شکلی جدید برای معرفی یک مرد

نویسنده

maziarsaeedi.jpg

تلقی از زنان به عنوان ناموس مردان، شکلی از “دیگری” بودن آنان است‎. ‎آن چنان که تشبیهشان به گل ها و اجرام ‏آسمانی، یا ارتقایشان به مقام الهگی و بدل‎ ‎ساختنشان به اصنام. ناموس مردی بودن، صعود به جایگاه احتمالا والاترین ‏عنصر هستی آن‎ ‎مرد است: شرف. پدیده ای که حتی از جان آن مرد هم ارجمندتر است؛ مردی که اگر جانش هم‎ ‎برود، ‏شرف و ناموسش نخواهد رفت. ناموس هم چنین به معنای عفت است و پاکی، و حتی‎ ‎بالاتر از آن به معنای عصمت، بی ‏گناهی. به این ترتیب ناموس امری قدسی نیز هست؛‏‎ ‎تصادفی نیست که “ناموس پرستی” وجود دارد.حال آیا ناموس ‏نامیدن زن تحقیر او است یا‎ ‎تکریمش؟

چنین جایگاه والایی که مرد زن را بر آن نشانده، هر کسی را شایسته‎ ‎نیست. نوامیس باید ناموس باقی بمانند:پاک، نجیب ‏وعفیف، با معصومیتی کودکانه، و‎ ‎البته که همچون کودکی سر به راه. بقا در چنین وضعیتی البته آسان نیست، به ویژه ‏که‎ ‎این قلمرو خط قرمزهای فراوان و مرزهای تنگی دارد، مرزهایی که نگاهبانانی به قیمت‎ ‎جان آنها را محافظند. کافی ‏است پای کسی از مرزها فراتر نهاده شود تا مرزبانان دلیر‎ ‎به جنگش روند و جانش بگیرند.اگر چه آن چنان که گفته شد ‏زن ناموس مرد و والاترین‎ ‎چیزی است که او دارد، اما عروجش به چنان مقامی به بهای از میان رفتن هر جایگاه دیگر‎ ‎برای او است. زن گرامی ترین چیزی است که مرد دارد، اما جز آن چیزی نیست.به این‎ ‎ترتیب زنی که چیزی نیست جز ‏ناموس وقتی از قواعد عفت سرپیچی می کند دیگر هیچ نیست و‎ ‎هر چه بر هیچ روا است. مردان تا پای جان بر سر ‏ناموس ایستاده اند اما این جان اغلب‎ ‎جان همان موجودی است که بر سرش ایستاده اند و لگدمالش کرده اند.ناموس ‏احتمالا تنها‎ ‎پدیده ای است که برای دفاع از آن می بایستی به قتلش رساند‎.‎

کنشگران جنبش زنان نیز خواهی نخواهی از نوامیس جامعه اند و پدر‎ ‎خانواده شیطنت های آن ها را چندان تاب نمی ‏آورد و آن گاه که حسب میل پدرانه اش‎ ‎رفتار نمی کنند، یعنی آن گاه که شرف و ناموس خانواده-جامعه را به خطر می ‏اندازند، به دفاع از ناموس خویش برمی خیزد.راستی وقتی زنی بهشت را زیر پای خود دارد دیگر چه‎ ‎جای گلایه که آیا ‏او و سه زن دیگر مشترکا در یک خانه بهشت را زیر پا دارند یا او به‎ ‎تنهایی؟ چرا زنی که موهبت مادری از پی ‏همسری نصیبش شده میخواهد دیگرانی را از این‎ ‎موهبت محروم کند؟ زنی که به این زیرپایی بهشتی قانع نیست و بر ‏هووهای خود رشک می‎ ‎برد لابد سزاوار آن بهشت نیست. این ناشکری البته عقوبت نیز دارد: احضار، بازداشت، ‏زندان، حبس و شلاق. و البته که این زنان و دختران گناهکار باید خوشحال باشند که به‎ ‎سبب رافت پدرانه، بخت یارشان ‏بوده و قربانی یک قتل ناموسی نشده اند؛ قتلی که قانون‎ ‎نیز از آن حمایت می کند‎.‎

این کنشگران اما آن دخترکانی نیستند که به هوای کشف بوسه ای در پستوی‎ ‎خانه ای، فریفته مردی می شوند و خونشان ‏در پستوی دیگری به دست مردان دیگری می ریزد‎ ‎و پنهان می شود.که این دختر پستویی، حتی وقتی که بر ضد پدر ‏عصیان می کند، چیزی است‎ ‎که در ارتباط با مردان تعریف می شود، شیء است، منفعل است، مفعول است، ابژه است‎. ‎وجدانش معذب است و اگرچه از سلطه پدر تن زده، تن به چیرگی مردی دیگر داده است.اما‎ ‎زنی که برای مطالبه حقوق ‏خود از کنج پستوها به خیابان، به جامعه پا گذاشته است نه ‏‎”‎فرشته خانه نشین” است، نه در در خیابان توسط این و آن ‏اغفال شده.خونش هم اگر بریزد‎ ‎پنهان کردنی نیست.و مهمتر از همه او دیگر چیزی در رابطه با مردان نیست، او زن‎ ‎است، انسان است، فاعل است، فعال است، او سوژه است؛آگاهانه بر مناسبات خشن مردانه شوریده‎ ‎و به هیچ سلطه ای ‏هم تن در نمی دهد‎.‎

در مبارزه اجتماعی اگر همیشه مرد سوژه بود و زنان در مقام مادر‎ ‎زندانی، فرزند شهید و یا خواهر مبارز مطرح می ‏شدند و در رثای آن عزیز مجال مویه می‎ ‎یافتند، حالا زن سوژه است؛.به یمن احضارها و بازداشت ها و احکامی که ‏جنبش زنان با آن‎ ‎رو به رو است، “شوهر فعال حقوق زنان” به شکلی جدید برای معرفی یک مرد بدل می شود.حال‎ ‎این ‏بار مردان هستند که در رابطه با زنان تعریف می شوند.‏

منبع: تغییر برای برابری