وقایع و تحولات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، آرایش نیروهای سیاسی در فضای رسمی کنشگری سیاسی را چنان متحول ساخت که می توان از بیست و دوم خرداد هشتاد و هشت به عنوان یک فصل ممیز تاریخی نام برد. فصل ممیزی که هم جنس نیروها و فعالان سیاسی رسمی را متحول ساخت و هم جنس حکومت را بسیار متفاوت تر قبل کرد.
شاید بتوان گفت هم فعالان سیاسی و مدنی و هم حکومت را در جایگاه و نقش واقعی خود قرار داد؛ جایگاه و نقشی که برخاسته از ماهیت مطالبات، ارزش ها و آرمانهایی است که هر یک ادعای نمایندگی آنرا برای خویش قائلند.
اگر انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته را مبداء تحول و عیان شدن فصل تازه ای از نگاه حکومت به سیاست و سیاست ورزی بدانیم، حال پرسش این است که موضع جبهه اصلاحات در قبال انتخابات های آینده در جمهوری اسلامی چیست؟ به طور مشخص جبهه اصلاحات قصد دارد با چه گاردی با انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال آینده و انتخابات ریاست جمهوری در سال پس از آن مواجه شود؟
نوع مواجه جبهه اصلاحات با انتخابات های آینده در جمهوری اسلامی پیش از هر چیز به تعریف اصلاح طلبان از جایگاه و موقعیت کنونی شان بستگی دارد. تنها پس از چنین تعریفی است که می توان از جهت گیری در قبال رویدادهای آینده و از جمله انتخابات های پیش رو سخن گفت.
آیا اصلاح طلبان کماکان خود را جناحی در جمهوری اسلامی تلقی می کنند؟ اگر پاسخ آری است آیا حاکمیت نیز چنین نقش و جایگاهی را برای آنان قائل است؟ به راستی از نگاه حاکمیت، جایگاه و نقش مطلوب جبهه اصلاحات (به عنوان نیرویی که حامل برخی ارزش های مدرن و لیبرال در جمهوری اسلامی بود) چه نقش و جایگاهی است؟
به نظر می رسد پس از انتخابات سال گذشته پروژه ای از سوی حاکمیت در حال اجرا شدن است که می توان آنرا “ملی – مذهبی سازی جبهه اصلاحات” نامید.
بی تردید حکومت، جبهه اصلاحات را به عنوان “جناحی در حاکمیت” دفع نموده است و قطعا دیگر در سناریوهایش ایفای چنین نقشی را برای آنان متصور نیست. گرچه فرض محال، محال نیست اما تسلط دوباره اصلاح طلبان بر نهادهایی چون دولت و مجلس در آینده محال به نظر می رسد.
اصلاح طلبان دیگر دفع شده اند و آنچه از آن تحت عنوان جذب حداکثری نام برده می شود، صرفا قرار دادن اصلاح طلبان در موقعیتی است که نیروهای ملی – مذهبی در سی سال گذشته در آن موقعیت قرار دارند.
جناح حاکم اگرچه اصلاح طلبان را از حکومت بیرون رانده است اما قطعا قصد ندارد آنان را تا آنجایی هل بدهد که در کنار اپوزیسیون قرار بگیرند. بهترین وضعیت برای حکومت آن است که اصلاح طلبان تا آنجا هل داده شوند که در سمت راست نیروهای ملی – مذهبی بایستند.
اما وضعیتی که از آن تحت عنوان “ملی – مذهبی شدن” نام برده شد، چگونه وضعیتی است؟ در توضیح باید گفت، موقعیت و وضعیت نیروهای ملی – مذهبی در جمهوری اسلامی یعنی: برخورداری از حداقلی از حقوق سیاسی (از قبیل برگزاری نشست ها و جلسات درون گروهی، حضور محدود و کنترل شده در فضای عمومی از قبیل سخنرانی در دانشگاه ها و برخوداری از امکان انتشار نشریه مشروط به آنکه به رسانه ای اثر گذار بر افکار عمومی بدل نشود) منهای حق حضور در حاکمیت.
به بیان بهتر به زعم حاکمیت در حد فاصل بین نیروهای خودی (طرفداران انقلاب) و نیروهای غیر خودی (ضد انقلاب)، فضایی نیز برای نخودی ها تعریف می شود که در سی سال گذشته نیروهای ملی – مذهبی در آن فضا زیست نموده اند و قصد حاکمیت بر آن است که از این پس جبهه اصلاحات نیز در این فضا ادامه حیات بدهد.
اما موضع جبهه اصلاحات در قبال این تصمیم جناح حاکم چیست؟ به راستی اگر اصلاح طلبان این نقش تازه را پذیرفته اند و قصد دارند با ایستادن در میانه خودی ها و غیر خودی ها به فعالیت و حیات سیاسی ادامه بدهند بهتر نیست در حالی که هم چون سایر نیروهای دموکراسی خواه از حق حضور در حاکمیت محروم هستند به عنوان بخشی از فعالان دموکراسی خواه در مواجه با انتخابات های آینده به صورت راهبردی و نه تاکتیکی از مفهوم “انتخابات آزاد” به معنای دقیق کلمه، دفاع نمایند؟