انتخابات هست اما انتخابی در کار نیست

نویسنده
حسین محمدی

» یوسفی اشکوری در مصاحبه با روز:‏

با حسن یوسفی اشکوری در مورد انتخابات و اوضاع کنونی کشور گفت و گو کرده ایم. وی اگر چه معتقد ‏است “انتخابات در ایران به یک دور باطل رسیده و به یک بازی و سرگرمی ملال آور بی مزه ای تبدیل شده ‏است” این نکته را نیز ناگفته نمی گذارد که “اما گویا راهی جز این نمانده است که این قدر فریب بخوریم تا ‏فریب دهندگان را از کار خود پشیمان کرده و از میدان به در کنیم و در تحقق آزادی و دموکراسی و تأمین ‏حقوق بشر و توسعه کشور کامیاب شویم.” این مصاحبه در پی می آید.‏


‎ ‎آقای اشکوری، سال گذشته شما به دلایلی از کشور خارج شدید. درباره علت خروج خود از ایران ‏می گویید؟در خارج از کشور مشغول چه کاری هستید و آیا خروج شما از ایران برای همیشه است یا قصد ‏بازگشت مجدد به ایران را دارید؟‎ ‎

‏ من توسط “انجمن جهانی قلم” برای یک سفر مطالعاتی و پژوهشی به ایتالیا دعوت شدم و از مهرماه سال ‏گذشته در شهر “کیوسی” ( ‏chiusi‏ ) زندگی می کنم. این شهر کوچک قدیمی و فرهنگی از شهرهای ایالت ‏توسکانی ایتالیا است. دلیل پذیرفتن این دعوت نیز این بود که برایم امکانی برای استراحت و آرامش و انجام ‏کارهای پژوهشی در دست تحقیقات فراهم می آورد. کاری که در دست تحقیق و تألیف دارم تدوین “تاریخ ‏ایران پس از اسلام” است که به شکل قرن به قرن و با سرفصل های مشخص نوشته می شود و هر قرن در ‏یک جلد خواهد بود. اما جلد نخست آن به عنوان دیباچه اختصاص به ایران پیش از اسلام دارد. این کتاب که ‏دستنوشته اش بیش از هزار صفحه خواهد شد، در دست نگارش است و اکنون به نگارش دوم آن مشغول هستم ‏و کمتر از نیمی از آن را نوشته ام و فکر می کنم تا یایان سال طول خواهد کشید. کار تحقیق این کتاب را از ‏دوران زندان آغاز کردم و اکنون حدود شش سال است که روی این جلد کار می کنم. البته دعوت من برای ‏دوسال بوده ولی به دلایلی تا پایان یک سال در ایتالیا خواهم ماند و اواخر پائیز امسال به وطن باز خواهم ‏گشت. یعنی فعلا در نظر ندارم از سال دوم برای اقامت در ایتالیا استفاده کنم. ‏


‎ ‎در سال های اخیربه عقیده برخی تحلیل گران، ایران وضعیتی بحرانی را در عرصه های گوناگون ‏تجربه کرده است. آیا شما نیز چنین عقیده ای دارید؟ اگر پاسخ مثبت است، علت یا علل این وضع را در چه ‏می دانید؟‎ ‎

نمی دانم تعبیر “وضعیت بحرانی” برای ایران در چند سال اخیر درست و کاملا منطبق با تعریف واژه ‏‏”بحران” است یا نه، اما آنچه مسلم است و جای تردید ندارد این است که در چهار سال اخیر “دولت جمهوری ‏اسلامی ایران” در روابط بین الملل و در اوضاع سیاسی و به وِیژه اقتصادی و فرهنگی داخلی دچار مشکلات ‏و گرفتاریهای بی سابقه ای بوده و اکنون در شرایط بسیار بدی به سر می برد. دلیل محسوس و روشن و قابل ‏مشاهدة این وضعیت نامساعد هم قطعا سیاست ها و رفتار های نادرست و نا سنجیده دولت فعلی و شخص ‏رئیس دولت است اما در واقع این مشکلات در موانع و بن بست های حقوقی و ساختار حقیقی مدیریت کلان ‏کشور در طول این سه دهه ریشه دارد. از ین رو در طول هشت ساله دوران دولت اصلاح طلب خاتمی نیز، ‏که دولتی با کفایت تردر قدرت بود، باز نه تنها مشکلات کشور حل نشد بلکه از جهات دیگر دچار بحرانها و ‏ناکامی ها بود. می توان با صراحت بیشتر گفت تا ساختار حقیقی و حقوقی جمهوری اسلامی به گونه فعلی ‏است نمی توان به حل اساسی مشکلات کشور امیدوار بود. به ویژه در سیاست خارجی که دولت در آن نقشی ‏اثرگذار ندارد، مشکلات چندان جدی و مهم است که من تصور نمی کنم به این زودی گرهی از کلاف سردرگم ‏آن گشوده شود. اکنون که دولت اوباما سیاست مصالحه و مذاکره را در پیش گرفته و توپ را در زمین ایران ‏انداخته است، هیچ نشانی از انعطاف و سیاست بهبود روابط با جهان از سوی مسؤلان ایران مشاهده نمی شود. ‏به همین دلیل احتمال دارد کاری که، به هردلیل، در زمان بوش جنگجو اتفاق نیفتاد در زمان اوبامای اهل ‏مذاکره و صلح طلب رخ دهد. ‏


‎ ‎براساس تجربه سالیان گذشته، معمولا در سال های منتهی به انتخابات، آزادی های سیاسی – ‏اجتماعی بیشتر می شد، اما امسال برخلاف سال های گذشته،شاهد دستگیری و بازداشت فعالان سیاسی، ‏دانشجویی و زنان بوده ایم. دلیل تغییر رفتار دولت نهم در سال انتخابات را چطور ارزیابی می ‏کنید؟‎ ‎

فکر می کنم دو دلیل موجب این وضعیت شده است. یکی ناکامی های آشکار دولت فعلی در حل مشکلات ‏کشور و حتی ناکامی در تحقق همان شعارها و وعده های انتخاباتی آقای احمدی نژاد ، و دیگر، عزم رئیس ‏دولت برای انتخاب مجدد و بالاخره خروج از صندوق آرا در خرداد ماه امسال است. روشن است دولتی که از ‏توفیق کافی در امر مدریت کشور برخوددار است از حمایت مردمی نیز اطمینان دارد و برای انتخاب شدن ‏مجدد نیازی به این همه ترفند و یا سرکوب نمی بیند. گرچه انتخاب شدن در جمهوری اسلامی برای ریاست ‏جمهوری و یا مجلس، اساسا به عواملی دیگر بر می گردد که ارتباط زیادی به صلاحیت ها و یا مدیریت ‏درست افراد ندارد. از این رو آقای احمدی نژاد نباید خیلی به اموری چون محبوبیت و مقبولیت و یا کارنامه ‏موفق در اداره کشور اهمیت بدهد؛ ایشان باید نگران نظر و رأی تصمیم گیران اصلی کشور باشد، اگر اراده ‏فائقه بر انتخاب مجدد وی باشد، بی گمان چنین خواهد شد، همان گونه که در دفعه قبل چنین شد. اما گویا هنوز ‏ایشان و دوستانش یا به رأی آن تصمیم سازان اطمینان ندارند و یا از کسب حداقل آرای مردم نیز ناتوانند. ‏


‎ ‎اصولا نوع رفتار و واکنش نیروهای مخالف دولت نهم را – اعم از احزاب و جنبشهای مختلف ‏اجتماعی – تا چه حد بر تغییر رفتار دولت موثر می بینید؟ آیا این نیروها تاکنون قادر بوده اند اثر مثبتی بر ‏رفتار دولت بگذارند؟‎ ‎

روشن است که در یک دولت و نظام دموکرات، رأی و نظر مردم و به ویژه موافقت و یا مخالفت نهادهای ‏مدنی در تغییر رفتار دولت و دولتمردان اثرگذار است اما در ایران نمی توان انتظار داشت که چنین باشد. در ‏ایران، طبق قانون اساسی و نیز دیدگاه ایدئولوژیک مسؤلان عالی و دانی نظام، “انتخابات” هست اما ‏‏”انتخاب”ی در کار نیست، مردم آرای خود را به صندوق های اخذ آرا می ریزند اما در نهایت به یکی از ‏همان افراد دست چین شده و کاملا و یا در حد لازم مورد تأیید رأی خواهند داد. این تازه در حالتی است که از ‏قبل یکی به طور مشخص برای خروج پیروزمندانه از صندوق آرا در نظر گرفته نشده باشد. اما دولت احمدی ‏نژاد نشان داده است که “دولت ویژه” است و به هیچ معیار متعارفی مقید و متعهد نیست و حتی به نظر می ‏رسد عالما و عامدا تلاش می کند بافته های پیشین مدیران نظام را به چالش بکشد و همه چیز را نابود کند. در ‏این زمینه این دولت انصافا “انقلابی” عمل می کند. جنبشهای اعتراضی نیز تاکنون نتوانسته در تغییر رفتار ‏این دولت چندان مؤثر باشد؛ اما نمی توان انکار کرد که اگر مقاومت قابل توجه و گسترده نهادهای مدنی ایران ‏نبود، وضعیت از این هم بسیار بدتر بود و احتمالا تصمیمات مخربتری گرفته می شد. ‏


‎ ‎در سال منتهی به انتخابات، عموما تمامی بحث ها، معطوف به امر انتخابات می شود. انتخابات ‏آتی ریاست جمهوری را چگونه ارزیابی می کنید؟‎ ‎

گرچه نمی توان انکار کرد که انتخابات و اینکه رئیس جمور چه کسی باشد مهم است و نمی توان نسبت به آن ‏بی تفاوت بود، و این واقعیت را خاتمی و دولت وی و نیز مجلس ششم نشان داد، اما این نیز واقعیتی تلخ است ‏که انتخابات در ایران به یک دور باطل رسیده و به یک بازی و سرگرمی ملال آور بی مزه ای تبدیل شده ‏است. ازاین رو برای من مسأله انتخابات فعلا اهمیت زیادی ندارد و برای بحث و صرف وقت و نیرو، ‏آمادگی و انگیزه ندارم.‏

‎ ‎یکی از بحث ها و چالش های مهم انتخاباتی در سالی که گذشت، نحور حضور و سپس انصراف ‏آقای خاتمی از کاندیداتوری در انتخابات بود. نحوه حضور و انصراف ایشان را چگونه ارزیابی می کنید؟ شما ‏تا چه حد به این امر معتقد بودید که حضور آقای خاتمی، باعث ایجاد تفاوت معنی داری در انتخابات می ‏شود؟‎ ‎

تردیدی نیست که آقای خاتمی مسؤول ترین و محبوب ترین سیاستمدار جمهوری اسلامی است و در داخل و ‏خارج از کشور از اعتبار و منزلت سیاسی و انسانی و اخلاقی زیادی برخود دار است و به واقع ایشان از ‏سرمایه های ارزشمند ایران و نیرو های دموکراسی خواه کشور است، اما این نیز راست است که ساختار ‏حقیقی و حقوقی جمهوری اسلامی به گونه ای است که شخصیتی چون خاتمی نه با آن سازگاری دارد و نه می ‏تواند، حداقل در شرایط فعلی، گامی قابل توجه در اصلاح امور بر دارد. وی با حضور خود می توانست ‏امتیازاتی بزرگ به اقتدار گرایان بدهد اما تقریبا هیچ امتیازی نستاند. اما در مورد ورود و خروج ایشان به ‏عرصه انتخابات، صمیمانه بگویم که نه از دلایل آمدنشان چیزی دستگیرم شد و نه از دلایل خروج زود هنگام ‏و ناموجه ایشان چیزی در خور فهمیدم. ‏


‎ ‎برخی معتقدند انصراف آقای خاتمی، حرکتی اخلاقی بوده است. آیا با این مساله موافقت ‏دارید؟‎ ‎

از آنجا که خاتمی شخصیتی است اخلاقی و در ذکر دلیل انصرافشان نیز به این نکته اشاره شده بود، تفسیر ‏اخلاقی از چرایی انصراف وی از کاندیداتوری مقبول و پذیرفتنی است اما این دلیل به هیچ وجه برای توجیه ‏انصرافشان مقبول نیست و حداقل کفایت نمی کند. گرچه من از جهات مختلف (از جمله به خاطر حفظ سلامت ‏شخصیت شخص خاتمی) از انصراف ایشان راضی هستم اما به نظر من ایشان حال که آمده بود می بایست تا ‏پایان راه می ماند و، حتی در صورت انتخاب نشدن، چه بسا همین ماندن و مقاومت و مداومت به رشد و ‏استواری جامعه مدنی کمک می¬کرد.‏


‎ ‎اصولا فارغ از مسایل اخلاقی و در بعد سیاسی، تا چه حد انصراف آقای خاتمی به نفع آقای ‏موسوی را در چارچوب های اصلاح طلبانه ارزیابی می کنید.‏‎ ‎

‏ من (و البته امثال من ) از دوران ریاست موسوی بر ریاست قوه مجریه خاطره خوشی نداریم و در کارنامه ‏ایشان دفاع از آزادی و دموکراسی و قانون مشاهده نمی کنیم و در این سالهای سخت و پر حادثه نیز هیچ ‏حمایتی از ایشان در دفاع از حقوق تضییع شده مردم ندیده ایم، از این رو نمی توان ایشان را با معیارهای ‏شناخته شده اصلاح طلبی در شمار مدافعان و به ویژه سخنگویان این جریان (حتی با معیارهای خاتمی و جبهه ‏مشارکت) قرار داد و خود ایشان هم صریحا اتهام اصلاح طلبی را از خود دور و تکلیف همه را روشن کرده ‏اند. در این میان نمی دانم چرا خاتمی ایشان رابه کاندیداتوری تشویق می کردند و آن سخن شگفت را گفتند که ‏‏”یا من یا موسوی”. در عین حال جای انکار ندارد که ایشان با توجه به سوابق و لواحق شان، در این آشفته ‏بازار سیاست و مهندسی انتخاباتی و در مقام مقایسه با احمدی نژاد و حتی اصول گرایان دیگر، به طیف نا ‏متجانس اصلاح طلبان نزدیکتر است و اگر شانسی برای انتخاب شدن داشته باشد (که به نظر من ندارد)، طبعا ‏برای اصلاح طلبان مفیدتر خواهد بود. البته در این حالت ایشان برای بخشی از اصول گرایان که خود را ‏‏”اصول گرای اصلاح طلب” می خوانند، نیز مطلوب خواهد بود و چه بسا از وی حمایت علنی نیز بکنند.‏

‎ ‎اصولا شما آقای موسوی را در رده اصلاح طلبان ارزیابی می کنید؟ آیا ایشان قادر به نمایندگی ‏کردن خواست های اقشار دموکراسی خواه و طرفداران حقوق بشر هستند؟‎ ‎

گفتم که موسوی را نمی توان از جنس اصلاح طلبانی چون خاتمی و مشارکت و تحکیم و ملی – مذهبی و ‏شماری از این دست دانست، و به همین دلیل در شرایط فعلی نه ایشان می تواند این طیف گسترده را نمایندگی ‏کند و نه می تواند اجماع اینان را به دست آورد. البته باید منتظر ماند و در آینده نزدیک مواضع سیاسی و ‏فرهنگی و اقتصادی ایشان را دید و شنید که قطعا در مقبولیت و یا عدم مقبولیت وی مؤثر خواهد بود. به ویژه ‏اصلاح طلبانی که در نظر دارند از ایشان حمایت کنند، لازم است با گفتگوی روشن وشفاف و همراه با ‏تعهدات آشکار به تصمیم گیری برسند و تحت شرایطی دقیق از او حمایت کنند. ‏

‎ ‎حضور آقای کروبی در انتخابات با حرف وحدیث های گوناگون همراه بوده است. عده ای این عمل ‏را باعث عدم شکل گیری اجماع در میان اصلاح طلبان می دانند و برخی دیگر اصولا آقای کروبی را نادیده ‏می گیرند. تحلیل شما از حضور آقای کروبی چیست؟ آیا ایشان واجد شرایط لازم برای نمایندگی خواست های ‏آزادی خواهانه هستند؟‏‎ ‎

جدا از هر بحث و گفتگویی در مورد آقای کروبی، در شرایط فعلی، من ایشان را بر موسوی ترجیح می دهم و ‏معتقدم که ایشان برای اثرگذاری در ساخت قدرت و مجموعه حاکمیت، مناسب تر است. حداقل این است که تا ‏این لحظه آقای موسوی خود را در طیف اصلاح طلبی تعریف نکرده و حتی از آن تبرّی می جوید اما آقای ‏کروبی خود را در این مجموعه می داند و از آن تبری نمی جوید و طیف قابل توجهی از اصلاح طلبان را با ‏خود دارد. از سوی دیگر، کروبی نشان داده است که در مواردی اهل ریسک و خطر کردن است و هرجا که ‏صلاح بداند و احساس وظیفه کند، اقدام می کند و برای تحقق خواسته اش مداومت و مقاومت دارد. ایشان با ‏استفاده از موقعیت ویژه اش و از طریق ریش سفیدی و کدخدا منشی، گاه کاری می کند که از دیگران بر نمی ‏آید. بعید می دانم که آقای موسوی اهل این کارها و اقدامات باشد.‏
توجه داشته باشید که من از حالت ایده أل در نظام دموکراتیک و یا اصلاح طلبی مطلوب صحبت نمی کنم، ‏صحبت در شرایط فعلی و مقایسه کاندیداها در ساختار حقیقی و حقوقی نظام جمهوری اسلامی است. مهم آن ‏است که ما آقای کروبی را می شناسیم و از نقاط و ضعف وی کم و بیش آگاهیم و می دانیم که ایشان در طول ‏این سالها در مواردی از حقوق زندانیان سیاسی و مطبوعاتی دفاع کرده و به هرحال به شیوه اصلاح طلبی ‏خود وفادار بوده است. ‏


‎ ‎از جمله نام های مطرح در انتخابات، آقای نوری بوده اند. آیا اصولا شما با مطرح شدن نام آقای ‏نوری موافق بودید یا خیر؟ حضور ایشان تا چه می توانست بر صحنه انتخابات اثر بگذارد؟‎ ‎

من با مطرح شدن آقای نوری برای کاندیداتوری ریاست جمهوری در شرایط کنونی موافق نیستم و خود ایشان ‏نیز برهمین نظر است. نوری از جهات مختلف با دیگران کاملا متفاوت است و افکار و سلایق ایشان به گونه ‏ای است که در حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی نه می تواند در انتخابات مشارکت کند و نه می گذارند ‏انتخاب شود و نه در صورت انتخاب شدن می تواند وظایف قانونی خود را انجام دهد. به هر حال هنوز زمان ‏آقای نوری فرانرسیده است و در صورت مساعد شدن شرایط، ایشان از سرمایه های پرارزش جریان اصلاح ‏طلبی در ایران است.‏


‎ ‎برخی اصلاح طلبان معتقدند مطرح شدن نام آقای نوری، محملی بوده است برا ی توجیه تحریم ‏انتخابات. نظر شما چیست؟‎ ‎

گرچه دوستانی که در پی آقای نوری بودند و هستند چنین نظری را تکذیب می کنند اما فکر می کنم در نهایت ‏همین می¬شد. زیرا وقتی ایشان رد صلاحیت می شد، که تردیدی در آن نیست، حامیان ایشان چه می کردند؟ ‏بعید می دانم از کاندیدای دیگر حمایت می کردند. به ویژه که طبق گزارش ها خود نوری هم کاندیدا شدن خود ‏را مشروط به این کرده بود که در صورت ردصلاحیت، انتخابات تحریم شود. به هرحال اگر نظر حامیان ‏آقای نوری این است که کاندیدای خود را به کاخ ریاست جمهوری بفرستند و تغییراتی در ساخت قدرت انجام ‏شود، تا اطلاع ثانوی، نوری نه آمادگی چنین کاری را دارد و نه چنین امکانی در عمل وجود دارد اما اگر ‏منظور تقویت جامعه مدنی و جنبش دموکراسی خواهی در ایران است، در صورتی که ایشان رهبری پر ‏مخاطره آن را قبول کنند، بسیار مناسب است.‏


‎ ‎سوال آخر درباره نظر خود شما درباره انتخابات است. آیا خود شما در انتخابات شرکت میکنید؟ ‏آگر آری، به کدام کاندیدا رای میدهید؟ چرا؟‎ ‎

اگر صادقانه سخن بگویم، باید بگویم که تا این لحظه تمایلی به رأی دادن ندارم، اما اگر بنا باشد امروز رأی ‏بدهم، به دلایلی که گفتم، به آقای کروبی رأی می دهم. اما هنوز زمان زیادی برای بررسی و تصمیم گیری ‏درست مانده است. من مدتهاست که از شرکت در انتخابات احساس فریب خوردگی می کنم اما گویا راهی جز ‏این نمانده است که این قدر فریب بخوریم تا فریب دهندگان را از کار خود پشیمان کرده و از میدان به در کنیم ‏و در تحقق آزادی و دموکراسی و تأمین حقوق بشر و توسعه کشور کامیاب شویم. ‏