در پی پیروزی قاطع اوباما در انتخابات، تحلیل هایی منتشر شده مبنی بر این که این انتخاب نشان شکست گروه های لیبرال مخالف جنگ است. دلیل هم گسترش جنگ با هواپیماهای بدون سرنشین و ناکامی اوباما در بستن زندان گوانتانامو. اما این تحلیل ها ریاکاری است و در حقیقت همان کسانی پشتش هستند که موافق سیاست خارجی جوج بوش بودند.
این ادعا که در سابقه اوباما پیرامون آزادی های مدنی هیچ نقطه قابل افتخاری وجود ندارد و “هیچ فرقی با بوش” ندارد اغراق آمیز است.
درست این است که در برخی موارد مانند ممنوعیت شکنجه “خفگی در آب” اوباما در مسیر معکوس سیاست های بوش قدم برداشت و در مواردی مانند ناکامی در تخته کردن در گوانتانامو، نگهداشتن وضع موجود بیش تر به دلیل مخالفت های عوام فریبانه جمهوری خواهان بود. بسیاری از آن ها که شکست اوباما در بستن گوانتانامو را به عنوان ادامه سیاست های بوش مطرح می کنند همان هایی هستند که وقتی اوباما در ابتدای کارش تلاش کرد در این زندان را ببندند فریاد می زنند قاتلین خونریز دارند از خاک آمریکا فرار می کنند.
من شخصا اصطلاح “چپ ضد جنگ” را مشخص کننده یک گروه نمی دانم چرا که نشان دهنده افرادی است که فقط به دلیل تنفر از سیاست خارجی بوش متحد شدند. یعنی هم چپ های واقعی که هیچ گاه واقعا از اوباما حمایت نکردند و هم لیبرال هایی که از او پشتیبانی کردند. اولی می تواند تا ابد به جیل استین رای دهد، اما آن دیگری به کاندیدای معترض حزب سوم، یا دیگری اصلا رای ندهد. اما اگر بپذیریم که یا اوباما یا رامنی قرار بود پیروز شود، و بالاخره مردم آمریکا باید کاندیدایی را انتخاب می کردند که همخوانی بیشتری با اصول ضد جنگ داشته باشند، به چه کسی رای می دادیم؟
اصلی ترین مساله ای که سیاست خارجی رامنی را از اوباما متفاوت می کرد، خاورمیانه بود. میت رامنی مایل بود سیاست خارجی خود را با بنیامین نتانیاهو – نخست وزیر اسرائیل – همراه کند و سمت و سوی جنگ طلبانه تری نسبت به ایران اتخاد کند. اینکه رامنی واقعا تا چه اندازه در این راه قدم می گذاشت همیشه یک راز باقی خواهد ماند. استدلال قابل قبول این است که اکثر شعارهای وی در خصوص ایران مهیب و سنگین بود گرچه باورداشته باشیم که او اگر در دفتر کاخ سفید می نشست سیاست های واقع گرایانه تری اتخاذ می کرد.
سهل است درک اینکه چرا افراد معدودی از مخالفان جنگ امید داشتند که شاید رامنی پیرامون مقاصد جنگ طلبانه اش دروغ بگوید .
با این اوضاف “چپ ضد جنگ” باید چه می کرد؟ رامنی به وضوح نگاه تحقیر آمیزی نسبت به این موضوع داشت که آزادی های مدنی در اختیار افراد موسوم به “تروریست” قرار داده شود ، و علنا اشتیاق زیادی برای شروع جنگ با ایران داشت. در چنین موقعیتی حمایت چپ ها از اوباما یا می توانست به معنای دو رویی تعبیر شود یا به معنای تلاشی کاملا قابل دفاع تا سر خود را بالا نگه دارند و به آنچه کمتر شر بود رای دهند.