هفته گذشته خبرگزاری های ایران به نقل از مدیر مطالعات سیاسی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها اعلام کردنداین نهاد 40 مدرس سیاسی به دانشگاه های مختلف کشور اعزام کرده است. (ایسنا 22 دی ماه )
محمد قربانی این اعزام ها را در راستای تعمیق مباحث سیاسی دردانشگاه ها و ارتقای سطح قدرت تحلیل دانشجویان در مباحث سیاسی عنوان کرده و گفته بود ؛در 35 گارگاه های اموزش مباحث سیاسی جریان شناسی سیاسی، جنبش دانشجویی تحلیل سیاسی، اموزش مهارت های تشکیلاتی ؛ غرب شناسی و تحولات خاورمیانه مورد بحث قرار گرفته و اساتید علوم سیاسی به نمایندگی از نهاد رهبری در خصوص این مباحث برای دانشجویان سخنرانی کرده اند.
در عین حال در خبر دیگری داوود رنجبران، معاون فرهنگی نهاد نمایندگی مقام رهبری در دانشگاه ها نیز در مصاحبه ای گفته بود؛ در سال جاری بیش از 620 برنامه و گارگاه فرهنگی دردانشگاه ها سراسر کشور به همت این نهاد در دانشگاهها بر گزار شده است.(23 دی ماه خبرگزاری ایسنا)
همچنین در خبر های دیگری نیز معاونت امور فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی گفته بود :این سازمان طرح تغذیه فکری 5 هزار امام جماعت فعال در دستگاه های دولتی را اجرا میکند 23( دی ماه خبرگزاری مهر) و همین سازمان نیز باز در این هفته اعلام کرد: این سازمان طرح اموزش تخصصی ویژه روحانیون را بر اساس منویات مقام رهبری انجام میدهد و از این پس اموزش روحانیون تخصصی خواهد شد(خبرگزرای مهر و 28 دی ماه )
با نگاهی کوتاه به این اخبار پراکنده در خبرگزاری ها به نظر میرسد نقطه مشترک تمامی انها تقویت تریبون های تئوری پردازی و ایدئولوژی سازی در جامعه است.
این چنین نهاد های فرهنگی که از اوایل انقلاب شکل گرفته اند و نقش بنگاههای سخن پراکنی را برای حکومت بازی کرده و میکنند، بعضأدر مواقع حساس که نیاز به تهیج افکار عمومی باشد، فعالیت های خود را دو چندان کرده وهمه فضای عمومی و رسانه ای کشور را از تفکری که از ان سود میبرند اشباع میکنند.
اما چرا در حال حاضر که به گفته مقامات مسئول ایران، در این کشور امنیت بر قرار است و کشور با بحران خاصی روبه رو نیست، این نوع دستگاهها به تکاپو افتاده وقصد ان دارند در مورد تئوری های سیاسی و ایدئولوژی های منحرف، به گفته آنها، دردانشگاهها کارگاه های آموزش برقرار کنند؟
مگر نه انکه این دستگاههای فرهنگی و ایدلوژی پرداز از اوایل انقلاب همیشه بازوی تبلیغاتی نظام بوده و مجلس و دولت نیز همیشه بدون نظارت بر هزینه کرد های این سازمانهای فرهنگی بودجه هایی را اختیار آنها قرار داده اند.
ایا واقعا در حال حاضر قدرت حاکم برای ترویج تفکر خود دچار کمبود تریبون شده است؟ انتشار 2 هزار نشریه همسو با حاکمیت و صدا و سیمایی که مجلس نیز در، خوش خدمتی به ان، تحقیق و تفحص از ان، را لغو کرد و کاملا ان را دراختیار کانون قدرت قرار داد و انتشار دهها هزار وبلاگ از سوی ده ها هزار پایگاه بسیج در سراسر ایران و سوق دادن 70 درصد از کارکرد بسیج به بخش فرهنگی و اجتماعی باز هم تریبون کم امده است؟
در مقابل نیز از یاد نمیرود که در 8 سال گذشته 200 نشریه منتقد حاکمیت و 5 میلیون وبلاگ و سایت نیز توقیف و مسدود شدند.
ایا باز هم این تعداد رسانه دیداری، شنیداری و نوشتاری برای تقویت تفکر و تئوری های فرهنگی حاکم کفابت نمیکند؟
در پاسخ به این سوال که چرا دستگاه های مروج فرهنگ و ایدئولوژی ساز از سوی حکومت، در حال حاضر، به تکاپو افتاده اند؛ چند احتمال مطرح است :
1) ایا به اعتقاد حاکمان قدرت، بعد از سی سال از گذشت اتقلاب، دستگاهای ایدئولوژی ساز حکومت مانند آموزش پرورش، دانشگاها، رسانه ها و نهاد های حقوقی کار امدی و اثر گذاری خود را از دست داده اند و باید برای ادامه کار انها تجدید نظر شود و مورد بازسازی قرا بگیرند.
2 ) ایا بحران ساختاری مانند زوال نظام حاکم، ضعف همبستگی ملی و نظام، کشمکش های قدرت در حکومت و یا دخالت های بین المللی در کشور رخ داده که نیاز به تئوری پردازی سیاسی را دراین زمان مورد ضرورت قرارداده است؟
3) ایا جوانان دانشگاهی و دانشجویان از سیاست و دین دلزده شده اند و دیگر به هیچ سیاست و ایدئولوژی اعتماد نمیکنند و هر کس سر خود را گرفته و راه خود را میرود؟
4) ایا مشکلات مالی و معیشتی و ناامنی از اینده، جوانان را نسبت به ایدئولوژی های حاکم در ایران بی تفاوت کرده است؟
اما به نظرمیرسد زمانی تسلط انحصار امیز قدرت بر ابزار های تئوری ساز افزایش می یابد که بحران نفوذ ومشروعیت، ناکارامدی دستگاههای دولتی، فساد اداری، اختناق شدید، عدم ثبات و ناتوانی دولت در اعمال سلطه از طریق قانون بارز و اشکار شود.
بر این اساس دولت ها در این بحران مشروعیت سعی دارند با بهانه هایی مانند وحدت ملی، ترویج روند توسعه کشور و انحصار دستگاههایی مانند ارتش و نیرو های نظامی سازمان های اداری، منایع مالی، نهاد های اموزشی، حقوقی و رسانه ها را به اختیار خود در اوردند و بحران نفوذ و مشروعیت خود را تعدیل کنند که این خود از عوامل عقب ماندگی سیاسی د ر کشور تعریف میشود.