مایکل اسلکمن
انقلابیون ایران دقیقا ً می دانند خواهان نابودی چه چیز هستند، اما اغلب توانایی پیش بینی اتفاق بعدی را ندارند. این موضوع درباره ابراهیم یزدی و بسیاری از متحدان انقلابی او صدق می کند. پس از گذشت سه دهه از پیدایش انقلاب، آنها هنوز خاطره روزی را که شاه از ایران فرار کرد، گرامی می دارند، اما در عین حال با یک واقعیت تلخ نیز دست و پنجه نرم می کنند: آنها از چیزی که به ایجاد آن کمک کرده اند، کنار گذاشته شده اند. ایران در ماه جاری بیست و نهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را جشن گرفت، اما افراد بسیاری مانند آقای یزدی که پایه گذاران انقلاب بوده اند، در هیچ جشن رسمی شرکت نداشته اند.
یزدی در مصاحبه ای درباره حکومتی که وی به برپایی آن کمک کرد، می گوید:” البته این حکومت یک حکومت سلطنتی نیست، یک حکومت جمهوری است. با این وجود، نظام سیاسی اساسا ً یک نظام خودکامه است. بسیاری از حقوق اساسی و آزادی ها دائما ً نادیده گرفته می شوند. از این رو، یک منبع الهام بخش انقلاب یعنی احیای حاکمیت مردم، دموکراسی و غیره هنوز محقق نشده است.“
یزدی با تسخیر سفارت آمریکا در ایران در سال 1979 مخالف بود، اما این بدین معنی نیست که او طرفدار آمریکاست. او منتقد سیاست های واشنگتن در قبال ایران و دشمن صهیونیسم بود، اما در عین حال خواهان کشوری برخوردار از روابط عادی بود، کشوری که توسط جامعه بین الملل به رسمیت شناخته شود و منزوی و تندرو نباشد. او می گوید می دانسته که گروگانگیری دیپلمات ها منجر به ایجاد حکومتی مانند حکومت فعلی خواهد گشت، حکومتی که همواره به رادیکال ترین دیدگاه ها بها می دهد.
غیرمنتظره است که یزدی امروز خود را با برخی از آن گروگانگیرها مانند عباس عبدی، که اکنون خواهان اصلاح نظام هستند و بخاطر نظراتشان به حاشیه رانده شده اند، متحد می بیند. عبدی می گوید:” ما آن زمان تصور می کردیم خیلی چیزها می دانیم. همه چیز ساده بنظر می رسید. فکر می کردیم اگر فقط شاه برود، همه چیز حل و فصل می شود. اما انقلاب کار درستی بود، هیچ گزینه و راه حل دیگری وجود نداشت.“
یزدی می گوید او یک اصولگراست، اما منظور او این است که او یک روشنفکر مسلمان است و در پایبندی به شعایر و تعالیم دینی سنت گراست. اما او یک دموکرات سرسخت است که دموکراسی را نه بر اساس ساز و کار حکومت، انتخابات و نهادها بلکه بر مبنای دیدگاه ها تعریف می کند. او می گوید:” ما تساهل و مدارا را مؤلفه اصلی دموکراسی می دانیم. خداوند همه ما را یکسان خلق نکرده است – ما با یکدیگر متفاوتیم – جامعه بشری یک جامعه کثرت گراست. خداوند در قرآن به ما می گوید که انسان خلق شده است تا آزاد باشد. بنابراین ما آزاد هستیم بیندیشیم و متفاوت بیندیشیم. از این رو، هدف دموکراسی شناختن طبیعت کثرت گرای جامعه بشری است. موضوع دوم تساهل و مداراست. من باید با رقیب و مخالف خود مدارا کنم. با مدارا سازش هم بوجود می آید؛ بدون سازش دموکراسی ایجاد نخواهد شد.“
یزدی می گوید، آنهایی که زمام امور را به دست گرفتند، آنهایی که صدایشان امروز، نه فقط در ایران بلکه در کل منطقه، بلندتر از سایر مسلمانان است، آنهایی هستند که کثرت و تنوع را محکوم می کنند و خواهان پایبندی به یک دیدگاه هستند. او می گوید، در ایران آنهایی که انقلاب او را ربوده اند، سنت گرایان هستند، افرادی مانند احمدی نژاد که می خواهند مانند رهبران دینی قرون گذشته حکومت کنند.
یزدی می گوید:“نگرش ساده لوحانه حکومت این است که رهبری وجود دارد که یک شخصیت الهی است و توسط خدا انتخاب شده است، بنابراین آنها انتظار دارند که نظام مانند نظام قرون گذشته عمل کند. آنها در این امر مؤفق شده اند. آنها رهبری دارند که می تواند همه کار بکند. با این وجود، مشکلات همچنان به قوت خود باقی هستند.“
یزدی می گوید:” داستان انقلاب ایران شبیه سایر انقلاب هاست. موضوع این انقلاب احیای حقوق و آزادی های مردم بود، مردمی که بر علیه رژیم ستمگر شاه بپا خاستند. فردای انقلاب، خمینی با این سؤال روبرو شد: جمهوری اسلامی چیست؟ من طرفدار قانون اساسی و انتخابات بودم. آنها با این چیزها مخالف بودند. خمینی مردد بود، اما بتدریج به محافظه کاران پیوست.“
اما آقای یزدی همچنان خوش بین است. او می گوید، اندیشمندان سنت گرا بیش از پیش به رویکرد عملگرایانه روی آورده اند. به اعتقاد او، جامعه ایران در حال بلوغ است و در راه رسیدن به دموکراسی مشروع در حال عبور از یک مرحله دشوار است. او معتقد است، مشکلات اقتصادی امروز نشانه آن است که بسیاری از سنت گرایان باید تحولات را بپذیرند.
یزدی می گوید:” ایران در حال آموختن دموکراسی است، چرا که دموکراسی یک پروسه یادگیری است. هیچ کس در کلاس درس آن را فرا نخواهد گرفت. دموکراسی یک کالای وارداتی نیست. آمریکا دموکراسی را در کوله پشتی های سربازانش حمل نمی کند. دموکراسی باید از درون اتفاق بیفتد، از چالش ها و تجربیات خودمان.” یزدی درباره افرادی که هم اکنون گرداننده حکومت هستند، می گوید:” آنها باید خودشان آزمون و خطا را امتحان کنند و بیاموزند که آنچه را که دارند انجام می دهند، عمل نمی کند. راه دیگری وجود ندارد.“
منبع: نیویورک تایمز، 16 فوریه، 2008