حرف روز

نویسنده
سیامک رحمانی

» نامه ای به ابراهیم حاتمی کیا

چیزی بگویید آقای حاتمی‌کیا…

”… این ایام بعضی شوخی و جدی ازم آدرس حاج‌کاظم و سلحشور و اصغر و سلمان و عباس رو می‌گیرن. عزیزم من مثل شما گاهی وقتا اونا رو می‌بینم. از شما چه پنهون یه وقتایی فهمیدم که شونه‌به‌شونه هم وایستادیم ولی ساکت.
بیایید گیوه‌های مکاشفه رو ور بکشیم و بریم تعقیبشون. ببینیم کجا می‌رن؟ با کی نشست و برخاست دارن؟ حرف دلشون چیه؟ حال و روزشون چیه؟ حال و روزشون چطوره؟ نکنه دارن آژانس 2 رو می‌سازن و ما بی‌خبر نشستیم. ممنون‌تون می شم منو از دلشورگی دربیارین…”

 

این چند خط را ابراهیم حاتمی‌کیا نوشته است. فیلمساز سرشناس کشورمان که به قول یکی از دوستان، پس از مدت‌ها سکوت را شکسته است. آقا ابراهیم قلم‌رنجه کرده‌اند و در یک سایت سینمایی به قصد پاسخ به خیل جوان‌هایی که می‌خواهند بدانند «هنرمند» چه در سر دارد، از دلشورگی گفته‌اند. آقا ابراهیم گفته‌اند بیاییدگیوه‌های مکاشفه را ور بکشیم و برویم تعقیب حاج‌کاظم و سلحشور و عباس.
من می‌خواستم بنویسم آقای حاتمی‌کیا چرا جوان‌ها را دنبال نخود‌سیاه می‌فرستید؟ آنها می‌خواهند بدانند شما کجا هستید؟ می‌خواهند بدانند فیلمساز متعهد و دردمندشان به چی فکر می‌کند، چه‌کار می‌خواهد بکند و شما به جای آنکه به آنها پاسخ بدهید، سر آنها را به پرسش‌های قشنگ خود گرم کرده‌اید. اما فایده ندارد. آقای حاتمی‌کیا. دیگر وقت این حرف‌ها گذشته است. گذشت دهه 70 که می‌توانستید «از کرخه تا راین» و «آژانس شیشه‌ای» بسازید، همه را بلاتکلیف بگذارید (بگویید حقیقت در میان ابر و مه پنهان است). فیلم‌های زیبایتان که ما همه با لذت تماشایشان کرده‌ایم و به ستایش‌شان نشسته‌ایم.

اما حالا دیگر دهه 70 نیست آقا ابراهیم. آخرهای دهه 80 است و حاج‌کاظم شما اگر تکلیفش را با سلحشور هم روشن نکرده باشد با خودش روشن کرده است و ما قرار نیست حاج‌کاظم و سلحشور را تعقیب کنیم، ببینیم کجا هستند، آقا ابراهیم. خطاب ما به شماست. به هنرمند فرهیخته و دلسوخته این مملکت و می‌خواهیم ببینیم تکلیف‌تان با خودتان روشن شده است یا نه. می‌خواهیم ببینیم باز هم می‌خواهید فیلم‌های پیچیده‌نما بسازید و با تظاهر به گفتن حرف‌های خیلی بزرگ هیچ نگویید یا بالاخره حرفی می‌زنید. به ما نگویید که هنوز در مکاشفه‌اید آقای حاتمی‌کیا. این حرفی نیست که کسی از شما بپذیرد. اوضاع شفاف‌تر از آن است که کسی بخواهد همچنان خود را به مکاشفه بزند. این شامل حال شما هم می‌شود آقای حاتمی‌کیا. شمایی که زیر هیچ بیانیه‌ای را امضا نمی‌کنید و له یا علیه هیچ‌کس چیزی نمی‌گویید تا به تریج قبای کسی برنخورد. شما که در اوج هیاهو متن‌های رمانتیک برای جوان‌ها می‌نویسید و آنها را به مکاشفه دعوت می‌کنید این روزها که همه جایگاه‌شان را معلوم می‌کنند و حتی اگر آن را فریاد نزنند، به زبان بی‌زبانی ابرازش می‌کنند اما شما… می‌توانید همچنان در محافل خصوصی از دغدغه و مواضع‌تان بگویید. اما چه فایده که وقتی برایتان بیانیه‌ها را می‌فرستند گوشه عافیت می‌گزینید و می‌گویید: «موجب نفاق می‌شود» بیانیه از هر دو طرف را می‌گویم. از مصاحبه‌های تند و تیزتان چه فایده که وقتی پیش از چاپ می‌خوانیدش همه تندی‌ها را خط می‌زنید تا خدای‌ناکرده آب در دل کسی تکان نخورد.

همه این حرف‌ها هم برای این نیست که با ما باشید آقای حاتمی‌کیا. هیچ زوری بالای سرتان نیست که اگر زوری هم باشد بالای سر دیگران است. شما مجبور نیستید با همه آن همکارانتان که فهرست‌های چند‌صد نفره می‌دادند و موضع‌شان را می‌گفتند که حالا بیانیه می‌دهند و حرفشان را می‌زنند، در یک صف بایستید. حرف من فقط این است که اگر نیستید، صف‌تان را جدا کنید. بگویید جایتان کجاست تا این جوان‌ها که هنوز در قامت شما یک انقلابی را می‌بینند گوشی دست‌شان بیاید. متوجه شوند که هنرمندشان وقتی از تعهد حرف می‌زند یعنی چه. شما که همه این سال‌های اخیر نشان داده‌اید پای چه چیزی می‌ایستید و به چه متعهد هستید. چه آنجا که می‌خواهید حرف جنگ و آرمان بزنید اما زنگ گوشی سامسونگ امان نمی‌دهد و چه آنجا که می‌خواهید از دغدغه‌های انسان امروزی حرف بزنید اما بیلبوردهای شهرداری نمی‌گذارند. می‌دانید چی دارم می‌گویم آقای حاتمی‌کیا. «به نام پدر» و «دعوت» را می‌گویم.

فیلم‌هایی که می‌گویید همچنان برای دلتان ساخته‌اید و اگر اینگونه باشد تکلیف ما هم با دلتان، با هنرمند محبوب‌مان روشن است. اما اگر نیست، اگر واقعا به آن چیزهایی که می‌گویند در خلوت می‌گویید اعتقاد دارید، یک بار آن را به صدای بلند اعلام کنید.
آقای حاتمی‌کیا، هنرمندان شاخک‌های حساس جامعه‌اند. اینها را شما بهتر از ما می‌دانید. مردم، هنرمندان را دوست دارند و گمان‌شان این است که آنها جلوتر از بقیه حرکت می‌کنند که توفان را پیش از بقیه می‌فهمند و با قلم و زبان و دوربینی که در دست دارند باید هشدار جامعه باشند. باید پیشتاز باشند. این روزها هم حتما می‌بینید که مردم چطور تکلیف‌شان را با هنرمندانشان روشن می‌کنند. با کسانی که حاضرند پای حرفشان بایستند و آنها که زانو می‌زنند. این مردم تکلیفشان را با شما هم خواهند دانست. حتی اگر هیچ نگویید و سکوت کنید که سکوت هم خود تصمیم و اراده‌ای است.

از گستاخی این واژه‌ها هم دلگیر نشوید. کمی گستاخی شاید لازم بود تا کمی برافروخته شوید و چیزی بگویید. هرچه می‌خواهد باشد. اگر نه خودتان هم می‌دانید که جوان‌های مخاطب شما حواسشان جمع است و فرق دوغ و دوشاب را می‌فهمند. فرق هنرمندی که هزینه می‌دهد و از حق می‌گوید با کسی که در خنکای خانه‌اش می‌ماند و می‌پرسد «نکنه دارن آژانس شیشه‌ای2 را می‌سازن و ما بی‌خبریم» را می‌دانند.

وقت «رد گم‌کردن» و «قهرمان همه بودن» گذشته است آقا ابراهیم. به همه آن دوستان شهید و رفقای دریا‌دلتان که همواره حرفشان را می‌زنید بیندیشید و کمی جسارت داشته باشید آقای حاتمی‌کیا. نتیجه‌ هرچه می‌خواهد باشد. ما هنوز می‌خواهیم دوست‌تان داشته باشیم. به‌خاطر عباس و سلحشور و فاطمه. به‌خاطر حاج‌کاظم.

منبع: ‌اعتمادملی