هنر روز در شبکهی ویژهی چهار این شماره، نظرات متفاوت روزنامه نگاران وکاربران اجتماعی را بدون ویرایش – حتی به لحاظ رسمالخط - و هیچگونه جانبداری، در حد توان گرد آورده است.
حبیب حسینی فرد :جهان و کوتوله ها
” این که کلا همه جوامع دنیا به اعتبار عمومیتر شدن عرصه فرهنگ و سیاست و حضور قشرهای هر چه بیشتری از مردم در این عرصهها به سوی نوعی میانمایگی و بضا میدان یافتن کوتولهها هم سوق یافتهاند حرف نادرستی نیست. اشاره آقای اباذری به شرکت تنها سه نفر در خاکسپاری ساموئل بکت هم ایضا. ولی با این همه، نه این شراکت محدود عمومی در خاکسپاری یک چهره برجسته ادبی و هنری، نه محبوبسازی و قهرمانسازی از تبهکاران بزرگ که کم یا بیش در بریتانیا پدیدهای عمومی است و نه محبوبیت همچنان پایدار روزنامه بیلد و برخی روزنامههای محلی مشابه در آلمان، کسی را به آنجا رهنمون نمیشود که از انحطاط فرهنگی و سیاسی جوامع این کشورها سخن بگوید. تا تحلیل آقای اباذری که به رغم سابقه و خاستگاه فکری متفاوت شباهتهایی با آرامش دوستدار پیدا کرده و از نقد به نفی و تنفر رسیده، چه باشد” !
علی کلایی :میانه و میدان
آقای اباذری مبتلا به همان دردی است که متاسفانه بسیاری از چپ های ایرانی (دقت کنید ایرانی) بدان مبتلا هستند. من روشنفکر متفکر بالانشین که باید حرکت کنم و خود را در میانه بیاندازم تا جامعه به میان بیاید. من عنصر پیشتاز فهیم با شعور با یکسری مختصات فرهنگی و درکی و رفتاری و فهمی هستم که جامعه باید به دنبالم بیاید. اگر آمد که هیچ اگر نیامد مشمول همین فحش هایی است که آقای اباذری فرمودند. در پیش از انقلاب هم این بیماری بود. حنیف شهید می گفت که (نقل به مضمون) جامعه جلوتر است و ما (همانی که روشنفکر چپ پیشتازش میخواهند و موتوری که خلق را به حرکت در می اورد) باید صلاحیت داشته باشیم که در کنار و در خط مقدم مبارزه برای او باشیم. پس باید برویم صلاحیت پیدا کنیم. دو نوع رویکرد. یکی خلق را به دنبال خودش می کشد و دیگری میگوید خلق از ما جلوتر است و ما باید کسب صلاحیت کنیم.
آقای اباذری اما نقدهایی گفتند که جدی است. گاه درست است. ابتذالی که گفتند کاملا پیش آمده. سیاست زدایی پیش آمد. این حرفهای ایشان جدی است. اما آقای اباذری در بخش هایی نقد نمی کنند. فحش می دهند. از منظر فردی که خود را فهیم تر از دیگران میخواند فحاشی می کنند. این خودبرتر بینی از کجا می آید خدا عالم است.
کاش آقای اباذری نقد می کردند. حرفهایشان را با ادبیات نقد می گفتند نه فحاشی. به قول دکتر شریعتی میخواهی چیزی را خراب کنی بدان خوب حمله نکن. بد دفاع کن. آقای اباذری بدتری دفاع را از اندیشه و نقدهایی اجتماعیشان کرده اند. ایشان رسما یار دوازدهم تیم مقابلشان شدند.
اما سخنان دکتر اباذری را نکات مثبت بسیاری دارد. هشدارهای ایشان جدی است.
تحلیل خصلتی نمیخواهم بکنم. اما ظاهرا یکبار هم در اردیبهشت 85 نسبت به اعتراضات دانشکده های حقوق و علوم اجتماعی دانشگاه تهران در برابر حذف های اساتید و فعالان چنین سخنانی که خود توهین به جایگان سخن است روا داشته بودند. این تکرار و رفتارها شاید نتیجه آن باشد که برخی اساتید بیش از حد بزرگ داشته می شوند. بعد مدتی فکر میکنند که دیگر عالم جامعه شناسی است و این حضرات. بعد امر برشان مشتبه می شود که وزنه جامعه شناسی جهانی هستند. بعد چنین به عالم و ادم می تازند و فتواهایی می دهند که به نظرم با احترام صدمن یه غاز است.
ایضا! ایشان بهتر است نگاهی به مباحث جامعه شناسان اتفاقا چپ خط سومی ای که به دنبال استعمار زدایی از مفاهیم علوم اجتماعی و علوم انسانی هستند بیاندازند که اینقدر قال این و آن اندیشه ورز آلمانی و اروپایی را به حلق جامعه خاورمیانه ای ایران فرونکنند و توقع نداشته باشند هرآنچه در فرانسه و آلمان روی داده طاق به طاق و نعل به نعل باید در ایران هم روی دهد.
از برخی از اساتید بعید است برخی حرفها. تاسف هم حال امروز ماست
شیرزاد اباذری: توهین
من در جایگاهی نیستم که در باره شخصیت و دانش دکتر یوسف اباذری دانشیار گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران قضاوت کنم. حرف من فقط در باره سخنرانی اخیر ایشان است. ابتدا ببینیم ایشان کجا سخنرانی کرده و چه گفته است؟ انجمن جامعه شناسی ایران نشستی با عنوان “پدیدار شناسی فرهنگی یک مرگ؛ بررسی جامعه شناختی پدیده درگذشت مرتضی پاشایی” در تالار ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار کرد. در این نشست، اساتید جامعه شناسی حمیدرضا جلایی پور، محمدسعید ذکایی، محمود شهابی، نعمت الله فاضلی، سیدمحمدامین قانعی راد، دکتر مهدی منتظر قائم و یوسف اباذری سخنرانی کردند. در این میان فقط حرفهای جنجالی اباذری بازتاب وسیعی در رسانه ها داشت، این سخنان با واکنش منفی برخی از دانشجویان حاضر در جلسه و کاربران فضای مجازی مواجه شد. عده ای هم اباذری را به خاطر بیان این نظرات تحسین کردند.
اباذری برای بیان نظرات خود روشی جدلی و تحریک کننده برگزید. او در مورد پاشایی گفت : “ این آقا، از مبتذلترین افرادی بود که این موسیقی پاپ را میخواند…. مبتذل محض است! ما [موسیقی] پاپی داریم که پیچیده است. این سادهترین، مسخرهترین، احمقانهترین و بدترین نوع موسیقی است. صدای فالش، موسیقی مسخره، شعر مسخرهتر . هنر یا حقیقت را میگوید یا دروغ میگوید. این آقا با شعر مبتذلش دارد دروغ میگوید..” اباذری حضور مردم در مراسم تشییع و خاکسپاری پاشایی را چنین تفسیر می کند : «دولت و ملت یکی شدهاند و برای این آقا این کار را کردند و مردم دارند میسوزند… نه مقاومتی در برابر دولت انجام گرفته، نه دولت کاری کرده، دو تا آدمی که از هم میترسند، دست به دست هم دادهاند و این مضحکه و این افتضاح را بار آوردهاند… »
اباذری، سپس تشییع جنازه مرتضی پاشایی را با تشییع جنازه و بزرگداشت مهوش خواننده کوچه و بازاری زمان شاه مقایسه کرد و گفت: «لات و سوسول دست به دست هم دادهاند که سیاست واقعی این مملکت را داغان کنند و از بین ببرند و دولت و حاکمیت نه تنها با این مساله مشکلی ندارد، که تشویق میکند. توی ستادهای تبلیغاتیشان میآورد. سخنگویشان میکند، مقام بهشان میدهد، کار بهشان میدهد، در تلویزیون برایشان تبلیغ میکند… و حاصل همین میشود که در مرگ یک خوانندهای که فالش میخواند و در پایینترین سطح موسیقی جهان قرار دارد… پاپ هم درجات دارد… موقعی که [پاشایی] میمیرد، از او به عنوان یک قهرمان استقبال میکنند و تلویزیون میرود پای این ماجرا که این ماجرا را تبلیغ کند… این ماجرا کاملا ملتی و دولتی است.»
اباذری گفت: «دولت بر مبنای فعل و انفعالات سیاسی ترجیح داد یک سری ورزشکار که محبوبیت مردمی دارند، مثل همین محبوبیت مبتذلی که الان وجود دارد، یک عده فوتبالیست و کشتیگیر و کاراتهکار را تپاندند درون مجلس و شورای شهر برای اینکه سیاستمدار [واقعی] را بکنند بیرون. مرحله دوم که شروع شد، خوانندگان و نوازندگان و [دست اندرکاران] پاپ و خانم هدیه تهرانی در مراسم یکی دیگر شرکت کرد و خانم مهتاب کرامتی در مراسم آقای روحانی شرکت کرد… متوسل شدند به خوانندگان پاپ برای اینکه سیاست واقعی در این مملکت را… وقتی قرار است سیاستزدایی انجام شود، لاجرم چنین وقایعی پیش میآید. متوسل میشوند به خوانندگان پاپ برای اینکه جای سیاست واقعی را بگیرند».
اباذری مساله را به دولت روحانی مربوط می کند : « دولت اعتدال تمام قصدش این است که مسائل سیاسی را کنار بزند، مسائل حقیقی سیاسی مطرح نشود، با توسل به مسائل شبهسیاسی. از اقتصاد استفاده کند که مسالهای است به شدت سیاسی تا سیاست را کنار بزند. از خواننده پاپ استفاده میکند تا سیاست را کنار بزند. ماجرای کنفرانس و برنامه اتمی را کار میکند که مردم کاری به کارش نداشته باشند و سیاستزدایی بشود.» وی در باره اتحاد دولت و ملت افزود : « خودشان را دارند با یکدیگر همهویت میکنند. منتهی کجا؟ در اینجا. موسیقی این آقا در برابر آرمانهای اولیه انقلاب چه جایی دارد؟ هیچ. ابتذال و سقوط. مردم و دولت با هم این سقوط را انجام میدهند. این مساله، یک نکته شبهفاشیستی دارد که من از آن وحشت دارم. یک ترس متقابل است… سیاستزدایی، انهدام هر آن چیزی است که برایش انقلاب شد و عده زیادی برایش ایستادهاند… »
اباذری در پایان، تاکید کرد که «دولت و ملت در یک اتحاد نامقدس میخواهند سیاستزدایی کنند.» در بخش پرسش و پاسخ این برنامه که با اعتراضهایی هم همراه بود، اباذری ضمن دفاع از گفتههای خود گفت که «سرانجام این موسیقی، فاشیزم است.»اباذری در پاسخ به اعتراض کسانی که او را متهم به اهانت به خواستههای مردم کردند گفت: «بسیار خوشحالم که دارم توهین میکنم. برای اینکه این ملت نشان داده که باید بهش توهین بشود تا برود و بفهمد که شما نمیتوانید هم به این آقا گوش بدهید، هم به بتهوون گوش بدهید بعد هم تسکین بگیرید و بخوابید.»
محتوای این نظرات چه با آن موافق باشیم و چه مخالف محترم است . اما شکل بیان این نظرات و توهین آشکار به خواننده در گذشته که در بین مردم علاقه مندانی دارد و استفاده از تعابیر لات و سوسول برای توصیف این علاقه مندان و توهین به همه مردم و شماتت علاقه مندان پاشایی که چرا موسیقی بتهوون و موتزارت گوش نمی کنند و… اگر چه ممکن است جسورانه باشد اما نشانه نگاه از بالا و طلبکارانه یک جامعه شناس و یک روشنفکر است که به جای تبیین علمی یک پدیده اجتماعی با متدهای شناخته شده علم جامعه شناسی ، زبان گزنده و توهین آمیز را برگزیده است. واقعا چه ایرادی داشت که همین حرفها را در قالب و فرمت علمی و استدلالی . بدون جنجال و توهین بیان می کرد؟ در جامعه ای که سطح خشونت و نابردباری بالا است ، نخبگان باید سنجیده و آرام سخن بگویند.