعلی کشور نگران هستند، آیا حضور ایشان در چهار سال قبل که با اقبال تمام گروههای ‏اصلاح طلب همراه بود موجبات عدم رسیدن کشور به این وضعیت اسفبار را نمی‌کرد؟

و…‏