آقا! می خواهیم درش را گل بگیریم. اصلا آردمان را بیختیم و الک مان را آویختیم و نه شعر می گوئیم و نه داستان می نویسیم و نه شوخی می کنیم. این چه مسخره بازی است که درآوردید؟ چه معنی دارد این همه در کار چهار تا طنزنویس که در داخل و خارج از ایران دارند چهار کلمه ذرت بونداده پرتاب می کنند، دخالت می کنید؟ اصلا چه معنی دارد که نمی گذارید به کار و زندگی مان برسیم؟ هنوز نه صندوقی به بار است و نه رد صلاحیت شده ای به دار، برخلاف فرمایشات آقا که چهار سال قبل، از یک سال قبل از انتخابات اصرار داشتند همه وارد انتخابات شوند ولی امسال شش ماه مانده به انتخابات، می گویند زود است وارد نشوید، بیخودی زرتی سرتان را می اندازید پائین و هول برتان می دارد؟ چه خبر است؟
حالا خوب است، وزیر کشورتان هفته قبل تازه شده وزیر و معلوم نیست این آقایی که رئیس ستاد انتخاباتی رئیس جمهور بوده و حالا قرار است خودش انتخابات برگزار کند، چطوری می خواهد دو تا کار را با هم انجام بدهد؟ از آن طرف هم الحمدالله رب العالمین از هفتاد تا نامزد اصلاح طلب، 68 تای شان پرونده مطبوعاتی و قضایی و فضایی و جزایی دارند و هر کدام هم که ندارند در همین سه ماه برایشان داده ایم درست کنند. حالا با همه این اوضاع و احوال چه عجله ای است که هر روز هر روز دارید زرت و زرت داستان می سازید برای انتخابات و نطق ما را کور کردید؟ چه ربطی دارد؟ دارد که می گویم، نداشت که نمی گفتم.
ببینید، ما جمعا بیست سی نفر طنزنویس هستیم که زندگی مان از این راه می گذرد، نه اینکه عاشق این کار باشیم، منتهی گرفتار شدیم، مثلا من خودم از وقتی از دیوار افتادم پائین دیگر نمی توانم بروم اموال مردم را بدزدم، مجبورم طنز بنویسم، یا مثلا همین ابراهیم رهای جز جگرزده نامه نویس، از وقتی همان کفتری که از بالا آمده است، صاف نشانه رفته به طرف او و به پیروی از ریاست محترم جمهور، دست به ابتکار و نوآوری زده و در نتیجه این دوست طنزنویس ما آلوده و مجروح افتاده به کناری و دیگر نه می نویسد و نه حرفی می زند، یا آن یکی میم فه که رسما اعلام کرد که من چه می دانم برای جلوگیری از آبروریزی یا برای ممانعت از یک چیز دیگری دیگر طنز نمی نویسد، و حالا گاهی نگاهی این ور می کند، گاهی نگاهی آن ور و یک چیزهایی می گوید که معلوم است حالش خیلی خوب نیست، سر جمع که حساب کنید الآن ما بیست سی تا طنزنویس از دست این دویست سیصد تا سیاستمدار روزگار نداریم. بدبختی هم این است که مملکت نظام قضایی درستی ندارد که برویم دادگاه آنها را ”سو” کنیم که کارمان را از دست مان گرفته اند و ضایع مان کرده اند…..
لابد می خواهید بپرسید مشکل مان چیست؟ یعنی واقعا نمی فهمید؟ خواهش می کنم….. اینجانب ابراهیم نبوی به نمایندگی از طنزنویسان روزانه نویس، از مسوولان مملکت خواهش دارم که با زندگی ما بازی نکنند و لطفا بصورت عاجل اقدامات زیر را بسرعت انجام دهند تا ما جلوی زن و بچه و خواننده و طلبکاران مان شرمنده نباشیم:
اول: از ریاست محترم جمهور بخاطر سفر زنجان و استفاده از قضیه چاقوی زنجان قدردانی نموده و از ایشان درخواست می شود که بروال سابق هفته ای یک بار سفر استانی و یا سفر بین المللی و بخصوص سفر به نیویورک را ادامه داده و حتما در جریان سفرها سخنرانی کنند که ما بتوانیم به کار طنزنویسی ادامه دهیم.
دوم: از ریاست محترم جمهور تقاضا می شود که سخنگوی دولت را که مدتهاست نطق اش کور شده و احتمالا گم شده و معلوم نیست کجاست، پیدا کرده و ایشان را وادار کند که به عنوان سخنگوی دولت حرف بزند و ما را از سوژه محروم ننماید. در صورت ایجاد مشکل برای جناب الهام، پیشنهاد می کنیم آقای کردان را که یکی از منابع مهم طنز پارسی است به عنوان سخنگوی دولت محکم نصب کنند.
سوم: از قوه محترم قضائیه خواسته می شود که با دادن گزارش ماهانه در مورد وضع این قوه و بخصوص امنیت سرمایه و مشکلات قوه قضائیه، ضمن اینکه مردم را در جریان اطلاعاتی که در اختیار رئیس قوه قرار داده شده، می گذارند، امکان طنزنویسی را نیز برای ما فراهم می نمایند، خواهشمندیم که حتما نظرات خود را بصورت واضح بیان نمایند تا ما سوژه طنزنویسی داشته باشیم.
چهارم: به ریاست جمهور و هیات دولت اخطار داده می شود که هیات دولت اگر به فکر حفظ موقعیت خود و انتخابات آینده است و به همین دلیل از حرف زدن رئیس جمهور، سخنگو، وزیر خارجه، سخنگوی وزارت خارجه و سایر طنزگویان مسوول کشور جلوگیری می شود، فکری هم برای ما بکنید. شاید قرار شد هر سال سه بار انتخابات برگزار شود، یعنی شما سالی نه ماه نمی خواهید حرف بزنید و ما را محروم کنید؟ آیا این ظلم به گروهی نویسنده فقیر و خانواده فقیرتر آنان که فقط با حرف زدن شما نان می خورند نیست؟
پنجم: از مقام معظم رهبری به عنوان رهبر معنوی و مادی ملت ایران درخواست می کنیم که اظهارات خود را در مورد دولت و مجلس پس بگیرند و اجازه بدهند که مجلس درباره دولت حرف بزند. یا حداقل یک فراکسیون را در مجلس فعال کنند که آنها برای ما حرف بزنند. اگر قرار باشد مجلس ساکت باشد و نمایندگان محترم از صبح تا شب دنبال خانه در تهران بگردند، پس ما چطور باید نان بخوریم؟
ششم تا دهم: ما طنزنویسان نارضایتی خود را از تغییر ریاست جمهوری بوش، ایجاد وقفه در روابط میان ایران ایران و ونزوئلا و همینطور ادامه نیافتن سفرهای اوو مورالس به ایران، جلوگیری از فعالیت ادبی و فرهنگی و مطبوعاتی برادران عزیز کلهر مشاور رئیس جمهور، زاهدی وزیر علوم، رامین وزیر هولوکاست، ثمره هاشمی وزیر مشاور در کلیه امور اعلام داشته و خواستار بازگشت شرایط به چهار ماه قبل هستیم.
یازدهم: ما طنزنویسان نارضایتی خود را از سیاست سکوت در جبهه اصولگرایان و اصلاح طلبان که باعث شده است که این افراد برخلاف انتظار ملت و واقعیات کشور فقط به گفتن حرف های حساب شده بپردازند، اعلام می داریم و از آقایان هاشمی رفسنجانی، محمد هاشمی، خاتمی و اخوی محترم، کروبی، باهنر، بادامچیان و غیره خواهشمندیم که هفته ای حداقل دو بار سخنرانی نموده ما را از تنهایی بیرون بیاورند.
در پایان ضمن آرزوی طول عمر با عزت برای عزیزان و سروران مسوول خواهش می کنیم حرف بزنید، چیزی بگوئید تا ما بتوانیم زندگی طبیعی مان را پیش ببریم.
از طرف طنزنویسان کشور
ابراهیم نبوی