خدا، شیطان و دلار

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

دراین پائیزتوفانی، برنده “جایزه دولتمرد جهان” می گوید ایران را “شیطان” اداره می کندویکی ازفرشتگان مقرب “بیت”، آیت اله خامنه ای را برتخت “سلطنت خدا” می نشاند.

 وهرکه یک تنه ایران را دراختیاردارد، چه “شیطان” وچه “خدا”، حریف “سونامی دلار” نمی شود که بربادهای پائیزی می رود، رکورد تاریخی می زندودرطول هفته ۱۵درصد دیگرازارزش پول ملی را پودرمی کند؛وخبرتا به سخنگوی دولت آمریکامی رسد: “ارزش ریال در ماه های گذشته بیشتر از دو سوم کاهش یافته است.”

سونامی روزیکشنبه درمی گیرد، دلاربه رقم بی سابقه سه هزارتومان می رسد. ریال، فقط در این روز بیش از پنج درصد دیگر از ارزش خود را از دست می دهد. دو روزبعد۱۵ درصد ارزش پول ملی چون برگهای پائیزی برخاک می ریزد.کسی که ایران را اداره می کند، مهر سکوت از لب بر نمی دارد.محمود احمدی نژاد که کیهان “ساده لوح”و “مرعوب “می خواندش، دلار ۳۰۰۰ تومانی را “جنگ روانی ” می داند.وهنوز حرفش تمام نشده، ۹۰۰ تومان دیگر بر قیمت دلار افزوده می شود.

سایت قانون به پرسش “پول ایران چقدر پرستیژ دارد؟” جوابی چنین می دهد: “پول ایران به یکی ازکم ارزش‌ترین پول‌های جهان تبدیل شده است.پول همسایگان ایران از ایران قدرتمند تر است وحتی افغانی و دینارعراق که دو کشور جنگ زده هستند ارزش بیشتری ازپول ایران دارند.”

احمد باطبی که در فیس بوکش، لحظه به لحظه “سونامی دلار” را رصد می کند، می نویسد: “به برکت حکومت امام زمان، ریال، بی ارزش ترین پول منطقه شد، به پایین ترین ارزش خوددرتاریخ رسید و در بین ۱۴۱ کشورجهان مقام صد و چهل و یکم راکسب کرد.نمی دانم اگر امام راحل درقیدحیات بودند، بازهم می گفتند اقتصاد مال خر است و آمریکا نمی تواند هیچ غلطی بکند و…”

ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، می گوید: “سقوط پول ایران نشان دهنده موفقیت تحریم های بسیار کوبنده ای است که جامعه بین المللی برای متوقف کردن برنامه هسته ای مشکوک جمهوری اسلامی وضع کرده است.”

دانی آیالون، معاون وزارت خارجه اسرائیل، معلوم است که نمی تواند خوشحالی خود را پنهان کند:” تحریم‌ها موثر بوده است.ایران در آستانه ورشکستگی قرار دارد. “

آویگدور لیبرمن، وزیر امور خارجه اسرائیل، دست به پیش بینی می زند: “تظاهرات مخالفان در ایران که در ماه ژوئن سال ۲۰۰۹ روی داد، باردیگر روی خواهد داد، حتی با قدرت بیشتر.”

زمزمه بازگشت کوپن به اقتصاد کشوربه گوش می رسد.طرح ساماندهی نحوه توزیع کالاهای اساسی در مجلس شورای اسلامی در حال بررسی است. همکاران ما در روزاوضاع را چنین جمع بندی می کنند:بحران ارز؛ کشور در آستانه ناآرامی.

لابد “شیطان” یا “خدا”ی اداره کننده ایران به دیدارهای شبانه با “آقا امام زمان” رفته که حرفی نمی زند. حجت الاسلام سعیدی نماینده رهبری در سپاه همین روزها گفته است: “خمینی و خامنه ای مانند پیامبر و علی هستند.”

و در هفته ای که اعلام شده علی جنتی بعلت “کهولت سن” کمتر درنمازجمعه حاضر می شود، کاظم صدیقی از “منبر نماز جمعه”، روی دست صاحب منبر و سعیدی برخاسته و علی خامنه ای را بر تخت “سلطنت خدا” نشانده است: “ولایت فقیه جلوه‌ای از سلطنت خداست. انسان وقتی به سعادت دنیایی می‌رسد که زیر پرچم کسی قرار گیرد که بالاتر از او فقط خداست که آن یک نفر ولایت فقیه است.”

کسی نمی داند که مقام رهبری در وضعیت جدید خدایگونه وپیامبرمانندش از “آقا” “مدد” می گیرد یا برایش کلاس “بصیرت” گذاشته است. اما فرشتگان مقرب “بیت” او بروی مبارک نمی آورند که رئیس جمهور از فتح بزرگی برگشته و با سران چهار کشور از کوچکترین، فقیرترین و کم تاثیرگذارترین کشورها در عرصه بین الملل دیداروگفت وگو داشته است.این کشورها که کومور، سوازیلند، سنت وینسنت و بولیوی باشند رویهم باندازه یک محله تهران جمعیت ندارند.

سایت “بازتاب امروز” که در نوک حمله علیه رئیس جمهور سابقا “محبوب” آقا قرار گرفته و بدجوری می تازد، از هزینه۶۰۰ میلیون دلاری کنفرانس غیرمتعهد ها پرده بر می دارد، مخارج سفرآخر “دکتر احمدی نژاد رابیست میلیون دلار” تخمین می زند و نتیجه می گیرد: “هر کلمه از سخنرانی های هشت گانه، بیش از دویست دلار مستقیم هزینه در برداشته است.”

فقط سردار محسن رضائی که صدایش “بازتاب” مداوم دارد و سایت فارس که محمود احمدی نژاد رسما آن را وابسته به “نهاد امنیتی- سپاهی”- یعنی همان سپاه پاسداران خودمان- معرفی می کند، نیستندکه بررئیس جمهورمی تازند.برادر حسین بازجودرروزنامه ضد ملی کیهان چوب رابدجوری برداشته ودرسرمقاله خود احمدی‌نژاد را فردی “دچار ساده لوحی”، “مرعوب”، بی بهره از “عقل سیاسی” و بی خبر “از فرمول های رایج استراتژیک”، توصیف می کند که “اگرچه رئیس جمهور و یکی از مسئولان بلندپایه جمهوری اسلامی ایران است ولی اتخاذ تصمیم درباره مذاکره یا رابطه با آمریکا در حوزه مسئولیت و اختیارات قانونی ایشان نیست”.

دکترعلی اکبرولایتی، همین حرف را می زند: “سیاست کلی جمهوری اسلامی در قبال آمریکا و ارتباط با این کشور هیچ تغییری نکرده و مانند گذشته است.”

محمدباقر ذوالقدر، سرداری که حالا معاون راهبردی قوه‌ی قضائیه است، آب پاکی راروی دست همه می ریزد: “تصمیم‌گیری درباره رابطه با آمریکا «منحصرا» دراختیار آیت‌الله علی خامنه‌ای ست.”

جنگ باآمریکا جای پیشنهاد مذاکره با آمریکا می نشیند و رئیس جمهوررا سینه به سینه “سونامی دلار” قرار می دهند.

مهدی غضنفری، وزیر صنعت، معدن و تجارت جمهوری اسلامی، اولین قدم برای مقابله را بر می دارد: “نابسامانی بازار ارز صرفا اقتصادی نیست. دلال هایی که در بازار وجود دارند همواره به دنبال افزایش قیمت هستند، چرا که در هر حالت برای آنها سود ده خواهد بود و کسی نیست آنها را کنترل کند.“و خواستار دخالت نیروهای امنیتی در بازار ارز می شود.

رئیس دولت که درخواست نجات مشاورمطبوعاتیش اززندان باجواب منفی “مقام رهبری” و صادق لاریجانی-رئیس قوه “مستقل” قضائیه- روبروشده، دریک کنفرانس مطبوعاتی شرکت می کند که سایت “بازتاب امروز” آن را انتحاری لقب می دهد. رییس دولت دهم در این کنفرانس از علی و صادق لاریجانی، محمدباقر قالیباف، عزت‌الله ضرغامی، علی‌اکبر ولایتی، خبرگزاری فارس، هیات نظارت بر مطبوعات، مجلس، مراجع تقلید و… انتقاد می کند، آشفتگی در بازار ارز را به عوامل پنهان نسبت می دهد، انتقادها از دولت در زمینه اقتصادی را ناشی از بی‌اطلاعی می داند، از توقیف شرق و بازداشت علی‌اکبر جوان‌فکر گلایه دارد و نهادهای امنیتی را بابت عدم برخورد با “دشمن بیرونی و سودجویان داخلی” که به نظر وی باعث اختلال در بازار ارز هستند، مورد انتقاد قرارمی دهد.وسر انجام به خط آخر می رسد: یک خط می نویسیم خداحافظ!

محمود احمدی نژاد بعنوان رئیس دولتی که آزادی “تقریبا مطلق” رادر سیاست داشته، تایید می کند که صادرات نفت ایران کاهش پیدا کرده است. راه حلش را هم می دهد: “انشاء الله جبران خواهیم کرد.“وبا همان فرهنگ ” اقتصاد مال خراست”به مقابله سونامی می آید:

“در این بازار ۲۲ نفرسرحلقه هستند وتمام سرنخ ها دردست آنهاست. آنجا ایستاده‌اند وموبایل دستشان است وبا هم درتماس هستند و یک دفعه می‌گویند «۲۰۰ تا بنداز بالا»، «۵۰۰ تا بنداز بالا»! اینها هیچ ربطی به اقتصاد ایران ندارد.فقط التهاب درست کرده‌اند. من حالا باید چه کار کنم؟” و مشخص است چه نهادهایی باید وارد عمل شوند.

و یک بار دیگر “سرکوب” برای درمان “اقتصاد” دردستور کار قرار می گیرد. هر اقتصاد دانی، سخن دکتر جمشید اسدی را تکرار می کند: “دولت که درآمد اصلی آن متکی به نفت است با مشکل فروش در بازار مواجه است.همزمان خزانه کشور نیز خالی است و با وجود تقاضای بالا برای ارز بین المللی دولت نمی‌تواند به‌‌ همان میزان عرضه داشته باشد و به این ترتیب باید در انتظار افزایش بیشتر قیمت‌ها باشیم و ارزش ریال نیز بیش از این سقوط خواهد کرد و می‌توان گفت این به معنای فروپاشی کامل اقتصاد ایران است.”

اما کسی گوشش به واقعیت تلخ نیست. سخنان عوامفریبانه رئیس جمهور، بلافاصله در فضای اقتصادی انعکاس می یابد: “بهای دلار که تا ساعت چهار بعد ازظهر سه‌شنبه حدود ۲۹۰ تومان کاهش پیدا کرده بود، درست بعد از اتمام کنفرانس مطبوعاتی دوباره اوج می گیرد و به ۳۶۲۰ تومان می رسد.”

ماموران امنیتی – نظامی هم بفرماندهی سردار “رادان” آماده یورش می شوندتا باتکرارجنایت “کهریزک” صورت مساله بحران اقتصادی راهم پاک کنند. صبح چهارشنبه دلالان مورداشاره رئیس جمهور رادستگیر می کنند وآتش نهفته زیرخاکسترسرکوب سربر می کشد. درتبریز و تهران و مشهد شلوغی در می گیرد. محمود احمدی نژاد پیش بینی وزیر اسرائیلی را درست سه روز بعد عملی می کند.

“شیطان” یا “خدا” که ایران را اداره می کند، “سونامی دلار”را به رئیس جمهور درحال سقوط واگذاشته که با یک تیر چند نشان بزند، هم بحران را به گردن “دکتر” بیندازد و هم دستان خود را پاک نشان دهد و هم چنانکه اخبار می گوید چاره ای برای “سرداران” خود ساخته بیاندیشد که در باره جنگ پیشاروی به پریشان گوئی افتاده اند.

فضا چنان توفانی و اخبار آنقدر انبوه است که خط قرمز ترسیمی بنیامین نتانیاهو، در مجمع عمومی سازمان ملل، بسرعت ازگردنه بیرون می افتد.

نخست‌وزیراسرائیل جهان را به دو بخش روشنایی وسیاهی تقسیم می کند: “اسلامگرایان ستیزه‌جومی‌خواهند به جهان مدرن پایان دهند.سرانجام نو رسیاهی رادرمی‌شکافد؛ خاورمیانه منزوی سرانجام دربرابر نور آزادی و فناوری سپر خواهد انداخت.ایران در زمره گروه‌هایی چون القاعده است. تصور کنید اگر القاعده به بمب اتم دست پیدا کند چه می‌شود.”
نخست‌وزیراسرائیل با ماژیک قرمزی که دردست دارد، خط قرمزی می کشد و می گوید: “جهان باید برای ایران خط قرمز مشخص کند.”

مواضع “ائتلاف جهانی” هم روشن است. گزارش فوربس از احتمال حمله نظامی به ایران اختصاص دارد: بعد از انتخابات، در صورت پیروزی اوباما.

گزارش ایل سوله ۲۴ اوره از واکنش جهانی در برابر ایران، بااین عنوان منتشر می شود: “کاسه صبرها دارد لبریز می شود.”

خبرگزاری رویترزدر گزارشی، به بررسی موارد همکاری احتمالی اسرائیل با جمهوری آذربایجان در صورت اقدام نظامی یکجانبه تل آویو علیه تاسیسات اتمی ایران می پردازد: “دولت های باکو و تل آویونحوه استفاده ازپایگاه های هوایی آذربایجان و توانایی های جاسوسی پهبادهای این کشوررا برای اجرای حمله ای درمقیاس بزرگ توسط جنگنده های اسرائیلی به تاسیسات هسته ای ایران بررسی کرده اند.این کشور همسایه شمالی ایران می تواند برای برخی از نقاط ضعف طرح حمله اسرائیل به ایران، مانند سوخت گیری جنگنده ها، عملیات جاسوسی و نجات خدمه های هواپیما را مرتفع سازد تا حمله یکجانبه اسرائیل به ایران قابلیت اجرایی بیشتری پیدا کند.”

حمله نظامی، تمرین و تبلیغ می شود. جنگ اقتصادی با تمام نیرو ادامه دارد.هند برای سومین ماه پیاپی واردات نفت از ایران را کاهش می دهد. پالایشگاه “اسار” این کشوراز میزان خرید نفت از ایران تا ۴۰ درصد کم می کند.
بزرگترین شرکت خصوصی هند، اسار، نفت خام سنگین و فوق سنگین کشورهای آمریکای جنوبی را جایگزین واردات نفت ایران می کند.

آخرین موسسه رده بندی عمده بین المللی که متعلق به کره جنوبی است به همکاری با ایران پایان می دهد. موسسات رده بندی برای نفتکشها جواز سلامتی فنی کشتی صادر می کنند و بدون داشتن این گواهینامه هیچ نفتکشی نمی تواند اجازه پهلوگیری در بنادر بین المللی داشته باشد.

اختلاف نظر در میان نیروهای مسلح نم نمک رخ می نماید و در سخنان آنها درزمی کند. “تهدید پوچ جنگ” به “احتمال واقعیت” تبدیل می شود. صحبت از جنگ سوم جهانی می رود. فراخوان جوانان برای حضور در جنگ مطرح می شود. سرتیپ پاسدار مسعود جزایری تهدیدات نظامی و اظهارات مقامات اسراییلی را “عملیات روانی دشمن” می خواند.ازچنین اظهاراتی انتقاد و اعلام می کند: “بهتر است این مقامات پاسخگویی به تهدیدان نظامی را به «دیگران» بسپارند.”

یک فرمانده نظامی، حرفی ازسرنبوغ می زندبرای ثبت درتاریخ.جواد استکی٬ فرمانده قرارگاه عملیاتی اصفهان از “احتمال حمله نظامی صد درصدی دشمن” خبر می دهد.

 ظاهرا همین “احتمال صددر صدی” است که قطعیت “برخورد بزرگ” را که سر فصل هفته پیش بود، با پرسش این هفته مبدل می کند: “وقوع جنگ قطعی است یا نیست؟”

“سونامی دلار” و “حمله نظامی” بجای خود، “خدا” یا “شیطان” حاکم برایران، باردیگردرکنترل لباس زنان نا کام می ماند.

خبراز “شکست طرح گشت ارشاد”می رسد. فرمانده نیروی انتظامی به خشم مردم از برخوردهای نیروی انتظامی درقالب “گشت ارشاد” اعتراف و ضمن تایید درگیری های پراکنده مردم با عوامل این نیرودرهفته های اخیر، فاش می سازدکه گشت ارشاد طرح مطلوبی نبوده است. سردار احمدی مقدم از “تغییر رویکرد نیروی انتظامی” سخن می گوید، “پرخاشگری و رفتار تند” را محکوم می کند و از اخراج ۱۱۰۰ مامور پلیس متخلف وبرکناری سردار کارگر، معاون اجتماعی ناجا و متولی تشدید اقدامات پلیس در طرح “امنیت اجتماعی” پرده می گیرد.

فرمانده نیروی انتظامی اعتراف می کند که این نیروبین دو دیدگاه درباره حجاب در حال “کش آمدن” است. لابد سخنگوی یکی از نیروها آیت الله سبحانی است که حاصل مبارزه سی وچند ساله “نظام” برای اعمال حجاب اجباری را در اختیار عموم می گذارد: “جامعه به سمت بی حجابی می رود.”

معلوم نیست علی اکبر جوانفر که در زندان است ویکی ازاتهاماتش نوشتن مقاله ای است که درآن گفته شده “پوشیدن چادر برای زنان ایرانی یک امر سنتی یا محلی نیست و یک مسئله وارداتی است”، ترجیح می دهد نظرحضرت آیت اله را بخواند یا “قوانین و تخلفات ر اهنمائی و رانندگی” را مطالعه کند که علی آل‌کاظمی از پژوهشگران حوزوی با تفسیر آیه ۳۶ سوره “اسراء” از قرآن استخراج کرده است.

یکصد و ۱۸ کیلو طلا و ۴هزارکیلو نقره که شکل ضریح امام حسین را به خود گرفته بزودی به عراق منتقل می‌شود.این ضریح به نرخ امروز طلا، ۱۴میلیارد تومان به حساب مردم تمام شده است. کسی نمی داند که “خدا” یا “شیطان” حاکم بروطن به این گنبدمطلاخیره است ویا گوش به کشمکش دو پایورخوددارد. جنگ لفظی میان محمدرضا رحیمی معاون اول رییس‌ جمهورومصطفی پورمحمدی رییس سازمان بازرسی کل کشوربرسر پرونده های فساد به جاهای باریک کشیده می شودوبه نوشته روزنامه خراسان “بحث بودجه‌های بی‌حساب و کتاب” را می گشاید.

به کسی از میزان و کم وکیف این “بودجه ها” خبر دقیق و کامل نمی دهند. اما تداوم مجازات سنگین برای جرایم کیفری مرتب رسانه ای می شودو قطع دست از کرمانشاه تا خوزستان خون آفتابه دزدها را بردامان حکومت ولائی می ریزد.

کارگران گرسنه اصفهان برای چندمین بار به خیابان می آیند. دست های پینه بسته شان که ولی فقیه اول می گفت برآنها بوسه می زند، از آسمان نان می خواهد و ولی فقیه دوم به نوشته تایمز لندن ده میلیارد دلار دراختیار بشار اسد می گذارد.

و درست در روزهائی که راز جنایتی دیگر از دیکتاتور دمشق از پرده بیرون می افتد.روزنامه ایتالیائی “کوریره دلا سیرا” فاش می سازدکه بشاراسد، شماره تلفن ماهواره ای معمر قذافی را باسازمان امنیت فرانسه، برای کاستن از فشار روی خودش تاخت زده است. مخفیگاه معمر قذافی بدینوسیله کشف و او به محض مشاهده به دست یک مامور سازمان امنیت فرانسه به قتل می رسد.

روزنامه های جهان عکس های بشاراسد-ـ قذافی را منتشر می کنند که دست های فشرده خودرا بعنوان پیروزی بلند کرده اند. لابد، متحداستراتژیک “نظام” که حتی نزدیکترین یارانش را می فروشد؛ پول های کارگران گرسنه ایران را می شمارد وبه تلویزیونش گوش می دهد که درخشمی کم سابقه به کسی دشنام می دهد که: “مقاومت را در مقابل قدرت فروخت…ننگ بر آن چیزی که پشت تریبون حزب اردوغان به عنوان شریکی در ستاد انتخاباتی اردوغان گفت آن هم پس از آنکه دوستی‌هایش با همسایگان خود از ارمنستان گرفته تا ایران، عراق، سوریه و یونان را به صفر رساند.”

مخاطب تلویزیون سوریه، خالد مشعل است که درترکیه ودرچهارمین کنگره حزب عدالت و توسعه حضور می یابد. دراین کنگره که درایران کاملا مسکوت می ماند و حتی اغلب رسانه های فارسی زبان خارج کشور هم به آن عنایتی نشان نمی دهند، ازجانب نشریات جهان “نمایش قدرت رهبری منطقه” ارزیابی می شود. دراین کنگره بیش از پنجاه میهمان خارجی واز جمله همه سران اخوان المسلمین حضور دارند. ریشه رابطه اردوغان با اخوان المسلمین موردبحث بسیاری ازرسانه های قرارمی گیردودر نشستی به نام

“اتحادیه جهانی جوانان مسلمان” که در سال هفتاد در عربستان سعودی برگزار شد، زادگاه تاریخی خود را می یابد. خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس، که وقتی برای سخنرانی صدایش می کنند، ده دقیقه تمام موردتشویق قرار می گیرد، حرف هائی می زند که تهران و دمشق را با زهرآگین تیرها بهم می دوزد: “رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه رهبر جهان اسلام است و حزب عدالت و توسعه «چهره روشنی از اسلام » ارائه کرده و «اردوغان» نه تنها رهبر ترکیه، بلکه یک رهبر جهان اسلام است.”

خالد مشعل تا پیش از رویدادهای جاری در سوریه، دراین کشور مستقر بود و دفتر و بارگاه داشت. مسافر همیشه تهران بود.شخصا چک های میلیون دلاری از “رهبر فرزانه” می گرفت تا در “محورمقاومت” بماند.حماس در حال حاضر با دولت اخوان المسلمین در مصر و دولت ترکیه رابط نزدیک برقرار کرده است.

 محمد مرسی، رئیس جمهور مصر هم در سخنرانی خود در مراسم افتتاحیه کنگره، بر حمایت کشورش از معترضان سوری تا سرنگونی نظام بشار اسد تاکید می کند.

وزیران امور خارجه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و آمریکا در نشست این هفته خود در نیویورک، حمایت مالی و تسلیحاتی “نظام” از دولت سوریه و دخالت جمهوری اسلامی در امور داخلی کشورهای شورای همکاری را، محکوم می کنند.

هوشیار زیباری وزیر امور خارجه عراق می گوید: “بغداد از هواپیماهای ایرانی که از حریم هوایی عراق به سوریه می روند به طور رندوم خواهد خواست برای بازرسی فرود بیایند.”

اولین بازرسی هم انجام می شود. حسن دانایی فر، سفیر جمهوری اسلامی در بغداد برای دولت عراق توپ می آید: “این اقدام عراق خلاف توافقی است که میان سازمان‌های هواپیمایی دو کشور است و این مسئله حق عمل متقابل را برای ما محفوظ نگه می‌دارد. ما تمایل نداریم وارد چنین فضاهایی شویم. امیدواریم این مسئله دیگر تکرار نشود.”

منصف مرزوقی، رئیس جمهور تونس، خواهان دخالت کشورهای عربی در سوریه می شود.

“گنادی گاتیلوف” معاون وزیر خارجه روسیه به ناتو و قدرت های غربی هشدار می دهد که پی گیر بهانه برای دخالت نظامی در سوریه نباشند: “مسکو مخالف ایجاد کریدورهای انساندوستانه و یا منطقه حائل در سوریه است.”

جهان از سوریه می گوید. تهران هم عقب نمی ماند. تظاهرکنندگان تهران، فریاد می زنند: “سوریه را رهاکن، فکری بحال ما کن..” شعار معروف “نترسید، نترسید ما همه باهم هستیم” به خیابان های تبریز، مشهد و تهران ـ- که هنوز داوری درمورد کم و کیفشان خیلی زود است-ـ بر می گردد.

این شعاررا این بارپایوران “نظام” هم سر داده اند. احمد خاتمی عضو هیات ریسه مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت تهران از مردم می خواهد تا در مقابل افزایش بی سابقه تورم، گرانی وتحریم ها یک “آخ” هم نگویند. مصطفی پورمحمدی رییس سازمان بازرسی کل کشورمردم راتشویق می کند تا “نترسند”، “جا نزده”، “عقب نکشند” و فقط “ایستادگی کنند.”

“خدا” یا” شیطان” روزآخرهفته برای “نگاه هفته” پیدایش می شود و دستور مقاومت می دهد: “هدف اصلی از افزایش فشارها وادار کردن ملت ایران به تسلیم است. اما ملت ایران هیچ‌گاه تسلیم فشارها نشده و نخواهد شد”.

صادق زیباکلام می گوید: “اوضاع کشور در دوره جنگ بهتر از این بود. حتی در اوج جنگ تحمیلی هم با چنین شرایط بد اقتصادی مواجه نبوده‌ایم و در آن شرایط هم می‌توانستیم نفت خود را به سایر کشورها صادر کنیم و با همه قوا در برابر رژیم عراق بایستیم و شاهد چنین شرایط آشفته‌ای نباشیم. متاسفانه امروزه فقط با بحران اقتصادی مواجه نیستیم بلکه با بحران در حوزه بین المللی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی روبرو شده‌ایم. سیاست خارجی غلط دولت نهم و دهم عامل تنگنای اقتصادی و سیاسی است.”

ارزیابی این تحلیل گر روی موج سیاسی هاشمی رفسنجانی است که دولت رانشانه می رود: “امروز با وجود تمام مشکلات، ناامید نمی شویم و این وضع که تمام فرهیختگان و دلسوزان کشور ناراضی باشند قابل دوام نیست. همه باید صبورانه منتظر باشیم تا شرایط بهتری فراهم شود.”

لیبراسیون، رفسنجانی را در انتظار بازگشت به قدرت می بیند. اخبار رسیده از تهران از احتمال حضور او در انتخابات حکایت دارد و زیر این گزارش جمع بندی می شود: هاشمی بدون واهمه می آید؟

تحلیل گران دیگر بادیدگاه، آ ب ث از دستگیری فرزندان هاشمی همراهند و از محاصره گورباچف های ایران

 سخن می رانند. محسن هاشمی رفسنجانی، فرزند ارشد اکبرهاشمی رفسنجانی، هم بااین فکرموافق است: “هدف اصلی برخوردهای اخیر، نه فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی بلکه خود اوست.”

هرچه هست به نوشته تحلیلگر صاحب نام فرانسوی “برنارد گتا” در روزنامه لیبراسیون: در تهران سنگ روی سنگ بند نمی شود.

و به گفته دکتر حسین باقر زاده تحلیل گر سیاسی: وقتی است که حکومت‌‌گران دیگر نمی‌‌توانند حکومت کنند…

شعارهای امروز تهران در فضای مجازی می چرخد:

و شعرحسن صفورا چه بدل می نشیند:

هرگاه

هوا پس می شد

پدرم می گفت:

“بو قارا او قارالارا بنزمز”

حالا انگار هوا پس است

پس تر از پسین های پس، که سالهاست

هوای پس، گاهی سرخ می شود و گاهی سیاه تر

شاید هم هر دو رنگ

هوا پس است

پس

انگارچند رنگ

 

بو قارا او قارالارا بنزمز = این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست