با گذشت حدود سه هفته از بازداشت رهبران جنبش سبز، میرحسین موسوی و مهدی کروبی و در میان نگرانی گسترده درباره سرنوشت آنها، حجتالاسلام پناهیان اعلام کرده است که “موسوی و کروبی، زنده ماندنشان را مدیون آنند که رهبر جمهوریاسلامی نفرین شان نکرده است “. این روحانی حامی دولت، هم اکنون مسؤولیت اتاق فکر نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ها را بر عهده دارد.
سایت رجانیوز، نزدیک به حامیان تندروی احمدینژاد، با نقل سخنان وی در جلسه هفتگی هیات محبین اهلبیت در قم، نوشته است: “اگر تاکنون سران فتنه زنده هستند، صدقه سر مهربانی مقام معظم رهبری و حزب اللهیهاست، زیرا قطعا ایشان هنوز اینها را نفرین نکردهاند که اگر نفرین کرده بودند… نابود شده بودند”.
پیش از این برخی دیگر از اصولگرایان نیز، سخنان مشابهی بر زبان رانده و “زنده ماندن” رهبران جنبش سبز را، از الطاف آیتالله خامنهای دانسته بودند.
سخنان پناهیان در حالی منتشر میشود که برخی از رسانههای اصولگرا نیز از طرح ترور موسوی و کروبی توسط حامیان جنبش سبز خبر دادهاند: “ جنبش موسوم به سبز دارای پنج حلقه و گروه بود که به تدریج این حلقه ها دچار فرسایش گردیده است و کار به جایی رسید که ملاحظه میشود. در گروه اول از این حلقه پنج گانه حق جویان بودند که این افراد عمدتا از مسیر انحرافی که در آن قرار داشتند فاصله گرفتند و دسته دیگر این گروه مصلحت طلبان و منفعت طلبان بودند که این عده هم خود را عوض میکنند و بنا بر مصلحت و منفعت تغییر موضع دادند. دو دسته دیگر از افرادی که در این جنبش به اصطلاح سبز قرار دارند افرادی هستند که از افکار خود دست نمیکشند و منزوی میشوند یا افرادی که از افکار خود دست نمیکشند و دست به عملیات های تروریستی می زنند. با توجه به این تحلیل جامعهشناسانه لازم است سران اغتشاش هر چه زودتر حساب خود را از افرادی که به ترور و عملیاتهای تروریستی دارند جدا کنند و هر چه سریع تر از اقدامات آنها تبری جویند. ممکن است این افراد سران جنبش را هم ترور کنند، زیرا این گروه برای پیشبرد هدف خود امکان دارد دست به این اقدام بزنند”.
پیش از این وبلاگ امت حزبالله، نوشته بود: “با گذشت بیش از یک سال از آغاز فتنه و عدم برخورد با سران فتنه و در عوض برخورد با سیاهی لشکر جریان نفاق، در بین برخی از دوستداران انقلاب این انگیزه [تشکیل کمیته مجازات] به وجود آمده است؛ در همین راستا می توان به دل نوشته ها و یاداشت های بعضی از وبلاگ نویسان و موج حمایتی از آن اشاره کرد”.
نگرانی از عدم سلامت رهبران پنهان
در همین راستا تا کنون چندین بار شایعه بیماری و وخامت حال جسمی کروبی نیز منتشر شده بود که با تکذیب اطرافیانش رو به رو شد. آن ها، انتشار چنین شایعاتی از سوی رسانه هایی چون “کیهان” را نشانه تهدید جانی کروبی دانستند و از اینکه “اینها بخواهند برنامهای برای آقای کروبی بچینند و الان دارند زمینهچینی میکنند” ابراز نگرانی کردند. این شایعه، توسط صفارهرندی، وزیر سابق ارشاد در روزنامه کیهان منتشر شده بود.
همان زمان حسین کروبی، فرزند مهدی کروبی، از وارد کردن دارو هایی از کشور روسیه برای ترور فیزیکی افراد از سوی نیروهای خودسر در ایران خبر داد. وی گفته بود که احتمالا این دارو ها از نوعی است که قبلا برای کشتن الکساندر لیتویننکو، مامور اطلاعاتی روسیه، که در لندن به قتل رسید، استفاده شده است.
در همین حال، و با گذشت بیش از سه هفته از بازداشت موسوی و کروبی، هنوز هیچ خبر موثقی درباره رهبران جنبش سبز و همسرانشان منتشر نشده است.
میرحسین موسوی و مهدی کروبی، به همراه همسرانشان، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی، مدت ها بود که تحت نظر بودند، اما همزمان با آغاز اعتراضات روز 25 بهمن، حصر آنان آغاز شد و پس از آن که موسوی و کروبی به صدور بیانیه درباره راهپیمایی 25 بهمن پرداختند، بازداشت خانگی آنان شکل جدیتری به خود گرفت.
موسوی در روزهای ابتدایی بازداشت خانگی خود، دو بار با برخی از نزدیکان خود به صورت تلفنی صحبت کرد. وی در این تماسها خبر از آن داده بود که محافظانش عزل شده و موادغذایی نیز توسط نیروهای امنیتی برای آنها تهیه میشود. موسوی همچنین خبر از آن داده بود که هیچ روزنامهای برای مطالعه در اختیار وی قرار نمیگیرد.
پس از آن اعلام شد که موسوی و کروبی به زندان حشمتیه – که تحت نظر وزارت دفاع قرار دارد، منتقل شدهاند. گفته می شود برخی از متهمان رده بالای امنیتی در این زندان نگهداری میشوند. مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی و سردبیر سابق روزنامه آفتاب یزد در گفتوگویی اعلام کرده بود که بازداشت این دو تن “بعد از کسب تکلیف صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه، از آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران انجام شده است”.
انتقال مهدی کروبی و میرحسین موسوی در روزی انجام شد که جو تهران با حضور گسترده نیروهای نظامی و امنیتی به شدت پلیسی بود. پنجشنبه گذشته حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات نیز در صدا و سیما حاضر شد تا درباره اعتراضات سخن بگوید. پیش از آغاز مصاحبه وزیر اطلاعات، اعلام شده بود که وی قرار است “اطلاعات جدید و مهم” در اختیار مخاطبان قرار دهد اما چنین نشد و از آن زمان تاکنون، هیچ خبر موثق و جدیدی از رهبران جنبش سبز در دست نیست.
از تحصن تا نامه به بانکیمون
ادامه بیخبری از وضعیت موسوی و کروبی، واکنشهای بسیاری را موجب شده است. بسیاری از ایرانیان خارج از کشور، همزمان با برگزاری اجلاس حقوقبشر سازمان ملل در شهر ژنو، قصد دارند تا در مقابل محل برگزاری این اجلاس تحصن کرده و خواستار فرستادن گزارشگر ویژه، برای رسیدگی به وضعیت رهبران زندانی سبزها شوند.
همچنین عدهای از فعالان دانشجویی نیز، اعلام کردند که به مدت سه روز در شهر ژنو، دست به تحصن خواهند زد.
از طرف دیگر، شورای هماهنگی راه سبز امید نیز، با ارسال نامهای خطاب به بانکیمون، دبیرکل سازمان ملل، خواستار بررسی وضعیت موسوی و کروبی شده است. این شورا در نامه خود آورده است: “پس از فراخوان راهپیمائی ۲۵ بهمن در حمایت از قیام مردم تونس و مصر از سوی میرحسین موسوی و مهدی کروبی کلیه طرق ارتباطی این دو رهبر جنبش سبز مسدود شد. دولت با نقض کلیه حقوق شهروندی ارتباط این دو کاندیدای ریاست جمهوری ۲۰۰۹، و همسران آنها زهرا رهنورد و فاطمه کروبی را با جهان خارج قطع کرده، از ملاقات فرزندانشان با ایشان ممانعت به عمل آورده و عملا آنها را زندانی کرده است. اعضای خانواده این شخصیتهای برجسته ملی و افکار عمومی هیچ اطلاعی از محل نگهداری، سلامتی و حتی شرایط تغذیه آنها ندارند. در حالیکه این افراد در هیچ دادگاه قانونی تا کنون محاکمه و محکوم نشده اند. شورای هماهنگی راه سبز امید از سازمان ملل متحد و نهادهای حقوق بشری آن درخواست می کند که در چهار چوب منشور این سازمان و اسناد بین المللی حقوق بشر، کلیه اقدامات مقتضی را انجام دهند تا نقض آشکار حقوق شهروندی این چهره های ملی متوقف و فورا آزاد شوند”.
نامه دانشجویان زهرا رهنورد
در همین حال، عدهای از دانشجویان زهرا رهنورد، با انتشار نامهای خطاب به وی نوشتهاند: “گاهی اوقات کلمه می برازد به مصداق، وقتی می گوئی استاد، انگار کبوتر سفیدی که از آسمان آمده و از میان هزار آدم که در جمعاند، صاف نشسته روی شانه زن. زنی که استادمان است. نه در شیوه آموختن که در هر رفتار که در او به کردار میآید، انگار “استاد” بودن شناسه و علامت او می شود. و استاد هنر بودن، کار را دشوارتر میکند، آموختنِ سلیقه و زیبایی به این همه دختر و پسر مشتاق که میدانستند که چشمان بانو بلد است به چشمهاشان زیبایی را یاد بدهد. دستان بانو بلد است به آنها یاد بدهد تا موم را به شکل تبدیل کنند و شکل بشود نشانه و نشانه بنشیند بر زندگی مردم، چشمت که به آن میخورد یادت میآید به مادرت، به شادی، به رنج، به گنجی گمشده در یک قلب”.
دانشجویان زهرا رهنورداضافه کردهاند: “میشود فخر کرد که زهرا رهنورد استادمان بود. این را با صدای بلند همه جا میگوئیم. گفتنش اینقدر ساده است انگار که شناسه اول ماست در زندگی هنریمان. از گلهای روسریاش یاد گرفتیم که چطور ایرانی بودن را باید در لباسمان بنشانیم، از شیوه سخن گفتنش آموختیم که چگونه باید آنکه نقش را زیبا میآفریند نام و کلمه را نیز زیبا برمیگزیند. سالهای بسیار، برای برخیمان کمتر و برخی بیشتر، استاد، به ما دیدن دگر آموخت و شنیدن دگر آموخت و همین شده است تمام سرمایه وجودی ما، مائی که امروز هر کداممان یک گوشه ایران و جهان هستیم، اما با نخ تسبیح او یگانه میشویم و او با قامتش که بلند، با چشمانش که عمیق، با نگاهش که دقیق، با صدایش که احساس را به کلمه ترجمه میکند، انگار همین حالا کنار تخته، آن روبرو نشسته است و ما خیالمان راحت است که رشتهای او را به ما وصل میکند، رشته ای که دانایی و زیبایی را که حاصل سالها کار اوست به ما میآموزد. ما بچه های کلاس درس خانم رهنوردیم، امروز او نه به کلاس می رود، نه میتواند با شاگردانش که از او دانایی و عشق و زیبایی آموختند حرف بزند. او را یک ماهی است از ما دزدیدهاند. از ما فرزندان هنریاش، و از فرزندان دیگرش که هر روز دست مهربان مجسمهسازی مادر و دست ماهر نقاشی پدر بالای سرشان بود. حالا آن دو، زهرا رهنورد و میرحسین موسوی در یک خانه از یک ملت دزدیده شدهاند. مثل سرقت دو اثر هنری که ثروت ملی یک کشور است، مثل سرقت زیبایی از شهرمان. مطمئنیم او حتی در خوابهای امروزش، در این تنهایی تحمیلی و زشت و غیرانسانی، خوابهایش پر از رنگ است. شاید همین است که میشود پیوند ما و او بشود”.
شاگردان زهرا رهنورد با اشاره به اینکه “رنج میکشیم از حماقت کسانی که ناتوانیشان را در اداره کشور، با دزدیدن رئیس جمهورمان و همسرش که استادماست، نشان دادهاند و بطور جدی خواستار رهایی آنان از زندان ظلمی هستیم که بر این دو معلم هنرمند میرود”، چنین درباره زهرا رهنورد، اظهارنظر کردهاند: “استقامت، پایداری، شیوه سیاسی و دفاع از مردمان، که شیوه خانم رهنورد بود، محصول نگاه هنری او به جهان است و نگاه خاصی که هنرمند به جهان دارد. او تنها یک شخصیت سیاسی نیست، بلکه هنرمندی است که اگر بر شیوهاش اصرار میورزد، حاصل یقین او به نحوه نگاهش به هستی و آدمی است.خانم رهنورد، سرمایه فرهنگی ماست. سرمایه ملی کشور ما و هنر ماست و اگر جنبش سبز بخواهد به موفقیت برسد، باید سرمایه فرهنگی خود را بالاتر ببرد و رهبرانی چون رهنورد و موسوی را که بجز عالم سیاست در عالم هنر زیست کردهاند، بر سرمایههای خود افزون کند.
آنچه از رهنورد و هنر آموختهایم این است که هنرمند نگاهی به دور از قضایا و منطقی غیر روزمره دارد. نه ایران را ایران یک سال و دوسال و یک دهه و دو دهه می بیند، نه جهان را جهانی صرفا سیاسی. آدمی در نگاه او اهمیتی ویژه دارد. بویژه آنکه زهرا رهنورد و میرحسین موسوی هر دو هنرمندان مدرن با نگاهی ویژه به جهان فردا بودند. جهانی که خواهد آمد و از آن ماست، ماهایی که رهروی راه رهنورد بودیم.میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در یک پروسه دو ساله، در یک دیالوگ بزرگ ملی با بدنه جنبش سبز به دلیل اعتقاد به نقد و نقدپذیری نه تنها خود تغییر کرد، بلکه حامیان جنبش سبز را نیز به تغییر و تحول واداشت. تغییر و تحولی که حاصل نگاه هنرمندانه او به جهان و زندگی و سیاست است”.
این نامه در پایان خاطرنشان میکند: “ما شاگردان زهرا رهنورد عزیز، از مسوولانی که غیرمسوولانه دست به این رفتار زشت و ناعادلانه زدند، میخواهیم زودتر استادمان را به ما بازگردانند و در این سرقت هنری آبروی نداشته خود را بیش از این نبرند”.