سال انتخاب به جای انتخابات

محمد جواد اکبرین
محمد جواد اکبرین

“نظامی گنجوی” در “نوشته هفتم از مخزن الاسرار” خطاب به “انسان” می گوید: “کار تو زانجا که خبر داشتی، برتر از آن شد که تو پنداشتی… پرده‌گیانی که جهان داشتند، راز تو در پرده نهان داشتند، دل که نه در پرده وداعش مکن، هر چه نه در پرده سماعش مکن…”

بیت اول، راز امیدواریِ آدمی است؛ تنها کسانی ناامیدی را تئوریزه می کنند که قوانین حاکم بر جهان را منحصر به قوانین شناخته شده ای می دانند و چون امید، همیشه نوعی فراتر رفتن از مناسباتِ عادی ست تنها کسانی “امیدوار” اند که باور داشته باشند کسی، چیزی یا مقولاتی در این جهان هست که فراتر از تصورات و توقعات آنها آینده را رقم می زند. “… برتر از آن شد که تو پنداشتی”.

در بیتِ بعدی، نظامی، راز امید را در پرده های موسیقی نشانده تا اهل راز با حقیقتِ آواز، پیمان ببندند که جز بر آن “قرار” ننوازند؛ اما  در بیتِ آخر می خوانیم که پاره ای از آدمیان، کوکِ این ساز را بر هم می زنند و خارج از پرده می خوانند؛ آنها که اهل پیمان نیستند نه لایق گفتگو و شنیدن اند و نه حتی لیاقت وداع و خداحافظی را دارند “… دل که نه در پرده، وداعش مکن!”

از نگاه نظامی گنجوی، گفتگو نیز خط قرمز دارد چنان که نگاه مداراجوی حافظ نیز اگر بدون خط قرمز باشد نقض غرض می‌ کند که “با دوستان مروّت با دشمنان مدارا” مگر با دشمنانِ مدارا… به گمانم می توان و باید با همه کس گفتگو کرد الا سه دسته: دشمنانِ مدارا، نظریه پردازانِ ناامیدی و پیمان شکنان!

قرآن نیز همین خط قرمز را دارد و می گوید با آنها که “لا أیمانَ لهم” گفتگو نکنید؛ “أیمان” جمع “یمین” به معنای قسم، عهد و قرار است. بابی در “اصول فقه” هم هست به نام “تبادر”؛ می گوید تبادر، نشانه ی حقیقتِ معناست به این معنا که وقتی عاقلی از لفظی استفاده می کند و در ذهن عموم مخاطبان، معنایی شکل می گیرد آن لفظ در همان معنا حقیقت دارد و همه قراردادهای دنیا بر همین اساس، پایدار می ماند و اگر غیر از این باشد و هر کس به بهانه “منظورم این نبود” لفظی بگوید و معنای دیگری را نشان کند هیچگونه مفاهمه، دیالوگ و گرامری شکل نمی گیرد.

این همه مقدمه کافی است تا بگویم مولود نامشروعِ گفتگوی بدون خط قرمز،  برآمدن محمود احمدی نژاد و سپس پیشروی حکومت تا انتخابات ۸۸ شد که به تعبیر میرحسین موسوی در بیانیه شماره ۱۸ “فجایع کهریزک و آدم کشی های روزهای ۲۵ و ۳۰ خرداد و عاشورای حسینی از خاطره جمعی ملت پاک نخواهد شد و نباید هم پاک شود که خیانت به خون شهدا و بی گناهان است. ما چگونه می توانیم تیرهای مستقیم به مردم و زیر کردن آنها توسط ماشین پلیس را از یاد ببریم؟” عذرخواهی و کوتاه آمدن در برابر جباریت داخل، امید به اصلاح از درون را ناامید می کند و می رسد روزی که سرکنگبین خوفِ اصلاح طلبان از ویرانی کشور، صفرا بزاید.

سخنی منسوب به حضرتِ فاطمه زهراست ویژه ی آنانکه از خوف حادثه در حادثه می غلتند. “زعمتم خوف الفتنه الا فی الفتنه سقطتم… پنداشتید از فتنه می ترسید زنهار! که در درون همان فتنه افتادید”؛ استدلال خائفانه ی برخی اصلاح طلبان به “ویرانی ایران” از جنس استدلال حکومت در مهار فتنه است. هم آنانکه از خوف فتنه، ظالمانه حکومت می کنند و هم آنان که از خوف جباریتِ بیشتر با حکومتِ ظلم مماشات می کنند هر دو آسان ترین راه را برای سیاست ورزی برگزیده اند. با نیزه بیعت گرفتن از مردم، همان قدر آسان است که از خوف نیزه بیعت کردن.

می توان و باید “در مقابل این صحنه آرایی خطرناک” ایستاد؛ اما سیاست ورزی بی برنامه و مماشات بی حد و مرز، و از هر راه “دیگری” یک تابو ساختن، سیاست ورزی آسان است؛ دامبلدور در هری پاتر و جام آتش دیالوگ عمیقی دارد؛ می گوید: “لحظات دشوار و تاریکی در انتظار ماست که ناچار خواهیم شد میان آنچه درست و آنچه آسان است یکی را انتخاب کنیم”.