رئیس جمهوری که موافقان را به مخالفان تبدیل کرد

نویسنده

آرمان پورنصیر

“به من اخطار کردند که تحریم را تبلیغ نکنم. پس من می گویم بروید و در انتخابات شرکت کنید و به احمدی نژاد هم رای بدهید.” این جملات یکی از فعالان سیاسی بود در مراسم سخنرانی دانشگاه علوم پزشکی رشت. درست 1 ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری نهم. آن روزها بسیاری مانند وی براین عقیده بودند که با انتخاب محمود احمدی نژاد و یکدست شدن حاکمیت، تکلیف کشور و حاکمیت مشخص می شود. مثلا فعال دیگری که معتقد بود: “انتخاب محمود احمدی نژاد حاکمیت را یکدست می کند و حاکمیت یکدست از این به بعد مسئول اتفاقاتی است که در کشور می افتد و اوست که باید پاسخگو باشد.”

حال یک سال و نیم است که از ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد می گذرد و به قول محسن آرمین “او تنها رییس جمهوری است که حامیانش در اولین انتخابات دوران ریاست جمهوری اش رای نیاوردند و این نشان از رویگردانی مردم نسبت به سیاست های محمود احمدی نژاد دارد.”

اما احمدی نژاد نه تنها، تنها رییس جمهوری است که چنین شکستی را تجربه کرده بلکه به قول دکتر صادق زاده “تنها رییس جمهوری هم هست که در عرض یک سال حامیان سیاسی اش را نیز از دست داده است.” چه آنکه اکنون از جمع 200 نفره فراکسیون اصولگرایان ـ حامیان احمدی نژاد در مجلس هفتم ـ این بار فقط 50 نفر در جلسه حاضر شدند و خبرها حکایت از تشکیل فراکسیونی 150 نفره می کند با عنوان” اصولگرایان مستقل”. همان 150 نفری که اخیرا نامه احضار و سئوال از رییس جمهور در صحن علنی مجلس را امضا کرده اند. نامه ای که به گمان برخی از فعالان سیاسی مقدمه طرح استیضاح رییس جمهور ایران است. ریس جمهوری که از همان روز اول کاری اش برخی ها را براین عقیده کرد که دولت نهم، “ دولت مستعجل” است.

اما چه شد که مخالفان احمدی نژاد تبدیل به دشمنانش شدند، موافقانش تبدیل به منتقدینش و منتقدینش تبدیل به مخالفانش؟

بین الملل؛ انزوا

وقتی محمود احمدی نژاد صحبت از هولوکاست و محو اسرائیل از نقشه دنیا کرد، اوضاع جدید ایران و جهان دست همگان آمد. پرونده انرژی هسته ای هم بی هیچ پیشرفتی ادامه یافت تا اینکه دولت ایران تهدید به قطع همکاری ها کرد، پلمپ بعضی از نیروگاه ها باز شد، کیک زرد و اورانیوم 4 درصد تولید شد و خلاصه اروپا و آمریکا برآن شدند تا علیه ایران قطعنامه شدیدی صادر کنند و ایران در یک قدمی تحریم قرار گرفت.و حالا هم که تحریم در راهست.

حتی نشانه هایی از تمایل آمریکا به حمله به ایران دیده می شود و به عبارتی نقشه حمله به ایران از کشوی میز جرج بوش خارج شده است. ناوگان های آمریکایی در خلیج فارس هستند و نیروهای نظامی اش نیز دور تا دور مرزهای ایران. عاقلان نظام از هم اکنون احساس خطر کرده اند. حتی آیت الله منتظری نیز هشدار داده که “ایران با آمریکا درنیافتد.”

امیر عربستان هم به آمریکا وعده داده است که در صورت تحریم ایران، عربستان بشکه های نفت ایران را در بازارهای جهانی با بشکه های خود جایگزین می کند تا دنیا با خطر کاهش نفت رو به رو نشود.

اما این تنها موضع اعراب علیه ایران نیست. تقریبا در تمام موسسات و نقشه های دنیا نام خلیج فارس با دلارهای شیخ نشینان عرب تبدیل به خلیج العربی شده است. حتی امیر قطر در حضور احمدی نژاد از واژه خلیج عربی استفاده می کند و تنها یک شوخی و طنز را به نشانه اعتراض از رییس جمهور ایران می بیند. چنین رفتارهایی باعث شده که بی بی سی فارسی نیز از واژه مجعول العربی استفاده کند.

اما ایران در این انزوا به دنبال دوستان جدیدی است. ایران ناامید از همسایگان عرب، روسیه و چین این بار نگاه به هزاران فرسنگ دورتر یعنی کشورهای چپ آمریکای لاتین دارد. کشورهایی که “ تنها وجهه اشتراکشان با ایران ضد آمریکایی بودنشان است وگرنه هیچ تشابه ایدئولوژیک ندارند و در ضمن ونزوئلا اسرائیل را نیز به رسمیت می شناسد و با این کشور همکاری های اقتصادی سیاسی دارد.”

خلاصه اینکه ایران در این یک سال و نیم نه تنها در آستانه تحریم قرار گرفته است بلکه اخباری از احتمال زیاد حمله آمریکا به ایران نیز به گوش می رسد تا محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام بگوید: “آمریکا در حال تهیه اسناد و مدارک برای حمله به ایران است.”

اقتصاد؛ تورم شدید

“کنترل تورم افتخار دولت نهم است.” این را محمود احمدی نژاد هنگام ارائه بودجه سال 86 و در بین همهمه و اعتراض نمایندگان مجلس می گوید. نمایندگانی که چند روز قبلش در اعتراض به وضعیت اقتصادی کشور نامه ای به رییس جمهور نوشته و به او هشدار داده اند اگر تورم را کنترل نکند اوضاع بدی در انتظارش است.

اما رییس جمهور و کابینه اش همانگونه که چند ماه قبل منکر گرانی ها شده بودند اکنون نیز صحبت از کنترل تورم می کنند و به نمایندگان می گویند که :” مرغ 1200 تومانی را از مغازه محلمان بخرید”[وزیر کشاورزی] و یا: “ قیمت گوچه در مغازه بغل منزلمان فقط 1200 تومان است.” [ رییس جمهور]

این سخنان باعث شده که نمایندگان همفکر رییس جمهور نیز از او برائت بجویند. برغم خوشبینی های رییس جمهور، اقتصاددانان کشور از هرگروه و نحله ای تحلیل دیگری دارند و سعید لیلاز “ بهار سال 86 را سیاه ترین بهار چند سال اخیر از لحاظ اقتصادی و معیشت مردم” می داند.

ایرج ندیمی، مخبر کمیسیون اقتصادی مجلس می گوید : “ چرخ کارخانه های ما که نمی چرخد، معلمان هم که تن به کار نمی دهند و سال گذشته 4 میلیون مردودی داشتیم، هم صنعت و اقتصاد در مملکت تعطیل است و هم آموزش و پرورش. فقط واردات می کنیم و متکی به خارج شده ایم.”

سیاست؛ خفقان

روزنامه نگاری می گفت: “بنیادگرایان ایران آنقدر سرگرم درگیری های بین گروهی هستند و آنقدر در باتلاق مشکلات اقتصادی و بین المللی خودساخته گیر افتاده اند که ما را فراموش کرده اند.” حتی اگر نظر این روزنامه نگار درست هم باشد، دولت در یک سال و نیم گذشته به مسایل سیاسی بی توجه نبوده و حداقل وزارتخانه های متبوعش در این حیطه سعی در پیاده کردن برنامه های محمود احمدی نژاد دارند.

مهم ترین این وزارتخانه ها، وزارت علوم است که آشکارترین سیاست ها را اجرایی کرد. جریان ابتدا با انتخاب یک روحانی به عنوان ریاست دانشگاه تهران شروع شد، سپس حق انتخاب روسای دانشگاه ها از هیات علمی و اساتید گرفته شد، بعد انجمن های اسلامی را منحل یا محدود کردند، در گام بعدی اساتید معروف دانشگاه را به بهانه بازنشستگی اخراج کردند، حتی صحبت از حذف رشته های علوم انسانی و ادغام آن با حوزه علیمه شد، دانشجویان را ستاره گذاری کردند و مانع ورود آن ها به مدارج بالاتر شدند…. و کار تا آنجا پیش رفت که دانشجویان دانشگاه امیرکبیر بر مقوایی بزرگ نوشتند : “رییس جمهور فاشیست، پلی تکنیک جای تو نیست.”

دولت همچنین توجه زیادی به رسانه ها و به ویژه رسانه های اینترنتی داشت. ابتدا لیست بلندپایه ای از سایت های خبری تهیه و به مطبوعات کشور ارسال کرد که استفاده از مطالب آنها جرم محسوب می شود. سپس فیلترینگ شروع شد و بعد هم جرمی به نام براندازی اینترنتی را ابداع کردند….

دولت همچنین در حوزه تشکل های غیردولتی نیز سخت گیرانه عمل کرده است. نه تنها با سندیکای کارگران برخورد شدیدی داشته که حتی به استناد تیتر صفحه اول روزنامه اعتماد در صدد انحلال انجمن صنفی روزنامه نگاران نیز است. خلاصه آنکه به گفته محمد توسلی: “دولت نهم بطور کلی به آزادی، دموکراسی و حقوق بشر اعتقادی ندارد و طرفداراندیشه اقتدارگرایانه ای است که در آن بطور طبیعی نهادهای مدنی از جمله احزاب، مطبوعات آزاد و آزادی های اساسی مردم جایی ندارد.”

فرهنگ؛ فعلا تعطیل

هیچ خبری از حوزه فرهنگ نیست و این خود بدترین خبر است. محمود دولت آبادی از ممیزی کتاب ها شکایت می کند، حسین زمان از وضعیت موسیقی، جلال مقامی از سانسور و ویرایش های بی دلیل فیلم های تلویزیونی و جعفر پناهی و بهمن قبادی از سانسور در سینما. خلاصه کسی در حوزه فرهنگ از عملکرد اداره ارشاد و نهادهای ذی ربط راضی نیست جز “تولید کنندگان آثار مذهبی”.

جشنواره فیلم فجر هم همانگونه که پیش بینی می شد به اعتقاد سینما گران ایرانی امسال در نازل ترین سطح برگزار می شود و آنگونه که صفار هرندی اعلام کرده: “امسال فیام هایی در جشنواره به نمایش درخواهد آمد که محصول دوره جدید است نه دولت های قبلی.” در حوزه ادبیات و کتاب هم که به گفته ناشران اکثر کتاب ها مجوز نگرفته و کتاب های بسیاری هم اجازه تجدید چاپ نیافته اند. بنا به خبری تقریا هر انتشاراتی به طور میانگین 10 کتاب در واحد ممیزی ارشاد دارد که هنوز موفق به گرفتن مجوز یا تجدید چاپ آن ها نشده است.

اجتماعی؛ فضای پلیسی

وام های سه میلیونی ریاست جمهوری کار خودش را کرد. امسال طبق گفته سردار رادان، رییس پلیس تهران “حدود 30 هزار هیات عزاداری در تهران وجود دارد که سامان دادن آن ها در سطح شهر بسیار سخت است.” همچنین است در شهرهای دیگر که به خاطر تعدد هیات های عزاداری تمام خیابان ها سیاه پوش شده است.

دولت نهم هرچقدر در حفظ و نگهداری مراسم مذهبی موفق بوده، در حراست از آثار باستانی بد عمل کرده است. سد سیوند به گفته وزیر نیرو تا چندی دیگر آب گیری می شود تا خطر بزرگ آب گرفتگی و پوسیدگی پاسارگاد را تهدید کند. تخت جمشید به سرعت در حال تخریب است. یونسکو اعلام کرده که: “دیگر فرصتی برای چانه زنی درباره نقش جهان نمانده” و این بنای تاریخی را به خاطر تعدیل برج هایش توسط ایرانی ها از فهرست آثار باستانی و دیدنی یونسکو حذف خواهد کرد. الواح سه هزار ساله ایرانی هم هنوز توسط دادگاه آمریکایی پس داده نشده است.

محمد علی دادخواه درباره دلیل اتخاذ چنین رویکردی از سوی دولت می گوید: “یک دلیلش این است که حاکمیت اعتبار لازم را به این ها نمی دهد. اگر ما می بینیم سد سیوند به گونه ای طراحی شده است که مهمترین شناسنامه ایران یعنی پاسارگاد و قبر کوروش کبیر را مورد تهدید قرار داده نشانه همین اعتبار نبخشیدن است. این رفتار درحالی است که مقبره کوروش کبیر، مقبره انسانی است که در قرآن هم از او یاد شده و در سوره کهف بسیار او را شایسته دانسته اند. از منظر تفکر شیعی هم حضرت علی در خصوص کوروش حدیث دارد که او را به عنوان کسی که خدا او را دوست داشته و او هم خدا را دوست داشته معرفی کرده. اما متاسفانه کار فرهنگی در این زمینه انجام نشده. از سویی دیگر می بینیم در همه جا منافع مادی در اولویت قرار می گیرد. یعنی لحظه بینی، اندک بینی و تا جلوی پا را نگاه کردن مهم است. مثلا وزارت نفت در چغازنبیل که متعلق به حدود 7هزار سال پیش است گمانه زنی می کند برای نفت. اصلا نفت در آنجا در نیاید چه اشکالی دارد؟ شناسنامه ایرانی مهم است یا پتروشیمی در بیستون. فاجعه آمیز تر از همه عبور قطار شهری از چهارباغ است. علی رغم هشدارهای دلسوزان جامعه و علی رغم اینکه 2هزار نفر شکایت کرده اند مسئولان به اقدامات خودشان ادامه می دهند. شکایت 2هزار نفر به نوعی رفراندوم محسوب می شود اما مثل اینکه وجدان شهری اصفهان به این مسایل توجهی ندارد و مدیریت ارشد کشور نیز به جای مقابله، با سهل انگاری به این مساله می نگرد که این جای بسی تامل و تعمق دارد.”

دولت در برخورد با جنگل ها و طبیعت و محیط زیست نیز چنین رویه ای را در پیش گرفته است. از جنگل لویزان گرفته تا جنگل گلستان و حرا و سراوان، و از سواحل دریای خزر گرفته تا دریاچه شور ارومیه هم در معرض نابودی و تخریب قرار گرفته اند؛ یا به خاطر ساخت و سازهای بی رویه یا براثر بی توجهی دولت نسبت به اکوتوریسم منطقه. با این اوصاف محیط زیست گونه های مختلف و کم یاب پرندگان، حیوانات و گیاهان این مناطق در خطر است و این موجودات در حال انقراض. نعمت احمدی درباره دلیل بی توجهی مسئولین کشور نسبت به این مناطق می گوید: “ما همیشه یک پراکندگی بین مسئولین جنگل داشتیم. یک زمانی سازمان جنگل ها بود، بعدش رودرروی وزارت کشاورزی قرار گرفت. آمدند این دو تا را ادغام کردند اما بازهم متولی اصلی اش مشخص نشد. اصلا ما از ابتدا یک متولی خاصی برای جنگل ها نداشتیم. به همین اعتبار است که می گویم مساله جنگل ملی نشده است. چون هیچ مسئول واحدی نداشت.”

اما عملکرد دولت نهم در عرصه های اجتماعی نیز محسوس بوده است. از دستورالعمل هایی مانند اجازه ورود گشت ویژه به دانشگاه ها، جداسازی کافی نت ها و یکسان سازی لباس ها بگذریم که هیچ گاه زمینه تحقق نیافت اما دستورهایی بود که به اجرا درآمدند؛ مانند طرح مبارزه با بدحجابی و اینک بازگشت دوباره گشت ویژه که پلیس هایی هستند با ماشین های الگانس سیاه که به عقیده اکثریت مردم برای مقابله با روابط دختر و پسر و مبارزه با آنچه که بدحجابی می نامندش به سطح خیابان ها بازگشته اند.

دولت نهم در این یک ساله، به گفته هرمیداس باوند ایران را در عرصه بین المللی منزوی کرده و در آستانه تحریم و حتی خطر جنگ قرار داده؛ با سیاست های اقتصادی اش تورم را افزایش داده و اجناس را گران تر کرده و به گفته اقتصاددانان زمینه های رسیدن “بهار سیاه” را فراهم آورده، در عرصه سیاست با تمام نهادهای مدنی از جمله دانشگاه، احزاب، مطبوعات و تشکل های غیردولتی برخورد کرده است، در حوزه فرهنگ بنا به گفته های فعالان این حوزه سانسور شدید را اعمال کرده و در حوزه اجتماعی نیز فضای رعب و وحشت را حاکم کرده است. این است عملکرد یک ساله دولت اصولگرا و مهرورز محمود احمدی نژاد.