چهره ای که مجیدی در فیلم” آواز گنجشک ها” از جامعه ایران حال حاضر ترسیم می کند، به همان اندازه عوام فریبانه است که سخنان محمود احمدی نژاد. طبیعی است که نزدیکی مجیدی به “بیت”……
باز هم مجید مجیدی؟
سینمای ایران در سالهای پس از انقلاب 14 بار بخت خود را برای حضور در اسکار آزموده است. نگاهی به فهرست فیلمهای معرفی شده از ایران به عنوان نماینده نشان می دهد که غالبا انتخاب های صورت گرفته بهترین نبوده اند. به جز ضوابطی که آکادمی اسکار به عنوان پیش شرط مطرح می کند- که نمایش عمومی در کشور مبدا مهمترین آنهاست- کیفیت و سطح حرفه ای، ملاحظات مخاطب شناسانه و شرایط روز جهان مهمترین معیار های انتخاب فیلم برای معرفی به اسکار است.
اما به تجربه ثابت شده است که این شاخص ها به ندرت مورد اعتنا قرار گرفته اند. در دهه شصت آثار مقبولی چون “آن سوی آتش”، “شاید وقتی دیگر” “آب، باد،خاک”، “دندان مار”،”هامون”،”کلوزآپ”، “پرده آخر” و ”نیاز” به خاطر غفلت مسئولین سینمایی و رشد بیمارگونه ی تفکر ضد آمریکایی اصلا نتوانستند شانس حضور در اسکار را بیازمایند. این غیبت غیر موجه ایران شانزده سال طول کشید، تا زمانی که در پی چرخش سیاست ها و ترمیم دیدگاه ها، ایده ی صدور انقلاب و مطرح شدن جهانی پا گرفت و نخستین بار “ زیر درختان زیتون” به آکادمی معرفی شد. این اتفاق درست زمانی رخ داد که سیاست های سینمایی فارابی در آستانه تحول بود و باد کنک سفید و گبه، به عنوان آخرین ساخته های منتسب به نگرش های سید محمد بهشتی و بنیاد فارابی به اسکار معرفی شدند.
اما انتخاب بچه های آسمان، مهمترین نقطه عطف در معادلات اسکاری بود که گرچه در زمان خود درست ترین تصمیم به شمار می آمد، شروع یک انحراف عقیدتی و ساختاری در نحوه گزینش را رقم زد. در آن زمان هنوز تصویر مجید مجیدی به عنوان فردی نزدیک به رهبری و مبلغ دیدگاه های ولایت فقیه برجسته نشده بود و موفقیت او در جشنواره مونترال و خریداری فیلم توسط کمپانی میراماکس، بچه های آسمان را به بهترین گزینه بدل ساخته بود. همین ویژگی ها هم باعث شد تا نخستین و تنها نامزدی اسکار تا به حال نصیب سینمای ایران شود. اما حاشیه ها و هیجانات و تاثراتی که این موفقیت در بر داشت، باعث شد تا از آن پس به جز یک استثنا، هر بار که مجیدی فیلمی را می ساخت، بی برو برگشت به عنوان نماینده معرفی شود. مثلا در شرایطی که شوکران و دو زن از منظر مخاطب شناسی و رعایت اصول حرفه ای، آثار مناسب تری بودند، رنگ خدا شانس را از آنها گرفت. یا زمانی که سگ کشی، شب یلدا و بچه های بد گزینه های قابل تاملی به شمار می آمدند، باران را ناعادلانه و به امیدی واهی راهی اسکار کردند.
امسال این وضعیت برای چهارمین بار، دوباره تکرار شد. ظاهرا قرار است تا زمانی که جمهوری اسلامی برپا باشد و آقای مجیدی زنده باشد و فیلم بسازد، اثر ایشان به اسکار روانه شود. پیشتر در نقدی به طور مفصل اشاره کرده بودم که آواز گنجشک ها یک پروپاگاندای تمام عیار برای نظام جمهوری اسلامی و تاکیدی استعاری بر معنا و مفهوم ولایت فقیه است. چهره ای که مجیدی در این فیلم از جامعه ایران حال حاضر ترسیم می کند، به همان اندازه عوام فریبانه است که سخنان محمود احمدی نژاد. طبیعی است که نزدیکی مجیدی به ”بیت” راه را حتی بر رضا میرکریمی که او نیز منتسب به گروه فیلمسازان معتقد و مسلمان است ببندد و فیلم ”به همین سادگی” او را که اتفاقا فیلم بهتری است از گردونه حذف کند.
هرچند در سالی که گذشت سینمای ایران به واسطه ی سیاست حذف سینمای مستقل، از رکود و کم مایگی بی سابقه ای برخورداربود، اما باز هم در شرایط عادلانه و منطقی، دست کم سه فیلم، بی چون و چرا انتخاب هایی بهتر از آواز گنجشک ها بودند. اتوبوس شب که فیلمی ضد جنگ است، روحیه ی آشتی جویانه ی ایرانیان را در قالب روایتی هنرمندانه به تصویر می کشد و در عین حال آنقدر به لحاظ حرفه ای خوش ساخت است که عنوان یکی از بهترین های سال را از آن خود کند. خون بازی هم به خاطر ساختار حرفه ای و موضوع تاثیر گذارش می توانست گزینه قابل تاملی باشد. سنتوری هم که بهترین گزینه بود از همان ابتدا در پی توقیفش- که حالا و هر روز بیشتر روشن می شود که عامدانه بوده- شانس نمایش عمومی را از دست داد.
این که چرا سیاست به سینما تجاوز می کند و در پی سو استفاده از آن است، مساله اصلی نیست. خیلی از دول به ظاهر صاحب دموکراسی هم تا چندی پیش چنین می کردند و چه بسا که هنوز هم می کنند. مساله آن است که آنها درست و حسابی می کنند، نتیجه شان را هم می برند و کسی هم متوجه نمی شود. اما ذوب شدگان در ولایت با چنان بی مبالاتی می کنند که سر و صدایش به گوش همه می رسد و دست آخر چیزی هم نصیب شان نمی شود. آیا امید بستن به اسکار با فیلمی شبه پروپاگاندا و تصنع گرا که وصف آن رفت نشانه کوته بینی نیست؟ اینان از درک این نکته عاجزند که، اگر عوام فریبی چون احمدی نژاد را به مجمع عمومی سازمان ملل راه می دهند از روی اجبار است و به خاطر کرسی که هر کشوری از جمله ایران در آن دارد. اما نه اجباری در کار اسکار است و نه کرسی و سهمیه ای محفوظ. اعضای انتخاب فیلم آکادمی اسکار هم عوام نیستند که با فیلم عوام فریبانه آقای مجیدی مجاب شوند.