امروز شانزدهم آذر است. به این می گویند جمله اضافی. حتی خواجه حافظ شیرازی هم علیرغم فاصله زمانی بسیار با ما در جریان این روز هست، چه رسد به مردمی که بطور طبیعی رسانه های ضدانقلاب را، که همان رسانه های خودمان است، گوش می کنند یا می خوانند یا می بینند، و مردمی که رسانه های دولتی را می بینند و طبیعتا از روی خبرهای آن که مربوط به اظهارات مسوولان نیروی انتظامی و تکذیب خبر اجتماع مردم و چیزهای دیگر است، می فهمند که امروز همان روزی است که باید باشد. پس مطمئن هستیم که امروز سیزده آبان یا 22 بهمن یا روز قدس یا روز عاشورا نیست، البته اگر هم بود، فرقی نمی کرد، چون به هر حال ما کار خودمان را می کردیم. در همین راستا لازم است، چند توضیح بدهم که اگر ندهم ممکن است لال از دنیا بروم، پس به این توضیحات بیش از حد توجه کنید
اول، اگر چه شانزده آذر ظاهرا روز دانشجوست، اما برای ما فرق چندانی نمی کند. روزهای دیگر هم کمابیش همین روز دانشجو هستند، اصلا خود جنبش سبز هم جنبش دانشجویی است، رهبران جنبش سبز هم یا دانشجو هستند، یا قبلا دانشجو بودند. تقریبا تمام کسانی که رهبری جنبش سبز را رسما یا غیررسمی در داخل و خارج عهده دارند، همین دانشجویان هستند. شهدای جنبش سبز هم تقریبا همه شان دانشجو بوده اند. به همین دلیل فرق زیادی در ماجرا نمی کند، یک روز بطور غیررسمی روز دانشجوست و یک روز رسما روز دانشجوست، فقط فرقش این است که قبلا دانشجویان در کنار مردم بودند، حالا مردم باید کنار دانشجویان باشند. در همین راستا، بدترین کاری که فردا می شود کرد، نشستن توی خانه و یا رفتن سر کار است. بنا براین بدون هیچ معطلی و بدون اینکه تاس بریزیم یا فال ورق بگیریم، با خیال راحت به خیابان می رویم و وارد اولین دانشگاه می شویم و همان کاری را که باید بکنیم، می کنیم.
دوم، اینکه مراسم امروز مجوز دارد یا نه، موضوع مهمی نیست، البته سردار احمدی مقدم گفته است که “ از تجمعات غیرقانونی در 16 آذر ممانعت می شود.” ما هم اول خیلی می ترسیم، بعد خیلی می لرزیم، بعد به جای مراسم قانونی در مراسم غیرقانونی شرکت می کنیم. یادمان هم نمی رود که قبلا در نماز جمعه خیلی قانونی آقای هاشمی رفسنجانی، و روز قدس که دولت خودش همه را دعوت به حضور در مراسم کرده بود و روز سیزده آبان که برای مراسم سی سال مجوز صادر شده بود، جلوی حضور سبزها را گرفتند و دوستان ما را کتک زدند، برای همین خیال مان راحت است که اگر در مراسم قانونی شرکت کرده بودیم، احتمالا کتک می خوردیم، پس بنا به قانون دوم نیوتن، وقتی در مراسم قانونی کتک می زنند، پس احتمال اینکه در مراسم غیرقانونی کتک نزنند، خیلی زیاد است، پس به هر حال در مراسم شرکت می کنیم.
سوم، بعضی از دوستان ممکن است از حضور در مراسم غیرقانونی کمی بترسند، البته در این چند ماه ترس مردم ریخته است، یعنی وقتی آدم می بیند که حضور در انتخابات قانونی و حضور در مراسم قانونی به همان اندازه حضور در مراسم غیرقانونی جرم محسوب می شود، به همین دلیل ترس اش می ریزد. ضمن اینکه قوه قضائیه نگرانی خیلی از عزیزان را رفع کرده است؛ چرا که مثلا افرادی که در سازماندهی تظاهرات اعتراضی نقش داشتند، به جرم اقدام علیه امنیت ملی به دو ماه زندان محکوم شده و یک روز بعد آزاد شدند، اما کسی که رهبر یک تشکیلات مخالف است، به جرم حضور در یک راهپیمایی سه میلیون نفری، به نه سال زندان محکوم می شود، طبیعی است که هیچ چیزی قابل پیش بینی نیست. وقتی دادگاه گزارشگر یک تلویزیون مثل بی بی سی را دستگیر و بعد از سه ماه آزاد می کند، اما کسی دیگر را به جرم ای میل زدن به بی بی سی به سه سال زندان محکوم می کند، پس معلوم می شود که میزان مجازات افراد هیچ ربطی به کاری که کرده اند، ندارد، بلکه به حال قاضی و روز بازجویی مربوط است. به همین دلیل بطور کلی نباید از حضور در اعتراضات خیابانی ترسید، چون ممکن است در اعتراض شرکت نکنید، ولی بخاطر رفتن به خیاطی دستگیر و به سی سال تبعید در استانبول محکوم شوید. برای همین وقتی دلیل منطقی برای مجرم شناخته شدن فرد وجود ندارد و همه مجرم اند، حتی اگر عکس آن ثابت شود، دیگر دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد.
چهارم، سیاست شال و گل؛ فعلا در اردوگاه حامیان دولت، جنگ و دعواست، یکی می خواهد به دانشجویان گل بدهد، و از آنها شال سبز بگیرد، یکی دیگر هم می خواهد شال سبز آنها را بگیرد و به جایش توی سرشان چماق بزند. یکی شان مثل احمدی مقدم اعلام کرده که اصلا در تمام عمرش لباس شخصی ندیده و کلا نمی داند لباس شخصی ها از کجا سروکله شان پیدا می شود و یکی مثل سردار نقدی اعلام کرده که لباس شخصی ها اصل مردم هستند و تعداد لباس شخصی ها هزار برابر سبزهاست، مثلا اگر روز قدس دو میلیون نفر از سبزها در خیابان بودند، در مقابل دو میلیارد نفر فقط لباس شخصی بودند. از این دست راست به دست چپ می گوید شکرزیادی نخور، اگر فاکتور بگیریم، سیاست ما در تظاهرات امروز، شانزده آذر، سیاست تظاهرات مسالمت آمیز است. البته ما قبلا هم همین سیاست را دنبال می کردیم، اما مشکل که از ما ناشی نمی شود، ما در هر حال رفتارمان مسالمت آمیز است. مشکل آنهاست که وقتی حال شان خوب باشد، با چماق می زنند و وقتی حال شان بد باشد، با گلوله شلیک می کنند. وقتی حال شان خوب باشد، می گیرند و سه روز بعد ول می کنند، اگر حال شان بد باشد، می گیرند و سه سال بعد هم ول نمی کنند. با یک گریه تمساح می گیرند و با یک خنده روباه ول می کنند. ما در هر حال می خواهیم مسالمت آمیز رفتار کنیم، گل هم بدهند می گیریم، شال هم می دهیم، فقط کسی نمی تواند شال مان را بگیرد و کلاه سرمان بگذارد.
پنجم: این جمله طلایی که مردم رسانه اند، را از یاد نبریم، از دو روز قبل سرعت اینترنت در ایران کند شده و این یعنی ماجرا خیلی جدی است، دولت هم به گفته رویترز به خبرنگاران خارجی اعلام کرده که حق ارسال خبر در سه روز نزدیک به شانزده آذر را ندارند. طبیعتا ما هم به وظیفه ملی مان عمل می کنیم، هر جا که می رویم موبایل مان و دوربین مان را همراه می بریم، و چون دولت اینترنت را کند کرده، معلوم است که دوست ندارند مردم توی خانه بنشینند و وقت شان تلف شود، ما هم برای احترام به سیاست های دولت به خیابان می رویم که در جریان خبرها باشیم. یادمان نمی رود که اصولا جنگ ما، جنبش ما، مبارزه ما، حرکت ما، یک جنگ رسانه ای است. مهم این است که از هر واقعه ای بهترین تصویر را بگیریم و قبل از انتشار مسائل امنیتی را رعایت کنیم و تصاویر را منتشر کنیم، البته قضیه در این حد هم جدی نیست، چون خوب می دانیم که دولت برای زندانی کردن کسی احتیاج به دلیل و سند و مدرک ندارد، و به نظر نمی رسد که خیلی جای خالی در اوین داشته باشند، یا دولت فکر کند که با دستگیر کردن کسی می تواند جلوی ادامه جنبش را بگیرد. به همین دلایل فکر نکنیم که دولت قصد دستگیری دارد، دولت می خواهد بحران گسترش نیابد، به همین دلیل نه آنها قصد دستگیر کردن دارند، نه ما باید دستگیر شویم. مهم ترین کار ما فردا گرفتن تصاویر اعتراضات مردم و انتشار آن در اینترنت است. و در اولین قدم کار اصلی گرفتن تصویر است.
ششم: خشونت مهم ترین دام جنبش دانشجویی است، این جمله را یکی از دوستان نوشته بود و من تکرارش می کنم. جنبش دانشجویی جوان است، و از آن مهم تر این که رهبران دولت کودتا نه برای اداره نظم، بلکه برای ترساندن مردم، خشونت می کنند و از همه مهم تر اینکه یک مشت اراذل و اوباش مثل سردار نقدی که سابقه کلاهبرداری، تجاوز به عنف و سرقت مسلحانه دارد و بخاطر همین جرایم زندان هم رفته است، الآن فرمانده بسیج است. همین احتمال خشونت را افزایش می دهد، برای کاهش خشونت به نظر می رسد باید از هر راهی استفاده کرد. امروز البته مساله مهم و حیاتی این است که پراکندگی دویست دانشگاه در پنجاه شهر، عملا باعث سرگردانی پلیس می شود. و پلیس هر چه سرگردان تر بهتر. به دام خشونت نیافتیم، البته یادمان نرود که جنبش دانشجویی موضوع بسیار مهمی است، دیروز هاشمی رفسنجانی گفت “ جامعه ای که سه تا چهار میلیون دانشجو دارد، نمی توان فریب داد.” نه تنها نمی توان فریب داد، بلکه نمی توان سرکوب کرد. تقریبا مهم ترین نیروی اجتماعی کشور دانشجویان هستند که الآن دو ماه و نیم است که نفس دولت را در همه دانشگاهها بریده اند و دولت حتی در پاریس هم از دست آنها عاجز است و به امید خدا که همواره عاجز خواهد ماند.
هفتم: نترسین نترسین، شما همه با ما هستین. به نظر من یواش یواش باید جنبش وارد مرحله دعوت از حامیان دولت شود، فعلا حامیان دولت برای پیوستن به جنبش سبز می ترسند، تقریبا در تمام خانواده های رهبران حامی دولت فرزندانی وجود دارند که طرفدار جنبش سبز هستند و این موضوع بحران را به خانه های طوفانزده دولتی ها کشانده است. طبیعتا باید فکر کنیم که برای آنها جایی باز کنیم. زیاد به الدرم بلدرم و جدی حرف زدن ها و اعتماد به نفس ناشی از بلاهت آدمهایی مثل احمدی نژاد یا حسن عباسی نگاه نکنیم، آدم وقتی شعور نداشته باشد، شجاع می شود. اگر می خواهید به واقعیت پشت صحنه دولت نگاه کنید، به لرزش صدای فرمانده سپاه یا لحن خامنه ای یا شیوه برخورد لاریجانی دقت کنید. جنبش سبز در موقعیت مظلوم قرار دارد، هر بلایی که سر خانواده نداآقاسلطان آوردند و می آورند، زخمی است که به بدن مردم می زنند، مردم ایران هزار و پانصد سال است از یک مظلوم که توسط گروهی ظالم کشته شد نگذشتند، و پرونده اش همیشه باز است، این احمق ها که خودشان استاد فن بیان و روضه خوان بالفطره هستند، باید می فهمیدند که نباید بروند روی تخت شمر و یزید بنشینند. مساله اصلا دینی نیست، مساله اخلاقی است. وقتی دولت به بیست هزار نفر پول می دهد تا در مراسم استقبال از رئیس جمهور حاضر شوند، در حقیقت حیثیت آن بیست هزار نفر تا ابد در میان اطرافیان شان لکه دار شده است. مردم ایران خوششان نمی آید کسی بخاطر پولی که از جایی می گیرد طرفداری از آنجا بکند، چه از دولت ایران، چه از دولت های فرنگی.
هشتم: امروز، روز همه مردم است. چهار میلیون دانشجو یعنی بیست میلیون خانواده در مراسم فردا حضور دارند. فردا روز آزمایش مسالمت آمیز رفتار کردن و ارزیابی حکومت در واکنش به حضور مردم است. به نظر من فردا روز سختی برای کسانی که به خیابان می روند نیست، چرا که دولت از واکنش نشان دادن در این شرایط بشدت هراس دارد. و ما چیزی برای از دست دادن نداریم. فردا روز ماست.
ابراهیم نبوی
16 آذر 1388