آیتالله سیدعلی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی طی دیداری با نمایندگان اقلیتهای مذهبی در مجلس ، تاکید کرد که بر اساس آموزههای اسلام باید “با پیروان ادیان دیگر با انصاف و عدالت” رفتار شود.
خامنهای با اشاره به آنچه که “تبلیغات علیه مسلمانها” در اروپا و امریکا مینامید، رفتار جمهوری اسلامی با اقلیتهای مذهبی را همراه با “رواداری” خواند و گفت: “اینها مدّعی حقوق بشر هم هستند! اینها را مقایسه کنند با آنچه در ایران میگذرد. این چنین چیزی در ایران سابقه ندارد؛ یعنی در دوران اسلامی و جمهوری اسلامی، تعرّض به غیر مسلمان از سوی مسلمانها هیچ سابقهای ندارد. همان جوان حزباللّهی تند و داغ هم هرگز به خودش اجازه نمیدهد که به یک غیر مسلمانی تهاجم و حمله بکند و مانند اینها.”
سخنان سیدعلی خامنهای و ادعای رواداری جمهوری اسلامی با اقلیتهای مذهبی در حالی است که طی سالهای پس از استقرار جمهوری اسلامی، تعداد زیادی از پیروان مذاهب دیگر در ایران اعدام و یا به زندانهای طولانی محکوم شده اند. این فشارها حتی شامل مسلمانان اهل سنت و همچنین دراویش و اهل حق نیز شده است.
فشار بر اقلیتهای مذهبی، که حتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز به رسمیت شناخته شدهاند، از همان زمان پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ آغاز شد و با گذشته حدود ۳۶ سال، به مهاجرت گسترده مسیحیان و یهودیان ایران انجامید.
کارن خانلریان، نماینده وقت ارمنیان ایران در مجلس، چند سال پیش با تاکید بر کاهش سالیانه تعداد مسیحیان گفته بود: “تعداد جمعیت ارمنیها در ایران به تدریج کاهش مییابد و امروز جامعه حدود ۶۰-۷۰ هزار نفر جمعیت دارد.”
او معتقد بود: “در سالهای اخیر، مهاجرت ارمنیها از ایران کمی کاهش یافته است اما تا به امروز مهاجرت ارمنیها از ایران ادامه دارد.” خانلریان یادآور شده بود: “ارمنیها اساسا از ایران به اروپای غربی، ایالات متحده آمریکا و کانادا مهاجرت میکنند.”
با توجه به اینکه جمعیت ارامنه ایران در سالهای پیروزی انقلاب بیش از ۱۸۰ هزار نفر بود، با آمار جدید، به نظر میرسد بیش از شصت درصد جمعیت ارامنه ایران مهاجرت کردهاند. همچنین جمعیت کلیمیان ایران نیز کاهشی چشمگیر داشته است. بر اساس آمارهای منتشر شده، تعداد کل یهودیان ایران از ۱۵۰ هزار نفر در سال ۱۳۵۷ به ۳۰ هزار نفر در سال ۱۳۸۹ کاهشیافته است. به این ترتیب تنها بیست درصد از جمعیت کلیمیان ایران هنوز در کشور خود باقی ماندهاند.
بر این موارد، سرکوب گسترده و سیستماتیک بهائیان را نیز باید اضافه کرد. آنها حتی اجازه تحصیل یا داشتن شغل در ایران را نیز ندارند. سرکوب اهل سنت نیز چیز پنهانی نیست. آنها با گذشت سه دهه و نیم از استقرار جمهوری اسلامی، هنوز اجازه داشتن یک مسجد در پایتخت ایران را نیافتهاند.
در سالهای اخیر حمله به درویشان و مراکز مذهبی آنها و همچنین قتل و حبس و شکنجه و آزار آنها نیز بر موارد پیشین “رواداری” جمهوری اسلامی با اقلیتها افزوده شده است.
حمله به دراویش گنابادی و دستگیریهای گسترده آنها، از بهمن سال ۱۳۸۴، و با تخریب حسینیه دراویش در شهر قم آغاز شد. این اقدام که با اشاره برخی مراجع مذهبی قم انجام شده بود، به مرور به بحرانی جدید در جمهوری اسلامی تبدیل گردید. وکلای دراویش گنابادی یکبار در نامهای خطاب به آیتالله مکارم شیرازی با اشاره به تکذیبیه او درباره دخالتش در حمله به دراویش، نوشتند: “تکذیب این موضوع، باعث خرسندی است، اما صرف تکذیب مشکلی را حل ننمود، زیرا فاجعه قم مجدداً در تاریخ ۲۰/۸/۸۶ به علت همان اظهارنظرها و فتاوی در شهرستان بروجرد تکرار شد و حسینیه سیدالشهداء سوزانده و تخریب گردید و شیعیان درویش به خاک و خون کشیده شدند. تهاجم و حمله به دراویش و تکذیب دستور به حمله، دو موضوع جدا است زیرا اساساً «سبب» اصلی ایجاد بحران موضوع فتوا و اظهار نظری است که برای مقلدین در حکم اجرای فرامین شرعی است.”
با اینهمه حتی وضعیت ارامنه ایران، که علی خامنهای در همین دیدار اخیرش چند باری به وضعیت آنها اشاره و ادعای “رواداری” در حق آنها کرده است، نیز قابل دفاع نیست. گفته میشود تهاجم به مسیحیان که در سالهای اخیر گسترش بیسابقهای هم یافت، پس از آن بود که آیتالله خامنهای طی سخنانی از گسترش کلیساهای خانگی ابراز نارضایتی کرد.
او در مهرماه سال ۱۳۸۹ طی سخنانی در شهر قم گفته بود: “دشمن هم همینها را آماج حملات خود قرار داده است؛ دین را یک جور، وفاداری و اعتقاد مردم را یک جور. […] برای اینکه ایمان مردم را به اسلام و مقدسات اسلامی کم کنند. در داخل کشور، از طرق مختلف، پایههای ایمان مردم، بخصوص نسل جوان را متزلزل کنند؛ از اشاعهی بیبندوباری و اباحیگری، تا ترویج عرفانهای کاذب - جنس بدلی عرفان حقیقی - تا ترویج بهائیت، تا ترویج شبکه کلیساهای خانگی؛ اینها کارهائی است که امروز با مطالعه و تدبیر و پیشبینی دشمنان اسلام دارد انجام میگیرد؛ هدفش هم این است که دین را در جامعه ضعیف کند.”
بعد از آن، اعمال محدودیتها و سرکوب مسیحیان شدت بیشتری یافت و حتی در اواخر سال ۱۳۹۰ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی از دو کلیسا در تهران خواست برنامههای فارسی خود را متوقف کنند.
سایت محبتنیوز، وابسته به جامعه مسیحیان ایران در اینباره نوشته بود: “مقامات امنیتی این دستور را در تاریخ ۲۱ بهمن ماه سالجاری برای کلیسای پروتستان عمانوئیل و کلیسای انجیلی پطرس صادر نمودند. این دو کلیسا آخرین کلیساهایی بودند که در روز جمعه مراسم کلیسایی به زبان فارسی برگزار می کردند. کلیسای جماعت ربانی مرکز نیز در سال ۲۰۰۹ مجبور به تعطیل نمودن جلسات روزهای جمعه خود به زبان فارسی شد.”
این سایت اضافه کرده بود: “دولت تصمیم دارد تا بطور کلی کلیساها را تعطیل کند، اما به دلیل اینکه این کلیساها توسط ارامنه و آشوریان تأسیس شدهاند و رهبرانشان از این دو اقلیت قومی هستند، این کار برایشان میسر نیست. اما حداقل کاری که میتوانند را انجام میدهند و مراسم فارسی را لغو میکنند.”
چندی بعد گفته شد که وزارت اطلاعات خواستار اعلام نام و مشخصات اعضای همه کلیساها نیز شده است. سایت محبتنیوز در این مورد نوشته بود: “مسئولین و رهبران کلیسای جماعت ربانی مرکز در تهران در برنامه پرستشی روز یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ماه سالجاری از اعضای کلیسای خود خواستهاند تا بطور داوطلبانه، لیستی از خود، به همراه شماره ملی و سایر مشخصات خود را تحویل رهبران کلیسا داده تا در اختیار وزارت اطلاعات قرار گیرد و این به منزله ثبت و ضبط دقیق اطلاعات شخصی و هویتی شهروندان نوکیش مسیحی خواهد بود.”
نویسنده این سایت افزوده بود: “اما از نکات مثبت اجرای چنین دستورالعملی، به یقین بسط و گسترش «کلیساهای خانگی» خواهد بود که قدر مسلم آن دسته و گروه از ایمانداران مسیحی که به لحاظ امنیتی و فشار و محدودیت ها قادر نخواهند بود تا به کلیساها بروند، جذب کلیساهای خانگی شده و این به معنی گسترش مسیحیت حتی در بین خانوادهها خواهد شد.”
ممنوعیت فروش کتاب مقدس در ایران نیز یکی از نشانههای “رواداری” جمهوری اسلامی با مسیحیان است. کسانی که یکبار در ایران و در یک کتابفروشی به دنبال کتاب مقدس رفته باشند، میدانند این کتاب که بصورت مخفیانه به فروش میرسد، چاپ رسمی داخلی ندارد و معمولا یا نسخههای وارداتی آن به فروش میرسد و یا نسخههایی که بصورت زیراکس منتشر شده است.
رسانههای حکومتی به بهانه اینکه کتاب مقدس “تحریف” شده است این ممنوعیتها را توجیه میکنند. دهم خرداد ماه سال ۱۳۸۹، روزنامه وطنامروز طی خبری اعلام کرده بود: “کتب انجیل و تورات تحریف شده به صورت گسترده از مرزهای غربی وارد کشور شده است. یکی از مسؤولان امنیتی کشور در نشست اخیر خود در آذربایجانغربی با اعلام این موضوع، تاکید کرده بود که اشغالگران نقش مهمی در این مساله دارند و این کتابها را از طریق مرزهای عراق وارد کشورمان میکنند. به گفته وی، بخشی از این کتب در منطقه و بخش عمدهای به مناطق مختلف کشور قاچاق میشود. این مقام مسؤول با بیان اینکه فقط طی چند ماه صدها جلد کتب انجیل و تورات تحریف شده هنگام ورود به کشور در یکی از مناطق مرزی سردشت کشف و سوزانده شد، خواستار آگاه سازی مردم در این باره شد.”
در اسفند همان سال نیز خبری مشابه در سایت محبتنیوز منتشر شد: “اداره بازرسی و کشف کالای قاچاق با هماهنگی نیروی امنیتی سپاه پاسداران، ۲ کارتن کتاب حاوی بیش از ۳۰۰ جلد کتاب مقدس را که در جریان یک عملیات ایست بازرسی در داخل یک اتوبوس کشف و ضبط کرده بودند به آتش کشیدند.”
این نمونهها از “رواداری” جمهوری اسلامی درباره مسیحیان تنها بخشی از آن چیزی است که رهبر جمهوری اسلامی خواستار اعلام آن به جهانیان شده است. او در همین دیدار، خطاب به نمایندگان اقلیت در مجلس گفته است: “این رفتارهای جمهوری اسلامی را هم در خارج منعکس کنید؛ یعنی واقعاً بدانند، بفهمند در دنیا و دنیای مسیحیت بداند که در کشور اسلامی اینقدر رواداری نسبت به غیر مسلمانها هست؛ این رواداریای که آنجاها وجود ندارد.”