اقای عسگر اولادی را تفهیم کردند که نظر بیت رهبری آن است که رفع حصر موسوی و کروبی غیر ممکن است، مگراین که توبه کنند. جالب آن است که تفهیم به این مرد با آن سابقه در امر مبارزه که برای اقتدار حاکمیت فعلی بس کار سازو کار راه بینداز بوده از موضع بالا و با تحکم بوده است. زمانه به نحوی است که برخی از مبارزان پیچیده گی انجام رفتار عادلانه را از دست می دهند. اما در مقابل عمل عسگر اولادی مسلمان، احمد اقا صدر حاج سید جوادی بود که در دفاع از حقوق کسانی که با وی بر سر مهر نبودند هم بر سر پیمان ایستاد تا به سوی معبود شتافت. حالا سوال این جاست که اگر شخص به ناچار در برابر کامیابی دنیا و خوش نامی قرار بگیرد باید کدام را انتخاب کند؟
گاهی شرایط آن سان سخت می شود که از دنیا هم مانده می شوی. عسگر اولادی مسلمان و موتلفه اسلامی زمانی که رقیب جدی خود یعنی نهضت آزادی را از حضور در مدیریت انقلاب حذف کردند، نمی پنداشتند که بوسیله جوانترهایی در عالم سیاست حذف می شوند که در گذشته نه چندان دور افتخار می کردند که در کنار اعضای موتلفه حضور و عکس یادگاری داشته باشند.
موتلفه اسلامی در انتخابات مجلس ششم شکست خورد و در نیافت که رهبری و بیت او روی اسب بازنده شرط نخواهد بست و در پی یافتن سواران دیگر می گردد، این سواران، نظامیان و بوروکراتهای تیم احمدی نژاد بودند.
حال به جایی رسیده است کار، که موتلفه و عسگر اولادی مسلمان باید تفهیم بشوند که ابتکاری هم نباید بدون اجازه بیت داشته باشند. چرا که ابتکار عمل، قدرت می خواهد که موتلفه دیگر ندارد. سیاست کلنگی شده در ایران که موتلفه در شکل گیری آن نقش داشت کار را به جای رسانده که نظامیان می گویند که چه بشود و چه نشود، البته با هما هنگی بیت رهبری، آن هم با بخش قدرتمند بیت.
موضع اخیر آقای عسگر اولادی مسلمان در مورد توبه موسوی و کروبی، نشان از حرکت شکست خورده جریانی می دهد که با نیت صواب آخرت و قدرت نمایی در عرصه سیاست موضعی گرفت که کمی جسورانه بود، یعنی اعلام رفع حصر از موسوی وکروبی و تعریف از هاشمی بدون هماهنگی با بیت رهبری. اما در نیمه راه ناچار به عقب نشینی شد. چرا که دیگر موتلفه بازی گری موثر هم در صحنه حکومت ایران نیست.
موتلفه نمی دانست که با حذف کارگزاران و اصلاح طلبان از عرصه قدرت دیگر بازی گری آنان هم منتفی می شود. این درک را هم باهنر و اعضای جوان موتلفه که در نهاد اسلامی مهندسان جمع شدند، هم نداشتند. که حذف کلنگی موسوی و کروبی و اصلاح طلبان آنان راهم در صحنه حکومت در ایران بی تاثیر می کندو از کارایی می اندازد. کار باهنر و دوستانش به جایی رسیده که در جمع های قدرت جایی ندارند. اینان در دهه60ه. ش در زدن ملی-مذهبیها و بعد جامعه مدنی و بعد دهه 80ه. ش درحذف اصلاح طلبان سنگ تمام گذاشتند و با این کارشان، دیگر حضور در قدرت راهم برای خود بی تاثیر کردند، چراکه کشتیبان قدرت در ایران احساس می کند که نیازی به این جریان ندارد. جریانی که در ضدیت با اصلاح طلبان بروی شاخه نشسته و از بن برید. البته ایشان گول شرایط اوایل انقلاب را خوردند که فکر می کردند با حذف نهضت آزادی و ملی-مذهبی ها از قدرت جای فراغ تر خواهند یافت. پس نتیجه گرفتن بر سر اصلاح طلبان می شود همان بلا را آورد، اما نمی پنداشتند که این بار بازننده ایشان خواهند بود.
اما درس موتلفه را به این دلیل آوردیم. البته قصد تحقیر را نداشتیم بلکه نکته آن است که باید اصلاح طلبان هم دقت لارم داشته باشند که بیت رهبری این بار سودای آن دارد که اعتبار آنان را بدون این که چیزی به ایشان بدهد در انتخابات خرج کند آن هم با تائید 3 کاندید ای ضعیف اصلاح طلب. چاره کار اجماع بر سر یک کاندیدای قوی است که اگر آمد و پذیرفته شد که می آید و اگر پذیرفته نشد، پس اصلاح طلبان نباید وارد انتخابات شوند، چرا که چنین اقدامی به معنی از دست دادن اعتبار باقی مانده است.
موتلفه از زمان شکست در مجلس ششم دیگر از نیروی تعیین کننده در حاکمیت تبدیل به جریان غیر موثر شده است. که به آنان دستور داده می شود که چه بکنند و چه نکنند. گاهی برای اطلاع دادن موضع بیت و نظامیان هم به بازی گرفته نمی شوند. مانند انتخابات دولت ریاست جمهوری نهم و دهم که از طریق مطبوعات بعد از پیروزی احمدی نژاد متوجه شدند که برنامه نظامیان و بیت چه بوده است. چنین سرنوشتی قابل درس گرفتن است؛ که در پی آن تکرارنباید رفت.
درس تاریخ آن است که اگر ناچار در میان کامیابی در قدر و خوشنامی در خدمت به مردم قرار گرفتی باید همانند احمد صدر حاج سید جوادی و موسوی و کروبی… دومی را انتخاب کنی. اما هوشیار باشی که روزی جامعه را کامیاب کنی. اما سرنوشت موتلفه و عسگراولادی چوب خداست که می گویند صدا ندارد؟